دلم می خواد به شخصه از خانوم آنی به خاطر تجربیات ارزنده ای که در اختیار دوستمون قرار دادند تشکر کنم، چون فکر می کنم این تجربیات میتونه برای خانوم هایی مثل ما که هنوز بچه ای نداریم و شاید در آینده بخوایم مادر باشیم، موثر باشه و آموزنده! ممنونم از شما
تشکرشده 3,618 در 912 پست
دلم می خواد به شخصه از خانوم آنی به خاطر تجربیات ارزنده ای که در اختیار دوستمون قرار دادند تشکر کنم، چون فکر می کنم این تجربیات میتونه برای خانوم هایی مثل ما که هنوز بچه ای نداریم و شاید در آینده بخوایم مادر باشیم، موثر باشه و آموزنده! ممنونم از شما
del (یکشنبه 02 خرداد 89)
تشکرشده 190 در 107 پست
با سلام
وقتی پدر و مادری با هم مشاجره می کنن تنها توجهشون به خودشون و مشاجره هاشون هست و غافل از اینکه یک ضبط صوت خیلی خیلی قوی که اصلا به حساب نمی یارنش نشسته و تمام حرکات و مشاجرات رو ضبط می کنه این ضبط کردن عواقب جالبی رو برای بچه به دنبال نداره و این احساس بهش دست میده که تنهاست و هیچ کس دوسش نداره و نسبت به بچه های دیگه توی مهد که می بینه پدرش میاد دنبالشون یا پدر و مادر با هم هستند حسادت می کنه و دق دلی خودش با بهانه گیری خالی می کنه.هنگام مشاجره نباید می زاشتید دخترتون هم حضور داشته باشه.دختر شما دنیای کوچیکی داره والان نمیتونه بفهمه که چرا جدا شدین فقط اینو میدونه که کانون گرم خانواده (پدر و مادر در کنار هم) خبری نیست .دختر شما از این موضوع رنج می بره و آن را با جیغ زدن نشون میده.هر روز بهش بگید دوست دارم و بدون تو نمی تونم زندگی کنم من و تو با هم خوشبختیم تا این احساس که تنها شده و حامی نداره ازش دور بشه.با زبان کودکی براش توجیح کنید که چرا جدا شدین و این جدایی محبت شما رو کم نکرده و بیشترش هم کرده.
همون شادزی (سه شنبه 04 خرداد 89)
تشکرشده 57 در 30 پست
جا دارد از نوشته و پیشنهادات بسیار خوب و ارزنده آنی عزیز تشکر بکنم. واقعاً زحمت کشیده اند.
رها جون سعی کن این پیشنهادت را عملی کنی.
البته در بیشتر شهرهای ایرن مادرها بچه ها از مهد می گیرند نه پدرها. پس این مسئله را بزرگ نکنید.
nastaran58 (سه شنبه 04 خرداد 89)
تشکرشده 214 در 48 پست
با سلام و تشكر از همه دوستان بويژه خانم آني
فكر مي كنم توصيه هاي شما بسيار مثمر ثمر باشه چون ديروز يكي دو كار كوچك ازش خواستم وديدم با ميل و رغبت بسيار انجام مي ده و خيلي خوشحال بود كه به من كمك ميكنه
ضمناً به احتمال زياد ممكنه ما بريم تهران
سعي مي كنم اگر بشه مهد نفرستمش چون حس مي كنم مهدكودك روي دختر من تاثير خوبي نداشته و زمانيكه پرستار داشت اخلاقش بهتر بود و آرام بود و اگر بشه خواهرم ازش مراقبت كنه كه اينطوري بنظرم خيلي بهتره
خيلي دلم مي خواد يه حيوان خانگي براش بگيرم
اگه تهران برم حتما اينكار رو مي كنم مطمئنم خيلي خوشحال مي شه
بازهم ممنون
رهايي (یکشنبه 13 شهریور 90)
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
رها جان خيلي خوشحالم كه تصميم گرفتي بري تهران...ان شاالله كه با اين تغيير مكان مشكلاتت حل ميشه...
عزيزم در مورد حيوون خونگي اگه تصميمت قطعي شد بهم خبر بده كه بگم چه حيووني با روحيات دخترت سازگاره...
هر حيووني مشكلش رو حل نميكنه...
parnian1 (چهارشنبه 05 خرداد 89)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)