منتظر شنیدن حرفهای دیگه هستیم
تشکرشده 36,001 در 7,404 پست
منتظر شنیدن حرفهای دیگه هستیم
تشکرشده 302 در 134 پست
با عرض سلام و خسته نباشید
من تا اونجا که فهمیدم شرط اول خود شناسیه و اینکه آدم بدونه که کیه و چی می خواد
اگه مقاله ای تو سایت هست ممنون میشم لینکشو بدین
تا اونجایی که می دونم
من یک آرمانگرا هستم
مثل سهراب که دنبل یک شهر می گرده پشت صحراها
و.........
ولی مشکلاتی هم دارم
مثل اینکه دوستانی دارم کمتر از لجن
و خدایی که در این نزدیکیست
واقعا جایی رسیدم که احساس می کنم که این همه محبت و دوست داشتنم به هدر رفته
کاش می فهمیدم و میشناختم ادمهارو
که فقط آدم رو واسه زمانی می خوان و بعد از اون هیچ
من فقط چون خاطره ازشون داشتم هی پا پیشون بودم و دوسشون داشتم
حالا دیگه مطمئنم که وقتی میان سراغ آدم که کارشون لنگ باشه و یا شاید فضولی و .........
من مشکلی ندارم شاید این خود شناسی بهم کمک کنه تا این مشکلاتمو حل کنم
من فقط دردم اینه که تو آینده بتونم رفتاری داشته باشم تا کسی از احساسم و حسن نیتم سوئ استفاده نکنه تا اینجوری حس انتقام و نفرت بهم دست نده
و بتونم وقتی این دوستام برگشتن سراغم پسشون بزنمو دیگه احساساتی نشم
تو این دنیا باید خدمت کرد به همه ولی نباید دل بست به دوست نما ها
تشکرشده 302 در 134 پست
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
[/size]
سلام
من داشتم دوباره تاپيكمو مي خوندم رو اين مطلب شما فكر كردم
شما گفتين كه من اگه وارد اين جور رابطه ها بشم چون روحيم لطيف و حساسه دچار نابودي ميشم يه جا ميخوندم شما واسه كسي نوشته بوديد كه همه كارها تو زندگي نياز به مهارت داره و دوستي با دختر هم همينطور ولي چرا ما بايد مهارتي رو بياموزيم كه اخرش ضرره و ....
و من الان اين مهارتو ندارم يا نمي خوام داشته باشم طوري كه به قول دوستم مردونگي كردمو بهش رو راست گفتم قصدم ازدواج نيست ولي بعضي مواقع تو فكرم مياد كه مهارت كسب كنم هر چند كه وقتي پيش اهل فن رفتم واسه كنجكاوي گفت كه اتفاقا خيلي خوبه كه تو اين كار ناشي هستيو اين كار بده و اخرش هيچه و ...
ولي با اين حال من دوست دارم شما از اون تعارضات و .. ضرر هايي كه اين راه داره بگين تا من بدونم تا تو ذهنم بمونه منظورتون از تعارض چيه؟ منظورتون اينه كه از اونجايي كه من بدبين هستم ممكنه فكر كنم توآينده هر كاري كه الان مي كنم واسم اتفاق ميفته؟ و .....
يادمه يه دوستي داشتم مي گفت چند سال با يكي از همكلاسياي دخترم دوست بودم و تصميم گرفتيم كه يه مدت باهم باشيم كه 3 ساله الانم داريم يواش يواش تمرين مي كنيم كه همديگرو ترك كنيم
من تو فكرم گفتم چه راحت بالاخره پسريم ديگه گفتم با خودم كه بدون اينكه دختر وابستش بشه و .... چه راحت از هم دل كندن ولي تو مواردي كه من خودم توش بودمو ... حداقلش اين بود كه خودم مي ديدم حتي زماني كه دختر خودش مي اومد جلو تو ذهنش اين بود كه من اعتمادشو جلب كنمو يا واسه زندگي آينده روم حساب كنه
منظوري ندارما فقط مي خوام بگم كه آيا اون حرف دوستم درسته؟ كه آدم بتونه به اين راحتي دل بكنه؟ چون من اصلا از رابطه دختر و پسر بلد نيستم
به قول شما از يه گفتگوي ساده شروع ميشه بعدش احساسي ميشه و ....بعضي وقتا اين فكر مياد به كلم كه منم شروع كنم ولي نه اصولشو مي دونم نه قصد وابسته كردن كسيو به خودم دارم
فقط قصدم اينه كه حتي اگه بدونم آسونه و .. بازم نرم سراغش
لطفا كمك كنيد
ببخشيد
من واسه اين ميگم كه من واقعا خوب از لحاظ فيزيكي از دخترا دورم و سعي مي كنم دور باشم
ولي وقتي راه ميرم يا دانشگاه مي بينم دخترايي رو كه نگاه مي كنن بهم
نگاه معني دار
حتي چندين بار
يا توي محله هم همينطور
واسه همين ادم وسوسه ميشه از طرفي چون مهارت روابط پنهانيو .. رو ندارم يه چيزي ميگم كه طرف ناراحت ميشه يا نا بجا حرف مي زنم و وقتي دختره ميره هي دنبال علت مي گردم كه چرا رفت و هيشكش منو نمي خواد و ..........
و از طرف ديگه خودم با اينكه به اين دختره گفتم كه وابسته نشو و بمون ولي خودمم رويايي ميشم و ..........
واسه همين ميگم از عواقب اين كارا بدونم تا وسوسه نشم
منظورمم از اين كه گفتم از لحاظ فيزيكي دورم اينه كه فكرمو مشغول كرده و وقتي يه توجه از كسي ببينم اين احتمال زياد هست كه از راه بدر شم
يعني درسته كه دورم ولي دوس دارم فكرم اصلاح شه
ممنون
تشکرشده 302 در 134 پست
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
سلام
اولا این پستی که قبل تر از این رو نوشتمو منتفی می دونم
حالا می فهمم که افکارم چه جوری پریشون بوده
شناخت درمانی چگونه؟
الحق که شما استادید
نمی دونم چه جوری تشکر کنم ازتون
حالا که پخته تر شدمو بوسیله اعجاز همدردی برگشتمو پستمو نگاه می کنم می بینم چقدر ناپخته بودم
شما مشکلاتمو جز جز کردید و نشون دادید حالا می فهمم
چه جوری نگرشمو نسبت به زن عوض کنم و نگرشم چه اشکالی داره؟
hektor (جمعه 26 آذر 89)
تشکرشده 36,001 در 7,404 پست
اول توصیه می کنم که این تاپیک رو بخونی :
خطاهای شناختی و مشکلات ما
و بعد این تاپیک را :
درباره هوش هیجانی چه می دانید؟(به همراه تست هوش هیجانی)
در حال حاضر به جای خوبی رسیدی و البته نقطه شروع برای اینه که روشنتر خود را واکاوی کنی و با این واکاوی و ارزیابی ضعف و قوتهایت را دریابی و ضعف ها را اصلاح و قوتها را تثبیت کنی .
فعلاً این دو تاپیک را دقیق و عمیق بخوان و خودت را با آنچه از آنها می آموزی واکاوی کن و از ویژگیهایت لیست بردار ، چه مثبت و چه منفی . تا بعد برسیم به یافتن مسئله های مطرح برایت .
موفق باشی
فرشته مهربان (سه شنبه 30 آذر 89)
تشکرشده 302 در 134 پست
سلام
امیدوارم خوب باشین
یواش یواش دارم راه میفتم
اینکه کم و بیش خودمو بشناسم تا حدودی هم اشکالاتمو شناختم
و چند تا کتاب راجب شناخت درمانی و ... هم خریدم ولی وقتم کمه ولی غافل هم نیستم چون الان در حال گذروندن دوران آموزشی خدمت سربازیم و امروز مرخصیمون تموم میشه و باید برگردم 10_15 روز دیگه دوران آموزشیمون به سر میرسه و ما بالاخره آزادانه تر و راحت تر خواهیم بود
من حالا خودم رو توی یه موقعیت جدیدی قرار دادمو دارم خودمو امتحان میکنم
البته با دانش کمم
دعا کنید تو شهر خودم بیفتم
این چیز هایی که راجب خصوصیات منفیم مینویسم هنوز کامل نیست ولی تا حالا اینارو کشف کردم
خطای سوم : فیلتر ذهنی
یعنی اگه تو یه مسئله ای 10 نفر بگن مثبته و یه نفر بگه منفیه ذهنم زود نا امید میشه و درگیر امر منفی
خطای چهارم : بی توجهی به امر مثبت
خطای پنجم : نتیجه گیری شتابزده
خطای هفتم : استدلال احساسی
خطای هشتم : باید ها
ایشالا با علم آموزی بهتر بتونم خودمو واکاوی کنم
به امید اینکه دوباره بتونم عضو فعال و استفاده کننده بهتری از سایت و مطالب شما باشم
ممنون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)