سلام parmis08
من فكر می كنم خودت برای حل مشكلت و سازگار شدن با وضعیت جدید كافی باشی.
ولی مشكل اینه كسی كه در یك مرداب احساسی می افته سیستم منظم منقطی اش مثل یك رایانه ویروس زده دچار پردازش ضعیفی میشه و هنگ می كنه.
تو نگرانی ات اینه كه از دستش بدهی.
ولی من به عنوان یك مشاور و به عنوان یك متخصص نگرانی اصلی ام اینه كه او پشیمان بشه بیاید و خدایی نكرده با هم ازدواج كنید. واقعا با شرایطی كه در یكی از پست ها از او گفتی به چند ماه نمی رسه كه كیس طلاق می شوید.(ببخشید اینقدر بی احساس و رك حرف می زنم).
اینكه همه دوستان در لفافه زیبایی از احساس و حرف، تلویحا شما را برحذر داشتند به خاطر اینست كه از بیرون گود كاملا راه و چاه شما مشخص هست.
من پاسخ های منطقی شما را به دیگر دوستان دیدم. اما معمولا افراد وقتی خودشان گرفتار می شوند،‌سیستم عقلانی آنها تحت تاثیر احساس فلج می شود.
در چند پست فقط شعر گذاشته بودی.
من هم این ابیات منطقی را در كمك به شما جهت فرونشاندن این آتشی كه مرتب آن را شعله ور می سازید می آورم:
ما وقتی خودمون را با همه زیبایی ها و پتانسیل و فهم و ... فراموش می کنیم و منتظریم از بیرون چیزی عایدمان شود ، بدبختی را به خود هدیه می کنیم.
ای غلامت عقل و تدبیرات هوش
چون چنینی خویش را ارزان فروش؟

ای همه دریا چه خواهی کرد؟ نم؟
ای همه هستی چه می جویی؟ عدم

تو خوشی و خوبی و کان هر خوشی
تو چرا خود منت از باده کشی؟