سلام به همه دوستای عزیزم...حدود ده روز گذشت.همه چیز آرومه و به زندگی عادیم تقریبا برگشتم .هرچند هرزگاهی دوباره میرم تو فکرو فکرمیکنم خیلی تنهام ولی زندگی ادامه دارد...................فقط خیلی احساس تنهایی میکنم.
تشکرشده 977 در 191 پست
سلام به همه دوستای عزیزم...حدود ده روز گذشت.همه چیز آرومه و به زندگی عادیم تقریبا برگشتم .هرچند هرزگاهی دوباره میرم تو فکرو فکرمیکنم خیلی تنهام ولی زندگی ادامه دارد...................فقط خیلی احساس تنهایی میکنم.
پریماه (سه شنبه 08 تیر 89)
تشکرشده 119 در 54 پست
اگه شما چند هفته اس اون آقا رو دیدی و چند باری باهاش تماس داشتی، من بهترین لحظات یک سال گذشته ام رو با کسی گذروندم که خیلی راحت، وقتی یکی دیگه پیدا شد منو گذاشت کنار، تموم اون خاطرات خوش و علاقه رو گذاشت کنار بدون این که حتی لازم بدونه قبلش به من اشاره ای بکنه... فقط شبا احساس آرامش می کنم، و به خودم می گم از فردا دیگه همه چیز رو به راه می شه و راحت فراموشش می کنم، ولی فردا میاد و روز از نو روزی از نو. صبح ها گاهی حس میکنم دلم داره منفجر می شه، پشیمونم، عصبانیم، نگرانم، ناراحتم، همه حسی دارم، رفتم پیش مشاور، پیش روان پزشک، و همه خیلی راحت می گن فراموشش کن، راه حل هایی می دن که خودم هم همه رو می دونم ولی سخته، بی نهایت سخته، هر روز به قدر یه قرن طول می کشه، ولی بعد یه هفته خودمو با هفته پیش که مقایسه می کنم می بینم انگار چند میلیمتر به رهایی نزدیک تر شدم، عجیبه ولی انگار ماه ها و هفته ها سریع تر از روزها می گذره...
راستش من الان به این فکر می کنم که شما با این احساسات قوی، اگه جای من بودی الان چه حال و روزی داشتی...
تشکرشده 977 در 191 پست
باور کن درکت میکنم.کامل احساستو و نگرانیتو لمس میکنم.میدونی وقتی یه رابطه طولانی بشه هرچند خیلی با طرف صمیمی باشی اما وقتی اقدام رسمی صورت نگیره کم کم واسه طرف عادی میشی.چون چیزی که مهمه اقدام رسمی واسه ازدواجه که وقتی طرف احساس کنه که زمانی که باید اقدام کنی این کارو نکنی و موضوعو جدی و رسمی نکنی اونم کم کم سرد میشه و مطمئنن جذب کسی میشه که رسما بره خواستگاریش....حالا همه اینا به کنار...میفهمم چه حالو روزی داری..ولی کم کم با گذر زمان حل میشه...میدونی که وقتی خدا بخواد بطور ناگهانی همه چیز عوض میشه و شاید یکی دیگه یجوری که نفهمی از کجا اومده یدفه میاد تو زندگیت و اون وقته میفهمی هنوز اطرافت کسایی هستن که به اخلاقو روحیاتت خیلی نزدیکن و میتونی واسه ادامه مسیر زندگیت روی اونا حساب کنی و .......
میدونی من تو خونه با مامان و بابا تنهام ودوتا آبجی و داداشم ازدواج کردن ..در شهری که زندگی میکنیم هیچکی رو نداریم و تمام اقوام یا اصفهان هستن یا تهران.حتی آبجی هام هم اصفهان هستن.خلاصه اینکه در این شهر نسبتا بزرگ تنها هستیم . منم یک ساله درسم تموم شده و در حال حاضر شاغلم...دوستای زیادی دارم از دوران دانشجویی .که اونا هم یا سرکار میرن یا ازدواج کردن ...اصلا اهل دوستی و اینجور بحثا نیستم .بخوام هستن افرادی که پایه اینجور بحثان..اما نمیخوام...اینقدر خودمو سرگرم میکنم که تنها نباشم.تا 3 سرکارو بعد از ظهرم یا باشگاه یا کلاس زبانو...خلاصه با همه اینها بازم شبا که میخوابم انگار دوباره همه فکروخیالا یدفه به مغزم هجوم میکنه و احساس تنهایی میکنم....از خودم بدم میاد وقتی یادم میوفته چجوری با یه بار دیدن از پسری خوشم میومد که فقط ظاهر و میدیدو ولاغیر.....همیشه خیلی سرحالو شروشیطون بودم اما مدتی هست که همیشه تو خودمم.........واقعا یه پشتیبان یه همراه و همراز واسه زندگی لازمه که خدا اون مسافرو کی میرسونه نمیدونمممممممممم
پریماه (سه شنبه 08 تیر 89)
تشکرشده 119 در 54 پست
البته این طور که شنیدم اون طرف هم گویا فعلا اقدامی واسه خواستگاری رسمی نکرده، حتی گویا این قضیه رو به خونوادهاشون هم نگفتن! این هم یه مدلشه دیگه! بامزه می شه اگه اون شخص هم بزنه زیر قضیه و ...
تشکرشده 190 در 75 پست
توی خبرنامه مثلا یه کارشناس غربی (البته نه علمی ولی تجربه گرا) میخوندم که میگفت شنیدین مثلا فلان زن میگه فلانی منو میزنه .... بهم خیانت میکنه.....فلان بهمان ... بعد بهش میگیم چرا جدا نمیشی؟ میگه آخه دوسش دارم واقعا دارم به این نتیجه میرسم هرچه بیشتر خانوما و عواطفشونو تحریک کرد ولو به شکل مازوشیستی واسه اونا....بیشتر به اون مرد وابسته میشن....امیدوارم اینطوری نباشه ولی به نظر میرسه خانمها اعتیاد عاطفی عشقی دارن ذاتا...نوشته اصلی توسط omidvar
rroogg (سه شنبه 08 تیر 89)
تشکرشده 977 در 191 پست
آقای امیدوار یه سوال؟ اگه برگرده بازم میری خواستگاریش؟؟؟؟؟ از کجا میدونین اون آقا اقدام رسمی نکرده؟؟؟
تشکرشده 119 در 54 پست
اولا که این جا تاپیک شماس این سوالا چیه می پرسی؟! ثانیا که قرار نشد سوال سخت بپرسی دیگه... ثالثا بحث اون طرفو هرچی کمتر پیش بکشیم من راحت تر می تونم فکرشو نکنم.
با این احوالات، اگه برگرده... بستگی داره کی برگرده، مثلا اگه موقعی باشه که من یکی دیگه رو انتخاب کرده باشم که خوب نه، هرگز. اگه موقعی برگرده که من فراموشش کردم ولی کس دیگه رو هم انتخاب نکردم، دوباره از صفر بررسیش می کنم و اگه شرایطش خوب بود بله، هر چند به هر شکل که برگرده خیلی سوالا هست که باید جواب بده... اما اگه همین الان برگرده، آره! حتما این کار رو می کنم، چون واقعا اون شناختی که ازش دارم ارزشش رو داره، ضمن این که در نظر بگیر تو این قضیه من هم کم مقصر نبودم، خوب چیزی که عوض داره گله نداره، حتی من همین دوران سختی رو که تو این مدت تحمل کردم و تا حدودی هنوز هم ادامه داره، گذاشتم به حساب این که دارم تقاص اشتباهاتم رو می دم، از نظر منطقی کار نادرستی نکرده به نظرم...
اون آقا هم اقدام رسمی نکرده، من با این خانم همکارم مثلا، منابع اطلاعاتی لازم رو دارم :)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)