سلام دانا
دوستان نتیجه گیری را آماده با تو در میان گذاشتند،‌انشاء الله با بكارگیری آن بتوانی نجات پیدا كنی. اما من چند نكته تحلیلی بهت بگویم:
یكم: آنكه نیازمند و مستاصل هست شما هستید، نه ایشون. در واقع نیازهای عاطفی فراوانی دارید كه در این مدت از طریق ایشون ارضاء می شده است.
دوم: در این جدایی ،‌ آنكس را كه باید برایش دلسوزاند شما هستید.
سوم: شما نیاز به مهارتهایی دارید كه بتوانید زندگی مستقلانه خود را اداره كنید، و از راههای نامتعارف برای برآورده شدن آنها كمك نگیرید.
چهارم: همیشه افراد متناسب با هوشی كه دارند برای پیروی كردن از لذتهایی كه دوست دارند توجیهاتی دارند. و شما برای ارتباط با ایشون از اول از توجیهات هوشمندانه ای استفاده كرده ای.
پنجم: البته با بازی كه شروع كرده اید (آنطور كه شرح داده اید)، ایشون را نیز به بازی خاص خودش كشانده اید و این بسیار برای هر دو شما خطرناك هست. البته این بازی آگاهانه نبوده است. بلكه این بازی تحت احساسات بسیار ظریف شما انجام گرفته است. معمولا افراد نازك طبع ممكن است دچار این خطاها بشوند.

نتیجه ،‌همان نتیجه گیری دوستان:
راه و مسیر اشتباه، هدف تخیلی، و برون رفت از این مشكل نیز ،‌قطع كامل ارتباط و تمركز روی سایر مسائلت هست. فراموش نكن اینجا بحث وجدان، خدا و كار انسانی نیست. اینجا بازی ظریف احساسات و نیازهای آنست كه به شكل انسانی، خودش را نشان می دهد،‌اما هدفش لذت ارضاء عاطفی هست.
از یادداشتهای شما بر می آید كه با مولانا آشنا هستید و رویكرد مثبتی به عرفان دارید.... دقت كن آرامش و اقناع عرفانی را با لذتهای نهفته در ارتباطاتی از این دست اشتباه نگیری و توجیه نكنی.