سلام . تا چند وقت پیش چیزایی که گفتی توی سر خودمم بود و منم رگیر بودم ولی خب یچیزو درمورد خودم فهمیدم ... من یه پسر 17 سالم ... خیلی دنبال رابطه بین منطق و احساس گشتم و یچیزو خوب فهمیدم ... درمورد نوجوونای هم سنو سال من منطق و احساس خلاف هم نظر میدن ... منطق همیشه به من میگه تو با یه هدف دنیا اومدی ... که سعی کنی از خیلی لحاظها آدم خوبی باشی و بتونی یه الگو بشی ... که تو سن 30 سالگی به خودت افتخار کنی و بگی اره ثمره مشقتی که کشیدمو الان دارم میبینم ... من موفق شدم ... بدترین کابوس واسه آدمای هم سن من عاشق شدنه !! عشق یکی از برترین حسای دنیاست نمیشه منکرش شد ... ولی زمان داره ... که قطعا زمانش وقتیه که میفهمی واسه خودت انقدی وقت گذاشتی که میتونی بقیه عمرتو با یکی دیگه تقسیم کنی . شاید بالای 90% آدما وقتی عاشق کسی میشن وابسته میشن ... این وابستگی اگه تهش به جدایی ختم بشه میتونه زندگی اون فردو نابود کنه ... به معنای واقعی کلمه آدمو میشکنه ... وقتی با ورود به یه زابطه از تنهایی دربیای دیگه نمیتونی مزه شیرینشو از دست بدی ... دیگه از تنهایی بیزار میشی . امیدوارم کار شما و هیچ کس دیگه به جدایی نکشه ولی واقعیت یچیزیه خیلییی فراتر از رویا ... خیلی فراتر از تخیلات بچگانه خودم ... اگه توی شرایط و زمان مناسبی عاشق فرد مناسبی بشی اونوقته که منطق و احساس هردو تورو هل میدن جلو ... اونموقع هر دو یچیز میگن ... این یجور پاسخ نبود فقط خاستم حرفمو بزنم شاید ازین بلاتکلیفی یخورده دربیایم ... زندگی فیلم هندی نیست !