موضوع: مشکل من و مادر شوهر اینده

قربون همتون برم که اینقدر دلسوزانه راهنماییم میکنید حرفهای همتون رو قبول دارم هرچنداحساساتم خیلی داره تحریکم میکنه ولی تمام سعیمو برای این تصمیم درست یعنی کات کردن این رابطه میکنم مادر اون با این حرکتش اعلام کرده که میتونه رو زندگی ما اثرات منفی بذاره ومسلما این موضوع (بحث)هیچ وقت از دلش پاک نمیشه و بعدا هم که این اقا یه خورده احساساتش فروکش کنه به مرور راه برای دخالتهای خوانواده اش بازتر میشه همیشه از عاقبت این ازدواج میترسیدم با این که خیلی دوستش داشتم و دارم ولی خیلی خودمو کنترل کردم و جلوی مراحل جدیتر رو گرفتم(خواستگاری و ازدواج) امیدوارم بتونم تا اخر راه رو درست برم وبه احساساتم غلبه کنمو تو این شرایط نظراتتون خیلی اثرگذاره چون شما با دید بازتر وخالی از احساس به قضیه نگاه میکنید پس خوشحال میشم که تنهام نذارید ممنون برام دعا کنید

در ابتدا راه زندگی یاد بگیر که به نشانه ها توجه کنی - اینها یی که تو تعریف می کنی همه نشانه است و به خودت و دریافتهای درونی خودت اعتماد کن که خودت بهتر از هر کسی می دانی این انتخاب - انتخاب مناسبی نیست .

و یاد بگیر فعل دوست داشتن را صرف نکنی . این دوست داشتننها به درد خور نیست . گاهی که گلو درد داری دوست داری ترشی و بستنی بخوری اما لزوما این کار را در آن زمان و در آن شرایط می کنی ؟!

و یا در سرمای زمستان و در برف دوست داری با یک تاپ در برف راه بروی و.....آیا این کار را می کنی ؟!یا چله ی تابستان و در گرمای مرداد ماه با پالتو !!!

پس رها کن این مدل دوست داشتن ها را که بلای جان می شود .

و یاد بگیر سری که درد نمی کند را برای یک عمر دستمال لازم نکنی

نوشته اصلی توسط bloom

کات کردن رابطه و فراموش کردن این آقا

عزیزم همیشه سعی کن کاری کنی که مدیون غرورت نشی

بهتره هرچه زودتر خودتو از این رابطه بیرون بکشی خانومی
ارزش و احترامت مهمتر از هرچیزیه
هر کس یا هر چیزی که ارزش و احترام و غرورت رو زیر سوال میبره ازش دوری کن
موفق باشی

بچه ها الان با خواهرش صحبت میکردم میگفت از مامان عذرخواهی کن چون تو در اینده قراره وارد این خوانواده بشی باید بتونید تو چشم هم نگاه کنید منم گفتم عذر خواهی میکنم ولی دیگه با شما و د کاری ندارم با این اتفاقاتی که افتاده دیگه ادامه ی این دوستی درست نیست اون گفت من کمکتون میکنم که دوباره همه چیز مثل اول بشه چون د هم زنگ زده و با مادرش دعواکرده وگفته من دوستش دارم و فقط همینو میخوام ولی من امروز اس ام اس خداحافظی رو بهش دادم و گفتم که اون نتونست حمایتم کنه و مشکل از سمت خودش بوده در ضمن مادرش راضی نشد که با من صحبت کنه و از خواهرش خواست که تلفن رو قطع کنه البته این بار دوم بود دیگه نمیخوام بیشتر از این خودمو کوچیک کنم نظر شما چیه؟

ما گفتنی ها را گفتیم حرف دیگری نیست .

بقیه اینها هم بازی ها ی کودکانه است .

سالی که نکوست از بهارش پیداست
ماستی که ترشه از تاغارش پیداست

برای خودت احترام قائل باش

از این بابت که دیگه برنمیگردم طرفش خیالتون راحت منظورم قضیه عذر خواهی از مادرش بود که ایا تکرار کنم با این حال که اون تحویل نمیگیره وبعد تمومش کنم؟یا نه کلا دیگه تمومش کنم بره پی کارش؟خودم که اینطوری خیلی احساس خورد شدن میکنم حالا خواستم نظرات شما روهم بدونم

از مادرش نمی خواهد عذرخواهی کنی . ول کن .
جواب تلفنهای خواهرش و خودش و دختر خاله ی مادرش و دختر عمه ی پدرش و ....را هم نمی خواهد بدهی .

به کل کات

حتما همین کار رو میکنم مادرش خودش احترامش رو با کاری که کرد برد زیر سوال،اگرم الان اونا به من زنگ میزنن یا میخوان که روابط من و د رو حسنه کنن صرفا بخاطر گل پسرشونه که مبادا اتفاقی براش بیفته اگرنه به محض اینکه د اشاره ای به نخواستن من کنه اولین کسی که زنگ میزنه و میگه پامو از زندگیش بکشم بیرون همین خواهر جون به ظاهر خیرخواه منه خیلی خیلی ممنون از همتون