به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 49 , از مجموع 49
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    خستگی....بهانه....
    شاید....
    آنی عزیز دلتنگی هم بهش اضافه کن...
    فرشته جان همه صحبت های شما در مورد توقف ذهن درست،خیلی جاها کمکم کرده،ازتون هم ممنونم ولی بعضی وقتا احساساتی میشم ، که با اختیار خودم جلوشو نمیگیرم و ازش حرف میزنم، پیش خودم و خدای خودم ،لابه لای نوشته هام گاهی هم اینجا
    بهانه ای دارم به اندازه ی همه دلتنگیهام، به اندازه ی همه رفیق های نیمه راه، به اندازه ی همه ی دلهای خسته.......
    اون زمانی که همراهی داشتم همه هیجان های کوچک هم برام شیرین بود، دیگه چه برسه به قبولی تو یه آزمون بزرگ. آره!!! جای خا لیشو بارها و بارها احساس کردم،حتی در قدم زدن های ساده توی خیابون.
    در آستانه جدایی با اینکه خیلی جاها درکش میکردم ولی هیچ وقت به خاطر بی انصافی و تصمیمش بهش حق ندادم،هیچ وقت
    یادم اومد که پارسال همین موقع ها بود که حتی اشک ریختن هم برام سخت بود،تا کمی گریه میکردم تنگی نفس شدید پیدا میکردم و درد سرهای دیگه
    باید مواظب خودم میبودم،تصمیم گرفتم درس خوندن رو جایگزین دلتنگیام کنم. سر درس خوندن، گاهی خاطره ای یادم میومد وتنها جزوه و کتابام همدم اشک ها وناله های من میشدند ودر آخر به بهانه ی قبولی آروم میشدم و ادامه میدادم،خلاصه با این فراز و نشیبها حرکت داشتم هرچند به کندی
    دیشب سعی کردم با تمام وجود از خودم حساب پس بکشم،بعد از کلی راز و نیاز با خدای خودم به این پی بردم که هرچند مثل سالهای گذشته سلامت کامل ندارم ولی خدا رو شکر مثل پارسال موقع گریه دیگه نفسم نمیگره و نمیترسم، نعمت های دیگه ای هم که دارم برام نمایان تر شد
    و به شکرانه این نعمتها موقعی که تو حال خوشی بودم از ته دلم برای اون آقا هم دعا کردم،برای خوشبختیش دعا کردم. . .
    امیدوارم که همیشه بتونم اونو به عنوان شخصی نگاه کنم که چند تا چیز ازش یاد گرفتم
    برام دعا کنید...
    امروز رفتم سراغ خاطرات دوران دانشجویی،عکس ها و فیلم ها...
    رفتم به اون دوران ،در کنار درسهای سنگین و سخت کلی تفریح برای خودمون جور میکردیم
    چقدر شاد ،شیطون و پر حرارت. اصلا انگار معنی غم رو نمیدونستیم.
    به تحقیق ومطالعه و فعالیت های جانبی هم میپرداختیم که واقعا لذت بخش بود، وقتی به یاد این چیزها ی دوران تحصیل افتادم کمی اشتیاق پیدا کردم که ادامه تحصیل بدم، نمیدونم شاید در مدارج بالاتر اون شور و هیجان نباشه...

  2. کاربر روبرو از پست مفید آسمان ابری تشکرکرده است .

    آسمان ابری (دوشنبه 15 شهریور 89)

  3. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    سلام
    دو روز پیش از احساساتم گفته بودم، وقتی یه چرخی توی تالار زدم دیدم که انگار مشکل من در برابر بعضی مشکل ها کمتر به چشم میاد و به خاطر اینه که کسی تحویلم نگرفت و البته آنی عزیز لطف داشتند
    با وجود این درگیری های درونی که بعضی اوقات دارم، بحمد الله موقعیتم اورژانسی نیست و خیلی خوشحالم از اینکه هنوز هم کم نیستند افرادی که بدون چشم داشت به هم نوعان خودشون کمک میکنند، خودم هم ترجیح میدم که عزیزان کارشناس به مشکلات جدی تر دوستان در تالار رسیدگی کنند. وقتتونو نمیگیرم
    اومدم که بگم خدا قوت
    فرشته جان توصیه هاتون را هیچ گاه فراموش نمیکنم...

  4. کاربر روبرو از پست مفید آسمان ابری تشکرکرده است .

    آسمان ابری (دوشنبه 15 شهریور 89)

  5. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    سلام آسمان ابری عزیز
    من اولین بار بود که تاپیکت را خواندم و باید بهت بگم که :
    من بهت افتخار می کنم
    درست را ادامه بده و در کارت پیشرفت کن من مطمئنم که تو موفق میشی
    و اینم بدون که:
    خیلی وقتها افرادی در زندگی ما میان و میرن و ما خیلی از رفتنشون داغون میشیم ولی واقعیت اینه که این افراد برای این میان توی زندگی ما که یک سری چیزها را به ما یاد بدهند.شاید اون موقع نفهمیم و سالیان بعد بفهمیم اما بالاخره متوجه میشیم و یاد می گیریم.
    ادامه بده مطمئنم که می تونی

  6. #44
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    نقل قول نوشته اصلی توسط آسمان ابری

    اون زمانی که همراهی داشتم همه هیجان های کوچک هم برام شیرین بود، دیگه چه برسه به قبولی تو یه آزمون بزرگ. آره!!! جای خا لیشو بارها و بارها احساس کردم،حتی در قدم زدن های ساده توی خیابون.




    آسمان ابری عزیز

    حالا میخوام نکاتی رو بهت بگم تا بتونی با کسب مهارت و همتی که داری به جایی برسی که دیگه اینگونه نشوی و فارغ و آزاد باشی .

    به نقل قولی که از کلامت گرفتم توجه کن ، دو سه بار خوب بخونش و روش دقت کن ببین بیانگر چه چیزی در رفتارته .

    بعد یافته هات رو بیا اینجا بهم بگو تا من گفتنیهایی که دارم رو بهت بگم .

    منتظرم



    .


  7. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    mahsa_mhmh ممنون از لطف شما عزیزم

    فرشته عزیزم من تمام سعیمو میکنم که خودداری( یا شاید هم بعضی جاها اسمشو بذاریم تظاهر) داشته باشم
    شما گفتید رفتار ..فکر نکنم در رفتارم مشکلی باشه،هرچه هست از این دل شکسته است....
    کجاست اهل دلی که شرح غصه دهم......

    فرشته جان واقعیت اینه که بیشتر جوونهای همسن وسال من بااینکه مثل من، شخصی تا این حد وارد خانواده و زندگیشون نشده از تنهایی رنج میبرند و آثارشم که دیگه معلومه....
    البته اونهایی را عرض میکنم که پایبند به اصولی هستند و تنهایی رو به روابط آزاد ترجیح میدن!

    از بس که این مسئله ازدوج تو کشور ما شده معضل.نه سنتی هستیم نه مدرن و...
    دیگه چه برسه به من که نامزد داشتن رو تجربه کردم ،خب الان برام خیلی سخت تر از دوران قبل ازنامزد داشتنه
    فرشته جان من متوجه شدم که تمام حالاتم سینوسی است. این خیلی بده مگه نه!؟
    اصلا یه چیز دیگه ،متاسفانه با وجود تلاشها ی که داشتم،رفتن کلاسهای مختلف،درس خوندن،مطالعه،عبادت و...این ناکامی همراهمه...
    اصلا تا حالا به این فکر کردید که چرا حتی توی همین سایت اینقدر به آقایون میگید که مواظب باش با احساسات دختره بازی نکنی... اسم روش نذاری بعد ولش کنی...دختره فلان میشه بهمان میشه ...افسرده میشه .... و خلاصه از این دست توصیه ها به آقایون میشه،چون همه از عواقب جبران ناپذیرش خبر داریم،مگه نه؟! به خدا سخته

    یه نمونش :تاپیک نشون کردن رو تا حدودی خوندم،میبینی که هر کسی با هر عقیده و دین و طرز سواد و تفکر که هست با توجه به فطرتش میدونه که این جور آسیبها به این راحتی ها درمان نمیشه و برای همین مقابله میکنه و پیش گیری رو ارائه میده
    منم یکی از همین ها هستم ،با تمام تلاشی که داشتم الان اینی هستم که میبینید ، منی که الان درونم خودمو میسوزونه بیرونم مردم رو...
    نتیجه ی بیفکری و بی انصافی یه مرد(شک دارم که سوء استفاده هم بهش اضافه کنم یا نه!) +خانوادش......خودم هم که در رابطه اشتباهاتی داشتم...
    جالب اینجاست که متوجه شدم که مادر این آقا بعد از این همه مدت عذاب وجدان گرفته که ای وای چرا پسرم اینطور کرد و من کاری نکردم و....
    تاسف اون الان به چه درد من میخوره؟!

  8. #46
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    آسمان ابری عزیزم

    حالا با نظر به نقل قولی که ازت تو پست قبلی اشاره داشتم و محتوای این پست آخرت ، خدمتت میگم مشکل تو دختر گل و خیلی از دخترهای دیگه که اینجور اتفاقات را به سختی فراموش می کنند چیه .

    عزیزم :

    بعضی از ماها با توجه به احساسات رمانتیک ، قوه خیال خود را چنان میدان می دهیم که ما را در رابطه با آنچه احساسمان را به دنبال خود می کشه الینه می کنه . یعنی از نظر احساسی آنقدر روی مثلاً نامزدمون زوم می کنیم که در هرکجا که با او قدم می گذاریم اون مکان هم دیگه یه مکان عادی نخواهد بود و با حال و هوایی کاملاً احساسی میشه محل ثبت خاطرات ، به گونه ای که حتی اگر جدایی هم اتفاق نیافته و زندگی مشترک در جریان باشه ، اما به محلهای با هم بودن سری بزنیم ، اشیاء زمان رمانتیک بودن را ببینیم ، آهنگی که در این دوران گوش داده ایم را بشنویم ، یاد و خاطره اون دوره را زنده می کنه اما این صرفاً یادآوری خاطره نیست ، بلکه تداعی احساس غلیظ همراه اونه یعنی احساس زنده میشه ، برای همین برای بعضی خانمها محل آشنایی ، روز خواستگاری و ... خیلی اهمیت داره و اگر بهش کم توجهی بشه وا ویلا و .... خلاصه با همسر هم باشی جاهایی که دوران پر از احوالات رمانتیکی بودن باهاش رفته باشی باز هم همین یاد آوری را دارد ، حتی در این موقعیتی که همسر هست هم حسرت و غمی می آید ، می دانی چرا ؟ ، چون فرد به مرور زمان که در مسائل جدی زندگی وارد شده ، احساس می کنه اون روزها یه طور دیگری بود ، همسرش بیشتر دوستش داشته ولی الآن عین اون زمان نیست ، پس حسرت می آید .

    عزیز جان

    اینها احوالاتی ( رمانیکی شدن ) است که با آبیاری شدید احساسات به وسیله غالب شدن قوه تخیل در این زمینه پیش میاد و آسیب زا است ، خانمها اغلب احساساتشون رو محور تصمیمات و رفتارها و ... قرار می دهند و این هم به نوع تربیت باز می گرده ( برای همین هم من به شخصه داد تربیت را زیاد سر می دهم ) و لذا اینه که در این زمینه آسیب می بینند .


    لذا آسمان ابری هم چنینه ، و این فقط مربوط به نامزدسابقش نیست ، کلاً در رابطه با هر موردی که نسبت بهش احساس مثبت داشته باشه ، مرغ خیالش پر و بال می گیره و لذت بخشی شدیدی در زمان بودن آن چیز بهش میده و به نوعی غرقش می کنه در اون ( الینه میشه ) و همین هم خاطره را همراه احساسات شدید همراهش ثبت می کنه و ......

    تاثیرش چیه ؟ و راه علاج ؟

    اینو در ادامه خواهم گفت ........

  9. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (سه شنبه 16 شهریور 89)

  10. #47
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    فرشته جان
    به نظر من وقتی یک ویژگی در ذات وجودی یک زن یا مرد هست نمیشه که از بینش برد و بگیم که این ضعفه ،شاید بشه تعدیلش کرد ولی بالاخره وجود داره
    هزاری هم بیایم صد تا کتاب و مقاله بنویسیم که ای خانم ها احساساتی نشید و با مسائل کاملا منطقی برخورد کنید. آخرش که چی؟ نتیجه نمیده
    کاملا به خاطر همینه که مرکز صحبت شما خانم ها هستند
    نتیجه:تا حد زیادی یک ویژگی هست نه بیماری.
    پس نخوایم نظم طبیعت رو بهم بزنیم.مثل اینه که غیرت رو از آقایون بگیریم
    من با خانم های افراطی در احساسات کاری ندارم ولی اگر زن فقط و فقط از لحاظ احساسی متفاوت از مرد نبود در امور دیگه مثل بچه داری و روابط خیلی خشک تر عمل میکنه و در حقیقت خوب نمیتونه نقششو ایفا کنه.احساسات در این مسائل به هم مرتبطند.
    مثل جایگاهای اجتماعی که وقتی جای زن و مرد عوض بشه چه فشارهایی به هر دو میاد،اینجا هم خانمها نمیتونند مثل آقایون عمل کنند.

  11. #48
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    آسمان ابری عزیز

    احساسات قابل کنترل است ، هیچ کس نمی تواند احساسات را از انسان بگیرد ، و کسی که احساسات نداشته باشد یا وجود ندارد یا بیمار است ، موضوع بحث من مدیریت احساس است ، ویژگیهای ذاتی معناش این نیست که هیچ برنامه ای برای مدیریت آن در بین نیست یا شکل بروزش نباید مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد ، در این صورت انسان بودن معنا ندارد و اساساً حساب و کتاب اعمال هم معنا ندارد و ....

    از شما یه سئوال دارم ، آیا این وضعیت پیش آمده را در خود منطقی می دانی ؟ اگر منطقی است که دردناک و رنج آفرین نباید باشد ؟ چون هرچیزی که بنا به ذات انسانی در خلقتش قرار داده شده ، فی نفسه این مشکل آفرینی را با خود ندارد ؟

    پس این احوالات اینچنینی ما در پی ماجرایی مثل ماجرای شما که به راحتی رهایتان نمی کند از کجاست ؟ اگر جبراً عادی بدانیم که دیگر در پی تغییر حال برآمدن معنا پیدا نمی کند و اگر نشه تغییر داد حال و احوال را ، پس یه حادثه کافیه تا هر کسی از پا در بیاد .

    سئوال دیگر ، این که دو نفر در موقعیت مشابه قرار می گیرند و واکنش هر دو متفاوته از کجا ناشی میشه ؟

    پیشنهاد می کنم این لینک را مطالعه کنی عزیزم تا بهتر منظورم را دریابی
    :

    کلیک کن >>> « در باره هوش هیجانی چه می دانید ؟ »


    .

  12. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 18 شهریور 89)

  13. #49
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: روزهای بی گاه...

    فرشته مهربان منظورتون رو متوجه هستم
    درسته من این شرایط رو منطقی نمیدونم
    یک علتش حقی هست که اجحاف شده، علت دیگر هم مربوط به تربیت احساسی من میشه.
    هم اون مواردی که باید از طریق خانواده فرامیگرفتم ،هم موارد بسیاری که خودم میدانم ولی درحقیقت ضعیف عمل کردم واونجور که باید نتیجه نداده.
    چون خیلی هاش بر خلاف اون چیزی بوده که از بچگی میدیدم و احساس میکردم.
    ممنون ،تاپیک هوش هیجانی رو مطالعه کردم.
    در این توانایی ها قوی نیستم:


    1- توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران

    2- توانایی استدلال کردن راجع به عواطف

    3- توانایی اداره و تنظیم مؤثر عواطف

    فرشته عزیزم اگر راهکار کاربردی دارید بهم بگید .
    با تشکر فراوان


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  3. همسرم روزه نمیگیرد چه برخوردی با او داشته باشم
    توسط ghalam63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 09 مهر 90, 14:57
  4. نظر در مورد وزن همسر
    توسط sina.sina11 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 04:12

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.