موضوع: علاقه شدید به دختر خاله !!!!!!!!!!!! :D

1- برای ازدواج شما زوده

درسته . من هم خواهان ازدواج نیستم .
2-3 سال نشونه و ... و بعدش ..

2- معیارهاتون مشخص نشده

مشخص شد

3- فقط احساساتی دارید جلو می رید

پس چه طوری جلو برم ؟ جنایی ؟
خب بابا من واقعاً دوستش دارم . دوست داشتم یه احساسه .

4- در صورتی که اصرار به ادامه داشته باشین از طریق خانواده اقدام کنید

تا 3 ماه دیگه 100% نمیشه و توی این 3 ماه من مطمعنم یه اتفاقی میافته ...

اقایون همه دارن منو اذیت میکنن همتون میخواید نقش یه بزرگتر رو داشته باشید ... به خدا تو خوانواده پره از این
اما کسی نمیگه این توی این چند سال چه کشیده ...
چرا عینکی شده ( به علت کار زیاد ) .
شبها با چه رویاهایی خوابش میبرده ...

خیلی بد هستید ... دوستتون ندارم .. باهاتون قهرم

عشق معطوف به غیر از خود است...اینقدر من من نکن milade عزیز...
محور عشق در اولین وهله متوجه خواست و شرایط معشوق است.

اگه میدونستم اون هم دوستم داره یا نه اینجات نبودم

عجله در به نتیجه رسیدن....از نشانه های عشق نیست از نشانه های شیفتگی اولیه است.. پس صبر لازمه فعلا

اقا میتونم بپرسم احیاناً شما از اقوام حضرت نوح نیستید ؟
بابا چند سال صبر کنم ...
اینو هم بگم اگه کمکم نکنید و خودم برم یه اشتباه کنم شما هم مقصرید .

وجه به معیارهای اصلی از جمله:::

من توی پست بعدیم همه اونها رو جواب میدم .

آیا باز صبر را لازم نمی دانی؟؟

نه !

نکته>>> فردی که هنوز رابطه ای خوبی با خانواده خود ندارد و نمی تواند مهارت راضی ساختن و جلب حمایت آنان را بدست آورد باید برای ازدواج صبر داشته باشد!!

کی گفتم با خوانواده رابطه خوبی ندارم ؟
اتفاقاً خیلی هم دوستشون دارم .
اما اونها با اینکه با من راجع به این مسئاله موافق اند اما برا وضع مالی اقدامی نمیکنند ...
وگرنه که ...

شما هم اگه جای من بودید همین احساس رو داشتین شاید باورتون نشه که ما
نزدیک 3با هم نخوابیدیم نمی دونم چرا اینقدر سرد و بی احساس هست

والله من شرایطتون رو نمیدونم و بهتره توی یه تاپیک دیگه در مورد شرایطتون بحث بشه و ایسنکه چه قدر به من نزدیکید .

وقتی گفته می شه برای ازدواج زوده منظور اینه که برای تصمیم گیری در مورد ازدواج زوده، نه مراسم عروسی.

معیارهاتون خیلی کم و کلی بودن و برای تصمیم گیری در مورد ازدواج لازمه که مسائل جزیی تر و بیشتری در نظر گرفته بشن.

دوست داشتن برای ازدواج لازمه اما به تنهایی جوابگو نیست. اگه شما با فرد مناسب خودت ازدواج نکنی هر چند با علاقه شدید به دلیل تنش هایی که ایجاد می شه علاقتون کم می شه و تنها برگ برندتون رو هم از دست می دید. پس برای ازدواج لازمه که هم منطقی و هم با توجه به احساساتتون تصمیم بگیرین و نه تنها احساسات.

شما از 3 ماه دیگه تنها منظورتون شرایط کاری و مالی هست که هر چند تا یه حدی برای ازدواج لازمه ولی شما باید آمادگی های خودتونو از هر نظر افزایش بدید، آمادگی هایی که از صحبت هاتون مشخصه که هنوز به اندازه کافی به دست نیاوردید.

من اگه منظورتون رو از دیگر شرایط میفهمیدم ...
اخه این همه ازدواج کردند این قدر دنگ و فنگ داشت ؟
ای بابا ...

این جا به هیچ نتیجه ی نمیرسم . من مطمعنم .

نوشته اصلی توسط milade

اینو هم بگم اگه کمکم نکنید و خودم برم یه اشتباه کنم شما هم مقصرید

اخه این همه ازدواج کردند این قدر دنگ و فنگ داشت ؟
ای بابا ...

این جا به هیچ نتیجه ی نمیرسم . من مطمعنم .

آخه عزیزم شما که نمی تونی دو کلام حرف منطقی ما رو تحمل کنی چطور می خوای زن نگه داری

البته شوخی کردم ..چون شما هم اهلش هستید

ببینید بله ما مقصر هستیم اما در صورتی که بخاطر شوخی دل شما بگوییم بسمه الله مبارک است.

این جا تنها می توانی یک نتیجه بگیری و آنهم اینکه:::

یک پسر عاقل تمام کارهایش را به وقتش انجام می دهد..

موقع درس خواندن تمامو کمال فکرش را به تحصیل می دهد

به موقع در خانواده مادریش نقش فرزندی را ایفا می کند

به موقع وظیفه خود سربازی را به اتمام می رساند

به موقع کار دنبال شغلی مناسب و آینده دار می گردد

و به موقع ازدواج...دنبال یک همسر خوشگل مشگل و اهل دل
...............

حالا عزیز شما آخری رو اول می خوای....تصمیم با توست..ما تنها راهنمایی می کنیم دستور نمی دهیم

- تمایل داشتن به علاقه مندی های یکدیگر و پذیرفتن آنها

...

- شخصیت و فرهنگ خانوادگی و نحوه تفکر و نگرش والدین همسر

در یک سطح هستیم ..

- انطباق برنامه های آینده و توافق در اجرای اهداف طرفین و تحمل عواقب آن

نمیتونم چیزی بگم . زمان خواستگاری ! و ...

- توقعات و خواسته های شخصی از یکدیگر

نمیتونم چیزی بگم . زمان خواستگاری ! و ...

- نوع تمایلات و توقعات جنسی

نمیتونم چیزی بگم . زمان خواستگاری ! و ...

- محدودیت ها و آزادیهایی که برای یکدیگر قایل می شوند.

من خودم تمایل به محدود کردن همسرم ندارم و دوست دارم اون هم مثل من ازاد باشه .

- چگونگی کنترل بحران و وضعیت های دشوار توسط طرف مقابل(که نیاز به بررسی و دقت، بدون اطلاع همسر دارد.)

اینجا رو گزاشتن برا چی ؟

- میزان عصبانیت و چگونگی کنترل آن و اینکه عصبانیت وی منجر به چه اتفاقاتی خواهد شد.

من زیاد عصبی نمیشم و بیشتر یه مقدار دراز میکشم و درباره بعد از اقدامم فکر میکنم .

- عدالت و انصاف در رفتار و اعمال

؟؟

- اهمیت به حرام و حلال

!
خب دیگه هر دوی ما تا حالا از راه حلال بزرگ شدیم و به این مسئاله خیلی توجه داریم .

- رعایت قوانین و حقوق دیگران

فکر میکنم پاسخ دادم ، اما خب هر کس حقوقی داره ، دینی و غیر دینی . در مورد دینی که بحث شده و در مورد غیر از اون هم باید بررسی بشه !

- میزان رعایت نکات اجتماعی و فرهنگی

من سعیم رو کردم رعایت کنم . ایشون هم تا حالا فول رعایت کردند

- میزان انعطاف پذیری از خود گذشتگی

خب بحث دو نفر میاد به قول گفتنی یکی باید 1 من باشه یکی نیم من
من سعی میکنم با توجه به اینکه دوستش دارم و باید زندگی رو کنترل کنم همون نیم من باشم

- میزان ظرفیت انتقاد پذیری و تغییر پذیری

خیلی انتقاد پذیر ام و سعی میکنم اگر عادلانه باشه حتماً خودم رو تغییر بدم .

- میزان توجه و حرف شنوی از پیشنهاد و خواسته های طرف مقابل

دوستش دارم ؛ نوکرشم ، حرفشم برام زندگیه ...

- پرستیژ و شخصیت رفتاری گفتاری

من همیشه ادم ریلکسی هستم و سعی میکنم خودم رو حداقل این طور نشون بدم .

- میزان منطق و درک قضایا

بیشعور که نیستم ! با توجه به مساله خودم رو تطبیق میدم

- اهمیت به نظافت و پاکیزگی شخصی و عمومی

خیلی اهمیت میدم و طرف مقابلمم هم همین طور .

- میزان اهمیت به وضعیت و پوشش ظاهری و نوع راه رفتن، نشستن و غذا خوردن

پوشش ظاهری که الان هر دو خوب هستیم ... زیاد تحمیل نمیکنم نظرم رو . هر کس نظری داره و برای خودش محترم .

- میزان صبر و تحمل و بردباری

6-7 ساله براش صبر کردم ...

- نوع تصور و چگونگی رفتار در رابطه با خانواده همسر

خب رفتارشون که خیلی خوبه . منو هم با توجه به اینکه اقوام هستیم دوستن دارن

- میزان توجه به سلامت و رفاه همسر و خانواده

سعی خودمو دارم میکنم .

- میزان تفاهم در مسایل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی

خیلی کم . در حد 0 !

- اهمیت به نحوه زندگی پدر و مادر وی. به این علت که فرزندان در زندگی زناشویی اغلب پدر و مادر و نزدیکان خود را الگو قرار می دهند توجه به زندگی نزدیکان وی خالی از لطف نیست .

خب عقل میگه از تجربیات استفاده کنیم و من هم همچنین !

- تعداد جمعیت خانواده همسر و تفات آن با جمعیت خانواده خود

خانواده ما یکی بیشتره

- عقاید، تعصبات و آداب رسوم قومی

یکی هست .

- نژاد و قومیت خانواده همسر و وضعیت اجتماعی که در آن رشد و تربیت یافته است

یکی هست .

- اختلاف های تربیتی و تادیبی که ناشی از نگرش متفاوت والدین است

؟؟

چگونگی برخور با مشکلات، میزان سازگاری و تصور در مورد طلاق و یا ادامه زندگی و دیدگاه آن ها در مورد طرف مقابل نکاتی است که ذهنیت فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد و لازم است که از آن ها شناخت کافی به دست آورد.

من که در مورد طلاق شرمم میشه و سعی میکنم موضوع رو حل کنم تا هر دو ...

- میزان و چگونگی ارتباط با جنس مخالف که این هم می تواند تحت تاثیر رفتار خانوادگی قرار بگیرد.

زیاد خشک نیستم اما کمی محتاط ام و خجالتی ...

- میزان شرم و حیا و احترام به دیگران

خیلی زیاد . همینه که اینجام ...

- میزان حسادت ، خساست و تفکر اقتصادی و مدیریت بحران و آینده نگری

من که حسود نیستم ...ایشون رو نمیدونم .

آخه عزیزم شما که نمی تونی دو کلام حرف منطقی ما رو تحمل کنی چطور می خوای زن نگه داری

شما دارید 1000 تا چیز رو بیان میکنید که احتمال وقوعش خیلی کمه !
شما میگید صبر کنم که دیگه 8 سال خیلی زیاده ...

بابا ول کن
نقاب جونم ...
تو پست اولت گفتی روش مخ زنی رو یادت میدم
یاد بده دیگه ....
این گیر و دال ها چیه ؟

milade جان چقدر عجله داری..........این بار کلا باید دست ترمز را بکش ها

اما حرف ما همان حرف اول است...فعلا صبر

ولی حالا حالاها باید حرف بزنیم...بنابراین شما اول قدرت کنترل هیجانات خودت را به ما ثابت کن..

یعنی بسیار سریع در جواب پست نزن....راهنمایی ها را با دقت بخوان....تحلیل کن.... و حتی توصیه می کنم تا شب صبر کنی و راهنمایی ها را یکبار دیگر از اول بخوانی و به معیارها و توانایی های خودت فکر کنی.

بعد افطار هم اعضاء سرحالن و هم شما می توانی بر روی مهارت کنترل هیجانی خود تسلط داشته باشی..بنابراین بعد از افطار من پاسخگو خواهم بود.

صبر...........

سلام
بعد از افطار !
واقعیت رفتم یه چرت بزنم اخه از صبح پای PC بودم ...

یه مدت بهش فکر کردم ، به اتفاقاتی که ممکنه بیفته ... و ...
واقعیت به این نتیجه رسیدم که شما درست میگید ، اما نمیتونید من رو درک کنید .
نمیتونید توی شرایط من قرار بگیرید و من اگه بخوام کل اشخاص خاندانم رو نام ببرم با موقعیتهایی که دارند و نقش هایی که ایفا میکنند شاید بشه حالت من رو براتون تداعی کنه ...

در مورد من صبر چاره ساز نیست چون توی شهر ما دختر توی این سن معمولاً ازدواج میکنه و من هم میدونم توی همین 1 سال پیش بیش از 5 مورد خواستگاری داشته ....

همین هست که میگم نمیتونید من رو درک کنید .
خواهشاً خودتون رو جای من قرار بدید ، یه بار دیگه تاپیک ها رو بخونید و ببینید من هول بودم یا نه ؟
صبر کردم یا نه ...
یاد حرف نقاب اقتادمکه بهم گفت بعد از 2 سال نتونستی احساسش رو در مورد خودت بدونی ...
درسته ! شاید از کاهلی من بوده و شاید هم نمیخواستم شرایطم رو بد کنم و ....
اما میبینید که من واقعاً گیرم .

صبر در مورد من چاره ساز نیست چون من شرایط صبر رو ندارم .

اگه کمکم کنید که خیلی خوب وگنره دیگه ادامه نمیدم .

مرسی از همه . دوستتون دارم .

من می فهمممت.ولی به فکر اون دخترم هستم که حق داره با هر کسی که دلش می خواد ازدواج کنه.

من می فهمممت.ولی به فکر اون دخترم هستم که حق داره با هر کسی که دلش می خواد ازدواج کنه.

عزیز اره میدونم .
اما من هم 2 سال تمام فکر و ذکرم برا اون بوده و تمامی سعیم رو کردم تا خوشبختش کنم .

من میگم چون شناختی از من نداره خب یه رابطه ایجاد بشه تا همدیگه رو درک کنیم .
دوستی ها برا همین زمانها هستش و چون دختر خاله ام هست خیلی نمیتونه برامون سخت و دردسر ساز باشه .
همون طور که من با دیگر دختر خاله هام رفیق ام ...

ضمن اینکه مطمعتاً توی رابطه نزدیکتر بهتر میتونیم شرایط همدیگه رو بفهمیم . و این رابطه دوستانه اولیه خیلی کمک میکنه بهمون و شاید موضوع همین جا ختم شد .
ضمناً ما حداقل 2 سال باید نشونه باشیم تا من به سامان کامل برسم و این زمان خیلی خوبی برای شناخت و بر طرف کردن نواقص هستش .

مرسی عزیز .