به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 29 نخستنخست 1234567891011121314151626 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 283
  1. #51
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    نقل قول نوشته اصلی توسط مي مي
    از دوستان نميخوان نظر بدن؟ من الان چيکار کنم؟تا فردا چيکار کنم؟بازم فعلا من پا پيش بذارم؟
    نه خیر ، تماس نگیر. پاپیش نذار.
    در مواقعی که اوضاع رو به راهه باهاش حرف بزن و همین حرفها رو بزن (نحوه گفتگو خیلی مهمه و مهارتش رو باید یادبگیری ویا تقویت کنی).
    در زندگی ما بالعکس یه دوره زیادی من پاپیش میذاشتم ، همسرم توانائیش رو نداشت (یا خوشش اومده بود ) اما به مرور وبا صحبتهای مکرر و گاهی طولانی ، الانه متعادل تر شدیم. البته الان خیلی کم پیش میاد بره تو حالت قهر.
    بهر حال توصیه هام همینهائی بود که در پست قبلی بهش اشاره کردم. فعلا

  2. 4 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (سه شنبه 28 اردیبهشت 89)

  3. #52
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام
    ديروز از ادره که رفتم خونه زنگ نزده بودم وهمسرم خونه بود نارات بود آخه اون زودتر از من ميرسه و هميشه غذا رو گرم ميکنه تا با هم بخوريم ولي هيچ خبري نبود تازه جلوي تلويزيون دراز کشيده بود و پشتش رو کرده بود، رفتم زير غذا رو گرم کردم و بعد رفتم بهش گفتم ناهار نميخوري چند بار پرسيدم تا با عصبانيت بهم گفت به تو مربوط نيست گوروت رو گم کن، منم چيزي نگفتم و رفتم سراغ يخچال تا ببينم نون خريده ميدونيد با تعجب ديدم نه نگرفته منم چون نون نبود و غذا به نون احتياج داشت زيرش رو خاموش کردم و رفتم خوابيدم ميدونست صبحم بدون نون رفته بودم اداره و الن خيلي گشنمه ولي انگار نه انگار، تا 6:30 عصر من تو اتاق خواب اونهم تو پذيرايي خواب بوديم، بعد اون بلند شد رفت بيرون و من هم رفتم تا هم شام آماده کنم و هم کمي چيزي پيدا کنم و بخورم، باورتون نميشه داشتم يهکم به خونه ميرسيدم که در کمد ديواري رو باز کرد تا چادرم رو بذارم با کمال تعجب و نا باوري ديدم ظهري که اومده بوده نون خريده و احتمالا خودش هم غذا خورده و حالا نون رو با نايلونش زير لباسها قايم کرده خونه دور سرم چرخيد باورم نميشد اينکار رو کرده باشه براي چي اينکار رو کرده بود از اينکه تو اداره بهش زنگ نزده بودم يا اينکه اومدم و بدون هيچ حرفي رفتمو خوابيدم؟اون خودش پشتش رو کرده بود تازه بعد از اومدن من که اينو نکرده بود مطمئنا قبل اينکه من برسم خونه اين کار رو کرده بودفچه قدر کارش بچه گانه است؟سعي کردم به روش نيارم و بفهمم موضوع چيه، ساعت 8 شب اومد خونه من تو اون يکي اتق مشغول جمع و جور کردن بودم و بعدش هم نماز خوندم، بعدش هم رفتم به غذا سر بزنم که ديدم رو مبل نشسته تا من اومدم تو پذيرايي سريع بلند شد و رفت اون اتاق منم بدون هيچ حرفي رفتم الکي دستشويي تا ببينم چيکار ميکنه ميدونيد چيکار کرد؟ وقتي اومدم بيرون اون تو اون يکي اتاق داشت نماز ميخوند رفتم سراغ يخچال ديدم سريع نون رو آورده گذاشته يخچال که من خيال کنم نون رو الان خريده خلاصه نمازش رو خوند و خيلي طول کشيد رفتم سراغش گفتم شام ميخوري سکوت کرد چند بار بهش گفتم ولي حرفي نزد تا اينکه رفتم تا يه کم شوخي کنم و بگم بياد شام بخوريم اما از جاش بلند شد و يه لکد بهم زد و رفت پذيرايي و بهم گفت : گم شو، پدرت رو در ميارم ، چيه دستت خالي شده اومدي سراغم، گم شو برو همون جايي که از صبح اونجا مرده بودي،منم سکوت کردم، بعد از چند دقيقه رفتم سراغش و با لحن آرومي بهش گفتم من شام رو براي تو درست کردم گفت: غلط کردي، گفتم: بيا با هم شام بخوريم،گفت: برو هر غلطي ميکني بکن، گفتم:ناهار و شام که نخوردي پاشو شامو با هم درست کنيم، گفت: به جهنم، بندازش دور،ديگه چيزي نگفتم ، که اومد دراز کشيد کلي بهم بد وبيراه گفت:پدرت رو درميارم،حالا واسه من قهر ميکني، يه قهر کردني بهت نشون بدم که تا آخر عمرت صداي سگ بدي، عوضي بيشعور و ....، که من آروم رفتم پيشش و گفتم چرا اينجوري عصبانيي؟ گفتم:گم شو برو نميخوام نه ريختت رو ببينم نه صداتو، خفه شو و برو گم شو، گفتم: خيلي نامردي که هم ناراحت ميکني هم خودت چند برابر ناراحت ميشي و بدتر هم ميکني؟گفت: غلط ميکني ناراحت ميشي، مگه ناراحت نيستي به جهنم پا شو برو گم شو ديگه؟ تو زن زندگي نيستي، تو زندگيت رونميخواي،بهش گفتم : تو چرا زندگيت رو نميخواي؟ اينهم مدت تو قهر کردي يه با رهم من ناراحت شدم چرا جلو نيومدي، خوب تو کوتاه ميومدي؟گفت: خوب ديگه کوتاه نيا، به جهنم قهر کن، من بلد نيستم کوتاه بيام هميني که هست، گفتم باشه پاشو بيا شام بخوريم و بعد حرف ميزنم، خلاصه يه کم باهاش شوخي کردم و يه کم اصرار تا اومد با هم شام خورديم و البته يه کم رابطمون بهتر شد،بعد از شام رفتيم جلوي تلويزيون درا کشيديم و من هرچي پرسيدم جوابم رو نميداد و بعد رفتيم بخوابيم که اونجا هم هر چي باهاش حرف زدم و شوخي کردم جوابم رو نداد، بعد جاش رو برداشت و رفت جلوي تلويزيون، رفتم پيشش گفتم چرا اينجوري ميکني، گفت دلم نميخواد پيشت بخوابم، گفتم چرا اينجوري ميکني؟ چرا اون روز از صبح چند بار منو مسخراه کردي؟بهم گفت:حقته، خوب راست گفتم آبروي منو ميبري عين مگس شدي، زدم زيره گريه و بهش گفتم خيلي نامردي راجع به من اينجوري حرف ميزني زناي مردم چه عيبهايي که ندارن اون موقع تو اينجوري ميگي؟پشتش رو بهم کرد و حرفي نزد منم يه يک ربعي پيشش گريه کردمو و بعد ديدم فايده اي نداره اومدم تو اتاق و يه کم نماز خوندم و گريه کردم و بهد رفتم خوابيدم سر جام اونم تو پذيرايي خوابيد، صبح منو بيدار نکرده بود بيدار شدم سلام دادم ولي جوابم رو نداد رفتم آماده بشم ديدم بازم زود از خونه در اومد و رفت بدون خداحافظي منم اومدم اداره، دوستان ميدونم طولاني بود ولي خواستم جز به جز بهتون بگم تا بدونيد چي شده و چي ها بهم ميگه که آتيش ميگيرم ، حالا موندم چيکار کنم؟ فقط پشيمونم پشيمون از اينکه با همچين آدم نا پخته اي ازدواج کردم، تازه اينجور موقع ها سريع کتابهاي حقوقيش رو مياره تا در مورد مهريه و طلاق و نفقه و حق و حقوق زن مطالعه داشته باشه انگار که خودش رو داره آماده ميکنه، نميدونم کجاي کارهام اشتباهه که اينجوري باهام تا ميکنه؟

  4. #53
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 تیر 94 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1387-9-16
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    6,426
    سطح
    52
    Points: 6,426, Level: 52
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 22 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    حتما دوباره بعداز ظهر كه برگشتي ميخواهي همينطور نازش را بكشي و او تحقيرت كند ؟ و اين پروسه تكراري را ادامه دهي به اميد اينكه رفتارش با تو خوب شود ؟ مردي را تا اين حد حقير است كه نان را پنهان ميكند به نظر من و ببخشيد ارزش ادامه زندگي ندارد. شما هم خودت را گول نزن و تصميم جدي و قاطع بگير. طلاق هم نميگيري درس حسابي به او بده. مگذار تا اين حد با اعصابت بازي شود . نه زنگ بزن و نه اس ام اس . شب هم شام درست نكن. اگر بتواني حتي يك هفته قهر كني و به خانه مادرت بروي حتما اينكار رو بكن.

  5. 2 کاربر از پست مفید miran92 تشکرکرده اند .

    miran92 (چهارشنبه 29 اردیبهشت 89)

  6. #54
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 91 [ 08:41]
    تاریخ عضویت
    1388-1-27
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    5,116
    سطح
    45
    Points: 5,116, Level: 45
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,281

    تشکرشده 1,260 در 376 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    می می عزیز سلام
    خودت مقصری
    ببخشید که انقدر رک میگم ولی هرکسی خودش احترام برای خودش قائل میشه
    با این همه تو هین بازم شما هی پیگیر این میشی که چرا اینجوری هستی چرا اینجوری رفتار میکنی؟؟؟
    نباید برای شام خوردن بهش اصرار میکردی شما همین که شام رو آماده کردی لطف کردی دیگه نباید التماس کنی که بیاد شمام بخوره
    این التماس ها و اصرار ها شما رو در چشم همسرتون ضعیف کرده
    همسرتون کاملا می دونه که شما نمی تونید طاقت بیارید و کاری میکنه مکه شما به سمتش برین
    باید طاقت بیاری حتی اگه شده 10 روز هم در سکوت بگذره نباید انقدر خودت رو کوچیک کنی
    احترام متقابله شما چرا انقدر منفعل برخورد میکنی بزار بدونه شما به شخصیتت احترام میزاری وقتی اون فحش میده و شما دوباره با آغوش باز ازش استقبال میکنی چه انتظاری داری که بهت احترام بزاره چون میدونه شما برای خودت ارزشی قائل نیستی

  7. 3 کاربر از پست مفید mamfred تشکرکرده اند .

    mamfred (چهارشنبه 29 اردیبهشت 89)

  8. #55
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    می می عزیز و محترم

    بر مبنای آنچه که شما در پست 52 آورده اید

    حالات نفسانی منفی همسر شما مخصوصا بخش کودک سازگار منفی وی بسیار فعال است و به جهت کسب نوازش اقدام به این کارها ( قهر کردن - فحش دادن - قایم کردن نان -لجبازی و..) می نماید .او با این کارها می گوید و فریاد می زند به من توجه کن - من را نوازش کن - به من توجه کن ....

    که نتیجه و معنایش این می شود از جایگاه منفی اقدام به دریافت نوازش و تائید میکند و شما هم چه خوب به او پاسخ مثبت می دهید .

    و همسر شما در حال حاضر فیلتر نوازشی دارد ( محبت مستقیم و نوازش را دریافت نمی کند ) و گارد هم میگیرد .

    در این شرایط اگر به این کودک و حرفهایش و اقداماتش توجه کنی به او ثابت می شود این کارها روشهای خوبی برای توجه گرفتن و نوازش شدن است!( بازنوازی خاطرات کودکی همسرتان ، که به این روش به توجه و نوازش می رسیده )

    در شرایط فعلی بهترین حالت این است که از جایگاه "بالغ " و بعد حالت نفسان" والد مستبد مثبت " با او وارد ارتباط شوید ( نه حالت نفسانی کودک و نه والد مهربان )

    شما کاری که می کنید دقیقا از جایگاه کودک ( گریه کردن - چون نون نبود رفتم خوابیدم و...) و یا از جایگاه والد مهربان ( من شام را برای تو درست کردم و... ) است .


    برای تقویت حالات نفسانی " سازگار مثبت و بالغ " همسرتان در شرایط فعلی کاری ساخته نیست اما باید بعد از اینکه شرایط رابطه مناسب بود اقدام کنید و برای متعادل سازی خود از همین امرو اقدام کنید.

    امروز از جایگاه " بالغ یا والد مستبد سازگار " از او یک درخواست منطقی داشته باشید . مثل خریدن نان و یا پرداخت قبض و یا یک نظر مشورتی خیلی جدی از وی بگیرید و درنهایت هم از او تشکر کنید .به نوعی به وی مسئولیتی را واگذار کنید تا انجام بدهد .

    و اما برای شرایطی که اوضاع رو به راه شد با این تمرینات می توانید حالات مختلف نفسانی خود و همسرتان را متعادل سازی کنید و در نهایت برای فیلتر های نوازشی و نوازش منفی گرفتن خود و همسرتان یک فکر اساسی و جدی بکنید . ( تاپیک نوازشها را بخوانید )

    بالغ ( حالت نفسانی بالغ کاملا به دور از احساس است)
    ----

    - تمیز و تشخیص حالات نفسانی
    - نوشتن برنامه روزانه در تقویم و مشخص کردن ساعات ملاقات - اعلام خواند تاب و مشخص کردن تعداد صفحات در روز .
    - کارهای شخصی را مسئولانه انجام دادن .
    - معرفی موضوع گفتگو در جلسات و سخنرانی ها .
    - تشخیص موارد موثر مورد توافق در گفتگو .
    - خود را جای دیگران گذاشتن و درک کردن موقعیت آنها .
    توجه و گوش دادن به نظرات دیگران .
    - اذعان بر کارهایی که موثر نبوده .
    -طلب بخشش از افراد و یا اعلام اینکه آنها را بخشیده اید .
    - خدمت صادقانه موثر همراه با برنامه ریزی .
    - با حسن نیت با عقاید و نظرات دیگران روبرو شدن .

    والد مستبد مثبت ( کاملا با احساس سروکار دارد )
    --------------------------------------------

    - ایجاد نظم در مجامع .
    -جلوگیری از هم همه در محیط های خاص .
    - مشخص کردن حد و مرز خود و دیگران .


    والد مهربان ( کاملا با احساس سروکار دارد )
    ------------

    -مراقبت مسئولانه از خود و سلامتی خود . چکاپ سالیانه .
    - تحسین خود و دیگران در مورد نتایج .
    -ابراز علاقه کردن .
    - در صورتی که عمل خیری برای کسی انجام می دهید بدون پاداش و توقع تشکر این کار را انجام دهید .
    -آقایان کمک در امور خانه .
    - کمک به افرادی که نیازمند کمک می باشند . مثل : عبوردادن کودکان و سالمندان از عرض خیابان .
    - آب دادن و غذا دادن به گیاهان .
    - مراقبت و غذا دادن به حیوانات .
    - ابراز احساسات و دلجویی از افراد سالمند و نوازش فیزیکی دادن . مثل مالیدن شانه ها و در آغوش گرفتن آنها .
    - توجهبه نیاز و مراقبت و نگهداری از کودکان

    کودک سازگار مثبت ( کاملا با احساس سروکار دارد )
    -----------------------

    -اجرای آداب و معاشرت . به کار بردن کلمات : ببخشید - متاسفم - خواهش می کنم - در خواست می کنم .
    - خوش رویی با دیگران و تقدیر و تشکر
    - احترام به حقوق دیگران از قبیل رعایت نوبت در صف
    - اجرای مقررات راهنمایی و رانندگی از قبیل بستن کمربند ایمنی - و استفاده از بوق در مواقع ضروری - راه دادن به اتومبیل های دیگر و عابرین .
    - مراعات دیگران و همسایه در هنگام استفاده از ضبط صوت و تلویزیون .
    - رعایت سکوت در هنگام استفاده از دزدگیر ماشین و قسمت مشاع ساختمان
    -بیرون گذاشتن زباله راس ساعت 9 شب .
    - نریختن زباله درکوچه و خیابان- استفاده از کیسه زباله در ماشین جهت زباله و ته سیگار .
    - اجرای آنچه که حرفش را می زنید و قول می دهید - حاضر شدن سر وقت درقرارها .
    - تحویل دادن محلی که از آن استفاده کرده اید - تمیز و مرتب مثل زمانی که آنرا تحویل گرفته اید .
    - پیش قد شدن در کارها - و مشارکت در حل مسائل .

    کودک طبیعی
    ----------------

    - خرید چیزی که دوست دارید و نه اینکه احتیاج دارید . با درنظر گرفتن - مسئولانه .
    - مطرح کردن یک نکته طنز مرتب در جلسات کسل کننده .
    - گذراندن لحظاتی دلچسب در تنهایی و دور شدن از مسائل اصلی زندگی .
    - ایجاد شور و انرژی در خود و دیگران .
    - رفتن در طبیعت و آرام گرفتن افکار شلوغ .
    - شادی همراه با موزیک .
    - پیگیری و گفت و شنود ،لطیفه های روز ( جوک ) بدونتمسخر دیگران ،برنده و برنده .
    - رفتن به سونا و استخر .
    - ترتیب دادن و یا رفتن به مهمانی های دلچسب .
    - بازی کودکانه با کودکان .
    - در جای مناسب احساسات خود رادر میان گذاشتن .


  9. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (چهارشنبه 29 اردیبهشت 89)

  10. #56
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دوستان خوبم mamfered و afsoon عزيز
    يه بار همينطور شد، من نازش رو نکشيدم، ميدونيد چي شد؟ اينقدر فحشهاي بدي بهم داد و شب کتکم زد و صبح هم بهم گفت: حق نداري پاتو بذاري تو اين خونه وگرنه ميکشمت، منم چيزي نگفتم و فقط موقع دراومدن از خونه که داشتم ميومدم اداره بهش گفتم درست صحبت کن من که حيون نيستم تا اينو گفتم مثل يه حيون وحشي بهم حمله کرد و اگه از اونجا فرار نميکردم کتک مفصلي خورده بودم، ظهر زنگ زدم و به باباش گفتم و باباش منو برد خونشون و شب به اتفاق مامانش منو بردن خونه مون ولي همسرم تا چشمش به اونها افتاد سکوت کرد و فقط ميگفت حسابش رو ميرسم ميخواد رابطه منو و شما رو خراب کنه؟ و گوشش بدهکار نبود پدرش خيلي ناراحت شد و ازم خواست تا اونجا بمونم و خودشون برگردن ولي چون ميدونستم کتک خوبي نثارم ميکنه اونجا نموندم و با گريه والتماس که منو از اونجا ببرن تو راه زنگ زدم خونمون و اومدن دنبالم مامانم و داداشم بودن، داداشم خيلي عصباني بود و ميگفت بايد بريم بالا ببينم چي شده اون کوچيک تر از منه ترسيدم دعوا بشه سرش داد زدم که نره و ما اومديم خونه و اونها هم رفتن خونه خودشون، يه هفته قهر بودم تو اين مدت موبايلم خاموش بود و جوابش رو نميدادم ولي دائم در حال تهديد بود که بيا جهازت رو ببر، ميدونم باهات چيکار کنم و ...، پدرم رو نذاشتم وارد ماجرا بشه و ازش خواستم صبر کنه تا ببينيم چي ميشه، بعد از يه هفته بهم اس.ام.اس زد که فردا سند ازدواج رو بيار طلاق توافقي داشته باشيم بازم جوابش رو ندادم تا اينکه اومد اداره و من از ترس اينکه مبادا کاري بکنه و آبروم تو ادره بره باهاش رفتم بيرون از اداره و بهش گفتم سند پيش من نيست برو و به بابات بگو همونطور که با دستهاي خودش دست منو گذاشت تو دست تو بياد، همونطور که بزرگترها اول براي ازدواج پيش قدم شدن براي طلاق هم اونها بايد انجام بدن بهم گفت: اونها حق دخالت تو زندگي ما رو ندارن، که من زدم زيره گريه و گفتم بس کن، خجالت بکش تا کي ميخواي اينجوري بکني، واقعا برات متاسفم که يه تنه فقط داري ميري جلو که خنديد و گفت : نترس مهريه ات رو هم ميدم، با خيال راحت بشين و کيف کن تا آخر عمرت، گفت: حالا چيکار کنيم گفتم هيچي بيا دنبالم بريم خونه گفت: خودت رفتي منکه نگفتم، بهش گفتم : خودت گفتي برو يادت نيست؟ گفت: من گفتم تو چرا رفتي؟تو بايد صبر ميکردي و تحمل ميکردي، من اخلاقم گنده ولي تو اگه زندگيت رو دوست داشتي ميموندي، گفتم باشه ميام، خواستم برم تو اداره بهم گفت : ميام دنبالت و رفت و اون ماجرا تموم شد با اينکه سر هر دعوايي بهم سرکوفت ميزنه که چرا به خانوادش گفتم، چرا يه سري دروغ تحويلشون دادم ناراحت بود، ولي اونها دروغ نبود بلکه واقعيت داشت و از اينکه به خانوادش گفته بودم ناراحت بود، ميدونيد خيلي ميترسم چون اگه عصباني بشه هر کاري ممکنه بکنه و خيلي بد تهديد ميکنه و نميخوام خانواده ها هم درگير بشن، آخه يه چيزي هم که هست اينه که من خواهر بزرگم هم همين تازگي ها طلاق گرفته اون هم وضعيتش مثل من بود شوهرش بي چاره رو کلي اذيت کرد و الانم که النه وقتي يادش ميفته ترس وجودش رو پر ميکنه و الان بعد از 3 سال دوندگي داره طلاق ميگيره، بابا و مامانم نميتون يه مشکل ديگه مثل منو تحمل کنن چون تو فاميل ديگه واقعا انگشت نما ميشيم و فکر ميکنن واقعا چه مشکلي داريم که نميتونيم با همسرامون کنار بيايم بخصوص اگه زن داداش هام بفهمن، من ميخوام وضعيت بهتر بشه نه بدتر، دلم هم نميخواد زندگيم رو خراب کنم ولي مثل اينکه همسرم داره سوء استفاده ميکنه.
    و آني عزيز الان به نظرتون چيکار کنم؟؟؟؟؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید مي مي تشکرکرده است .

    مي مي (چهارشنبه 29 اردیبهشت 89)

  12. #57
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    حرف جدیدی نیست .
    با دقت پست قبلی را بخوان .
    نترس و شجاع باش . اتفاق بدی نمی افتد . درست برخورد کن .
    همان که گفتم از او یک درخواست درست و جدی داشته باش . همین .نه ناز کشیدن و نه قهر و شلوغ کاری .

  13. 4 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (چهارشنبه 29 اردیبهشت 89)

  14. #58
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    خوب آخه جوابم رو نميده يا سر بالا جواب ميده؟ اگر هم اينجوري بدون هيچ صحبتي برم بدتر ميشه...

    تازه اگه جوابمو هم بده بعدا تو خونه همونطوريه چون ميگه باهام کار داشتي وگرنه زنگ نميزدي حالم رو بپرسي يعني تغييري حاصل نميشه.

  15. #59
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 91 [ 08:41]
    تاریخ عضویت
    1388-1-27
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    5,116
    سطح
    45
    Points: 5,116, Level: 45
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,281

    تشکرشده 1,260 در 376 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام
    خانومی من که نگفتم قهر کن برو خونه ی پدر و مادرت یا اینکه پای بقیه رو تو زندگیت باز کن ولی منفعل نباش سعی کن جوری رفتار کنی که به خودش اجازه نده ناراحتت کنه وقتی فحش میده باهاش حرف نزن و بهش زنگ نزن بگو من میبینم که حرف میزنم تو عصبانی میشی ترجیح میدم حرف نزنم که تو آرامش داشته باشی
    بگو اگه قرار باشه حرف بزنم فحش بشنوم ترجیح میدم سکوت کنم که تو روهم ناراحت نکنم
    خانومی باید یه جورایی بهش بفمونی نباید دست روت بلند کنه چون دیگه اون موقع با خانواده طرف نیست با قانون طرفه
    نزار بفهمه که تو ازش میترسی

  16. کاربر روبرو از پست مفید mamfred تشکرکرده است .

    mamfred (چهارشنبه 29 اردیبهشت 89)

  17. #60
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    کاش ميشد عزيزم ،تو عمل مشکله ، کاري کرده که اگه اونجور که ميخواد نکنم داغون ميشه،عصباني ميشه،اينها رو ميدونم ولي متاسفانه اونجور که فکر ميکنيد نيست و نميشه، تا رابطه مون خوب نشه وضع بده يعني بد ميکنه و اصلا هم جلو نمياد با سر سنگين بودن منم کاري درست نميشه نميخوام همش منفي حرف بزنم ولي تا من نازش رو نکشم و قربون صدقه ش نرم اوضاع آروم نميشه انگار من افريده شدم تا فقط ناراحتي اونو تحمل کنم و از حرفهاي اون خم به ابرو نيارم،مطمئن باشيد يعني با اطمينان صد در صد بهتون ميگم من سکوت کنم اون تا آخر عمر سکوت خواهد کرد يعني کار فقط به سکوت ختم نميشه همونطور که آني عزيز گفتن و درست هم حدس زدن با کاراي بچه گانه اي که ميکنه حالا فحش يا کتک يا تنها گذاشتن من يا هر کار ديگه مجبور ميکنه يا جونم به لبم بياد و يا بيام جلو اونقدر اين ور اون ور کنم تا آقا آشتي کنن،النم باز با باباش حرفش شده و با اونها قهر کرده، با يکي از خواهرهاش هم قهر کرده و محاله حالا حالا باهاشون آشتي کنه و اونها هم کاري به کارش ندارن ولي من چي اونها چون کاري باهاش ندارن سراغي نميگيرن و به مرور آروم ميشه اين رو هم بگم بي چاره اونها هميشه پا پيش ميذارن،ولي من چي هر روز باهاش برخورد دارم و نميتونم بي خيال باشم چون مطمئنا يه بلايي سرم مياره.


 
صفحه 6 از 29 نخستنخست 1234567891011121314151626 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.