به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 53
  1. #11
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    سلام آقای امیدوار
    به تالار همدردی خوش اومدید
    شما قبل از اینکه به ازدواج قطعی فکر کنید،در نظر داشتید برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروید این بسیار هدف بلندی است بهتر است در حالی که منطقی این قضیه را به دنبال می کنید( طوری که از شما با شناخت از مطالبتون انتظار میره ) یک بار دیگه اولین هدفتون رو پیگیری کنید ...
    این که مرتب در این دغدغه باشید که تا کی صبر کنم و اینکه امیدوار باشم یا نه زمان های با ارزشی را از دست خواهید داد...شما نهایت تلاشتون را انجام داده اید ...و ایشون از علاقه شما به خودشون مطلع هست ..
    پس کمی ذهنتون را آزاد سازید
    ببینید اگر ایشون شما را انتخاب کنه مسلما به سمت شما می اید و این شما هستید که باید پاسخ دهید
    حال اگر شما تمرکزتون تماما روی ایشون باشه به نحوی زندگیتون دچار خلل می شود _همش در بیم وامید خواهید بود.
    و در غیر صورت چنانچه شما تمرکزتون روی هدف اولیه تون باشه اگر بر خلاف خواست شما این جریان پیش رود افسوس از دست رفتن زمان و انتظار بیهوده را نمی خورید ...
    مطمئن باشید ادامه تحصیل برای شما راه های بسیار متعددی را رو به ترقی باز می کند

    موفق و پیروز باشید

  2. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 12 خرداد 89)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    ممنون از لطفتون، نه ببینید این که به ازدواج فکرکردم باعث نشد از اون هدف برگردم، من ادامه تحصیل رو به دلایل دیگه کنار گذاشتم و چه ازدواج کنم و چه نه، دیگه به فکرش نیستم. راستش حرفای بسیار مفیدی رو مطرح کردید، درسته اعتراف می کنم که اگر چه هدف من دیگه ادامه تحصیل نیست، ولی چیز دیگه رو هم جای اون نگذاشتم و شاید تا حدی این نگرانی من از اینه که نمی دونم می خوام چه کار کنم تو زندگیم. شاید ازدواج با این شخص به نوعی جای هدف رو توی زندگی من گرفته بود... نمی دونم. من هم به این نتیجه رسیدم که وقت زیادی رو دارم می گذارم روی این مسئله و کم کم دارم سعی می کنم کمتر بهش فکر کنم. ولی خوب این حس که اجازه دادم با بی فکریام مسئله ای که می تونست فرم خوبی پیدا کنه این جوری شد آزارم می ده. باز هم ممنون.

  4. 2 کاربر از پست مفید omidvar تشکرکرده اند .

    omidvar (چهارشنبه 12 خرداد 89)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آذر 89 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1389-2-18
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 139 در 78 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    آفرين تصميم درست همينه

    و اينو بگم ايشون اگه قسمت شما باشن حتما به شما بر مي گردن اينو از صميم قلبم ميگم
    با نظر بال هاي صداقت عزيز هم كاملا موافقم
    پس توكل كن و بدون يكي ديگه بايد كارارو جور كنه
    موفق باشين

  6. 2 کاربر از پست مفید نعمت يعني ما تشکرکرده اند .

    نعمت يعني ما (چهارشنبه 12 خرداد 89)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    بله، توکل به خدا. تنها چیزی که تو این مدت واقعا احساس آرامش بهم می ده همینه، که اونو از صاحب اصلیش خواستم و اگر واقعا مصلحت باشه حتما کارا رو خودش درست می کنه...، دیگه چیزی که مونده بی صبری و کم طاقتی منه و شاید این که می ترسم اگه مصلحت نباشه... حرفاتون از دل بر میاد و به دل هم می شینه، ممنونم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید omidvar تشکرکرده است .

    omidvar (چهارشنبه 12 خرداد 89)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    راستش داشتم به این مسئله قسمت فکر می کردم. من حقیقتش به این که چیزا از اختیار ما خارجه و همش قسمته اعتقادی ندارم، همه چیز از نظر من یه سری انتخابه که می کنیم در مسیر زندگیمون و بعدش به چه سمتی بریم به خاطر اون انتخاب، چیزیه که می شه گفت بهش قسمت.
    با همین دید به خودم می گفتم که خوب، تو در موقعی که می تونستی به سادگی این شخص رو به دست بیاری این کار رو نکردی، و فرصت رو از دست دادی پس جای قسمت کجاس؟ و دیدم که نه! هنوز 50% قضیه مونده. اون طرف هنوز انتخابشو نکرده و اگه قسمت باشه، من رو انتخاب می کنه. نتیجه جالبی بود...

  10. 5 کاربر از پست مفید omidvar تشکرکرده اند .

    omidvar (چهارشنبه 12 خرداد 89)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آذر 89 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1389-2-18
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 139 در 78 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    بله همين طوره ايشون الان اين اختياو دارن كه شما رو انتخاب كنن يا اون آقا رو
    اين خيلي خوبه كه اين مسيله باعث شده ايشون با فكر بازتري دست به بررسي بزنه و با فكر بيشتري انتخاب بكنه كه اين به نظرم همش حسنه
    به هر حال هميشه معتقدم آدم به هر چي بخاد ميتونه برسه و اينو بدونين اگه به هم رسيدين كه خدا روشكر و اگر هم نه مطمين باشين حتما ميتونين خانمي با همون مشخصات چه بسا بهتر بدست بيارين
    پس الكي ارامشتونو به هيچ وجهبهم نزنين و صبر كنين و بذارين اون خانم با قاطعيت شما را انتخاب كند و از رفتار هاي احساسي پرهيز كنين
    موفق باشين

  12. کاربر روبرو از پست مفید نعمت يعني ما تشکرکرده است .

    نعمت يعني ما (چهارشنبه 12 خرداد 89)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آذر 89 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1389-2-18
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 139 در 78 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    سلام
    چي شد؟به كجا رسيدين؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید نعمت يعني ما تشکرکرده است .

    نعمت يعني ما (جمعه 14 خرداد 89)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    سلام از ما، والا از اون طرف که خبری نشده. ما یه دوست مشترک داریم که در واقع بیشتر دوست ایشونه ولی کاملا منو قبول داره و می گه بهش گفتم از نظر من فلانی نمونه یه مرد کامله :) به پیشنهاد ایشون من دیگه هیچ صحبتی در این رابطه با اون خانم نمی کنم و منتظر می مونم ببینم چی می شه. در عین حال سعی می کنم آروم آروم به زندگی برگردم و یه جورایی اجازه بدم که از ذهنم بره بیرون. نه این که بی خیالش بشم ولی دیگه واگذار کردم به خدا، اگه واقعا اون قسمت من باشه که حتما بر می گرده و گرنه هم که دیگه باید با واقعیت کنار اومد. راستش اون دوستش هم می گه نمی تونم زیاد در مورد این مسائل باهاش حرف بزنم چون ناراحت می شه و از طرفی چون می دونه من طرف تو هستم زیاد چیزی نمی گه بهم :)
    تنها اتفاق هفته پیش این بوده که ایشون از دوستش سراغ منو گرفته که چه خبر از فلانی، همین. دوستش معتقده اگه ایشون فکر کنه که من با این مسئله کنار اومدم احتمال این که به من جدی تر فکر کنه بیشتره تا این که مثلا مدام حس کنه من هم چنان تو فکرشم. البته بگم که من این اطمینان رو براش به وجود آوردم که بدونه هر موقع بخواد برگرده من کاملا آماده پذیرشش هستم و از دل دل کردن هم خبری نیست :)
    من شخصا دوباره شروع کردم مرتب برم تمرین شنا و کارهایی از این نوع و وقتی رو که قبلا با ایشون می گذروندم به شکل دیگه ای پر کنم، هر چند بسیار کار سختیه به اون فکر نکردن و هر بار به یادش میوفتم دوباره مدتی به هم می ریزم ولی کلا خدا رو شکر حالم بهتره و کم و بیش دست و دلم به کارهای روزمره می ره.
    راستش نمی دونم چرا ولی یه کم ته دلم روشنه هنوز، شاید هم دارم خودم رو گول می زنم، به هر حال گفتم که سعی می کنم از ذهنم خارجش کنم ولی جاشو ته دلم نگه دارم.
    دیگه این که تو همین تالار مطالب بسیار بسیار مفیدی رو دیدم و می خونمشون مث مسئله ای که bloom مطرح کرده بود با عنوان "مرز بین منطق و احساس"، کلا جوابای فوق العاده جالبی بهش داده بودن، در حدی که کل اون تاپیکو برای خودم پرینت گرفتم و قسمتای جالبشو با مارکر علامت گذاری کردم که همراهم باشه و مرورشون کنم. به خصوص مطلب سارا (rsrs1380) رو بسیار بسیار پسندیدم (اونی که می خوای رها کن اگر رفت و نیامد از اول مال تو نبوده و اگر بازگشت از اول مال تو بوده...) من هم می خوام رها کنم، اگه رفت که ان شاء الله خوشبخت بشه و خدا هم یکی دیگه بهتر از اون رو نصیبم کنه، اگر هم برگشت که خدا توفیق بده بتونم همسر خوبی براش باشم.
    از شما دوست عزیز و بزرگوار هم بی نهایت ممنون که به فکرم هستید، امیدوارم یه روزی بتونم لطفتونو جبران کنم که تو این شرایط از من سراغ می گیرید، هر خبر جدیدی شد مطمئن باشید همین جا اطلاع می دم. راستی این رو هم بگم که بعیده به این زودی اتفاق خاصی بیفته، باید صبور بود...

  16. 6 کاربر از پست مفید omidvar تشکرکرده اند .

    omidvar (یکشنبه 16 خرداد 89)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آذر 89 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1389-2-18
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 139 در 78 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    خدا رو شكر كه دارين بدون احساس و كاملا عقلاني با اين مسيله برخورد مي كنيد
    بهترين كار همين رونديه كه پيش گرفتين هر چند مي دونم تحمل اين بلا تكليفي چندان آسون نيست
    ولييييييييي بايد صبركرد
    منتظر خبراي جديد شما هستيم

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 فروردین 90 [ 20:01]
    تاریخ عضویت
    1389-3-10
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    2,896
    سطح
    32
    Points: 2,896, Level: 32
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 119 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من شدیدا افسوس می خورم

    نمی دونم فقط این جا باید گزارش کارهای منطقیم و اتفاقایی که میوفته رو بنویسم یا هر چیز دیگه، به هر حال تصمیم گرفتم اون روی زندگیم رو هم یه کم ازش حرف بزنم.
    خوب، کسانی که این جا رو خوندن شاید فکر کنن من یه آدم کاملا منطقی و معقولی هستم که با برنامه و فکر داره جلو می ره، شاید تا حدودی درست باشه ولی، ولی، ولی... دوستش هم داشتم. اعتراف می کنم که واقعا دوستش داشتم، آدمی بود که منو به زندگی برگردوند، منو از یه آدم گوشه گیر و منزوی تبدیل کرد به آدمی که دوست داره چیزای تازه تجربه کنه، آدمای تازه رو باهاشون آشنا بشه و ... از زندگی لذت ببره. شاید در تمام عمرم تا به این جا کمتر کسی به اندازه اون روی زندگیم تاثیر گذاشته باشه. الان دوباره به یادش و افتادم و... چه می دونید که تو دلم چه گذشت! تا زمانی که با هم بودیم شاید عمق این دوست داشتن رو هیچ وقت حس نمی کردم، فکر می کردم جدایی ازش کار سختی نباید باشه، ولی اشتباه می کردم. خیلی سخته، خیلی سخت. همه چیزو نوشتم ولی ننوشته بودم که تو این 4 هفته اخیر شاید لحظه ای نبود که بهش فکر نکنم، و چه قدر اشک ریختم تو این مدت، شاید در تمام عمرم این قدر اشک نریخته باشم. تلاش می کنم بهش فکر نکنم ولی مگه می شه؟ کلی خودتو سفت می گیری و مشغول می کنی و حس می کنی که انگار داری بهتر می شی، بعد یهو یه جرقه یه فکر، و دوباره سیلاب اشکه که سرازیر می شه. نمی دونم شاید باید این اتفاق می افتاد تا می فهمیدم واقعا چه احساسی نسبت بهش دارم. شاید...
    هوس کردم این جا یه کم درد دل کنم، فکر کنم وجهه منطقی خودمو خراب کردم . ولی خوب، ما هم یه کم دل داریم... ان الله یحول بین المرء و قلبه! می دونین یعنی اگه چیزی تو دلت بگذره، خدا حتی از خودت هم زودتر ازش با خبر می شه! حس خوبی بهم می ده، خدا حتی از خودمم بهتر می دونه تو دلم چی می گذره... از همه کسایی که اینو می خونن التماس می کنم که برام دعا کنن، که صبور بمونم و امیدوار، ممنونم.
    قرار شد هر اتفاقی افتاد خبرتون کنم، اینم یه خبر جدید بود :)

  19. 5 کاربر از پست مفید omidvar تشکرکرده اند .

    omidvar (یکشنبه 16 خرداد 89)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 50
    آخرين نوشته: پنجشنبه 18 آبان 96, 18:24
  2. خیلی دیر شد ولی تموم شد و الان من موندم یه دنیا افسوس
    توسط sahar1364 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 فروردین 94, 10:53
  3. افسون و افسوس های زندگی اش
    توسط افسون3 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مرداد 91, 11:55
  4. در دام افسوس
    توسط m.mouod در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 تیر 88, 06:19
  5. جاسوس شبكه
    توسط meme در انجمن کامپیوتر و اینترنت
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 مرداد 87, 10:29

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.