به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 41 تا 41 , از مجموع 41

Threaded View

  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    مرز بین منطق و احساس

    سلام به همگی
    امروز میخوام یه بحثی رو مطرح کنم شاید یکم مطالبش پراکنده باشه ولی می دونم موضوعاتی که میخوام مطرح کنم سوال خیلی های دیگه هم هست
    می خوام از خودم شروع کنم
    اگه دو تا کفه ی ترازو داشته باشیم و بخواهیم تو یکیش عقل و منطق و بزاریم تو اون یکی احساسات رو صادقانه بگم در مورد من کفه احساسات سنگین تره
    شاید خیلی از شما ها هم مثل من باشید و خیلی های دیگه هم برعکس
    همیشه شنیدیم که اونی که احساساتی برخورد میکنه آسیب پذیر تره یا تصمیماتی که بر پایه احساسات گرفته میشه درست نیست یا در مورد تصمیم گیرت احساسات رو بزار کنار و ....
    آیا واقعا همیشه منطق درست می گه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همیشه تصمیمات منطقی برای زندگیمون بهتره ؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا همیشه احساسات ما رو آسیب پذیر میکنه و همیشه تصمیمات احساسی اشتباهن ؟؟؟ پس جایگاه احساسات تو ی رفتار و شخصیت ما کجاست ؟؟ اصلا کی باید به احساسات بها بدیم؟؟؟
    البته سوء تفاهم نشه من نمی خوام تصمیات منطقی رو زیر سوال ببرم فقط می خوام بدونم کی باید احساسی رفتار کنیم
    اگه هیچ وقت پی چرا اصلا این حس درمون هست
    جالبه خیلی از کسایی که دم از منطق و عقل میزنن خودشونم دارن احساسی برخورد میکنن؟؟
    صادقانه دوست داشتن و خالصانه عشق ورزیدن چه اشکالی داره ،چرا همه میگن نزار طرف مقابلت بفهمه چقدر دوست اش داری؟؟؟؟ چرا ؟؟؟
    چرا وقتی طرف مقابل میزان عشق شما رو نسبت به خودش میفهمه مغرور میشه ؟؟ چرا نباید کل احساسات رو بروزو بدی تا اون مغرور نشه ؟؟
    چرا تا یکم اظهار دلتنگی و دلشکستگی و ناراحتی میکنی بهت مگن وابسته ای؟؟ مرز بین وابستگی و دلبستگی چیه ؟؟
    مگه ادم دلبسته دلتنگی نداره ناراحتی نداره مگه دلش نمی شکنه ؟؟؟
    اصلا چرا باید جلوی احساسات پاکمون نسبت به یکی که دوست اش داریم و بگیریم ؟؟ چرا باید طرف مقابل از این احساسات پاک فراری باشه ؟؟
    تا حالا هزارتا مقاله و کتابو هزار تا مشاوره رفتم که همشون یه سری جملات رو که انگار بهشون دیکته شده تکرار میکنن خوب من خودم اونا رو همه رو حفظم
    خودتو سرگرم کن
    تمرکزت رو ببرو رو یه چیز دیگه
    ورزش کن
    برو کلاس یوگا
    برو کلاس های مثبت اندیشی
    تو جمع باش
    با خانوادت باش
    واسه کسایی که بهشون اعتماد داری دردل کن
    .
    .
    .
    ولی در نهایت وقتی تنها میشی و با خودت خلوت میکنی هیچ کدوم از این راه ها کمکت نمی کنن
    نمی گم بهتر نمی شی منکرش نیستم که خیلی بهت کمک میکنن ولی با هزارتا سوالی که تو ذهنت می آد چیکار میکنی این چرا ها؟؟؟؟؟
    این مطلب فقط در مورد خودم نبود من تا حدی با خودم کنار اومدم ولی می خواستم بگم بیایید یکم از کلیشه بودن در بیاییم
    من می خوام نظرتونو بدونم
    مرز بین این چیزهایی که گفتم چیه اصلا مرزی هست ؟؟؟
    نمی دونم تونستم منظورمو دست بیان کنم یا نه؟؟





  2. 8 کاربر از پست مفید bloom تشکرکرده اند .

    bloom (پنجشنبه 19 مرداد 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.