به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 29 نخستنخست 123456789101112131424 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 283
  1. #31
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دوست خوبم می می جان سلام، راستش بله من هم شاغلم و چون من به خاطر مشکلاتی که پدرم داشت باید خودم کمال و تمام جهیزیه ی عروسیم رو آماده می کردم، بعد از ازدواج حدودا 70 درصد حقوقم به پای قسط هایی لوازماتی رفته که برای جهیزیه ام تدارک دیده بودم و 30 درصد باقی مونده هم اول عروسی مون با همسرم صحبت کردم و بهش گفتم، اگر مایل باشی از این پول بابت هزینه ی دانشگاهم بذارم کنار و البته انتظار کمک رو هم بابت هزینه های دانشگاه از شما دارم و اگر هم یه موقع هایی وسیله ای یا لباسی و یا حتی چیزی مورد نیازم بود خودم از پولم بخرم! همین کار رو هم انجام دادم، البته همسر من از همون روز اول چون می دید که من حقوقم به پای اقساط میره، بابت هزینه های دانشگاه کمکم می کرد و همین طور تمام و کمال هزینه های پوشاک و یا لوازم مورد نیازم رو می داد! اما خب! حالا هم که خدا رو شکر اقساطم تمام شده، باورتون نمیشه من خودم به همسرم پیشنهاد دادم که چون می بینم ایشون دارن تمام سعیشون رو برای خرید یه خونه ی بزرگتر می کنن، من هم خودم بارها و بارها به ایشون پیشنهاد دارم که می تونی روی کمک من هم از این به بعد کمک کنی و حتی بهش پیشنهاد دادم که مقداری وام برای خرید خونه برداره جوری که اقساطش رو من از حقوقم بدم و این همسرم بوده که هر بار رد کرده و بهم گفته دوست دارم از حقوقت برای خودت خرید کنی و چیزهایی که دوست داری بخری؟!
    راستش! من هم به نظر خودم به اندازه ی خودم خرج می کنم - اما چون خواهرام بیش از اندازه ولخرجی می کنن، گاهی وقتها با نیش و کنایه بهم می گن که شما این همه پول رو می خواید چه کار؟! و من نه تنها که آزرده خاطر نمیشم بلکه خیلی هم احساس غرور می کنم که من و همسرم می تونیم با هم و با کمک هم برای رسیدن به یه هدف بزرگتر تلاش کنیم و بعضی موقع ها حتی براشون توضیح می دم که شما چون مجرد هستید برنامه ی برای آینده تون ندارید اما ما با برنامه داریم پیش می ریم!
    راستش نمی تونم بی انصاف باشم نه در مورد خودم و نه در مقابل همسرم! من واقعا توی خریدهای خونه و هر چیزی که فکرش رو بکنید دارم نهایت سعیم رو می کنم و دوست دارم که زودتر پیشرفت کنیم و صدالبته که هر چند وقت یکبار به همسرم هم این نحوه ی مدیریتم رو هم گوشزد می کنم تا بدونه که چه خانوم خوبی داره؟! و خوب باید به حق گفت که همسرم هم تغییر کرده و دیگه مثل روزهای قبل اصلا نگران گرون شدن وسایل و مواد غذایی و این جور چیزها نیست، گرچه گهگاه به یاد روزهای قبل میگه : " چقدر ما این روزها پول خرج میکنیم؟" که من در همان موقع با خنده بهش می گم: " خوب! اینقدر پول خرج نمی کنیم که وقتی یکدفعه احتیاجات خودمون و منزل رو فراهم می کنیم فکر می کنیم چقدر پول خرج کردیم.
    دوست خوبم، زندگی بالاخره یه پستی ها و بلندی هایی داره که ما باید یاد بگیریم که توی هر لحظه ی اون عاقلانه و البته دوستان متاهل عاشقانه هم رفتار کنیم تا بتونیم از زندگی مون لذت ببریم، وگرنه اگر بخوایم به جاهای خالی زندگی مون فکر کنیم ( البته اگر فکر کنیم که چه جوری پرشون کنیم خوبه! ) اما اگر جوری فکر کنیم که ته دل خودمون رو خالی کنیم که هیچ وقت طعم خوشبختی رو حس نمی کنیم!؟
    خوشبخت باشی می می عزیزم

  2. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    del (یکشنبه 19 اردیبهشت 89)

  3. #32
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دل عزيز همه حرفات رو قبول دارم و ممنونم ، ولي ميدوني دوست خوبم مشکل چيه؟ اينکه از ابتداي نامزديمون کارهايي که همسرم و خانوادش بايد برام ميکردن و ازشون انتظار داشتم برام انجام ندادن ولي وقتي خودشون از من انتظاري دارن راحت جبهه ميگيرن و تا الانم يه بار هم نشده شوهرم برگرده بگه از پولي که در مياري براي خودت هم خرج کن يا در اين مورد تعارفي بزنه ولي شوهر شما اينکار رو کرده يا نميذاره براي دانشگاه آزاد ارشد شرکت کنم و ميگه پولمون نميرسه در صورتي که من ازش خواستم سال بعد دانشگاه آزاد ارشد شرکت کنه به من ميگه تو سراسري قبول شو هر شهري شده ولي دانشگاه آزاد نه ، منم تو دانشگاه آزاد شهر خودمون ادامه تحصيل ميدم اين موضوعها شايد خيلي خيلي کوچيک باشه ولي متاسفانه شايد بشه گفت مثل يه عقده برام شده ، مثلا مامان همسرم به ندرت ياد ما (منظور من ) ميکنه و شايد به غير از چند مورد، زنگي خونه ما نزده و احوالي از من نپرسيده ولي همسرم از اين که من احوال اونها رو نميپرسم يعني زنگ نميزنم ازم انتظار داره و در اين مورد ازم دلخور ميشه در صورتي که مادر من يا خانوادم اکثر موقع ها اونها زنگ ميزنن و احوال ميپرسن و هر وقت هم دير ميشه همسرم با قيافه حق به جانب ميگه چرا خبري از ما نمگيرن !!! اصلا توجه نميکنه که من خيلي کمتر از اونها از اونها احوالپرسي ميکنم، براش ميدونيد اکثرا مرغ همسايه غازه و تو کارا و حرفاش مرغ يه پا داره هست، و اون موقع ها من ميمونم بهش بفهمونم که نظرش و کارش اشتباهه طوري که عصباني نشه و داد و بيداد نکنه.

  4. #33
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    می می عزیز
    همسر شما روی خانوادش حساسه ، قطعا شما به تفاوتهای خانواده هاتون واقفید ، حالا اگه شما به خانواده همسرتون (نه بخاطر همسرتون) بخاطر اینکه کار خوبیه زنگ بزنید بدون چشمداشت و بدون انتظار ( انتظار نداشته باشین اونا هم زنگ بزنن) میشه بگید تو این حالت بدترین اتفاقی که ممکنه بیفته چی می تونه باشه؟؟

  5. 2 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (یکشنبه 19 اردیبهشت 89)

  6. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    بخدا حرف من به زنگ زدن نيست به سخت گيريهاييکه همسرم در مورد من انجام ميده ولي تا من انتظاراتم رو که ميخوام بگم باور کنيد خيلي مهربانانه و مودبانه داغ ميکنه انگار که خانوادش رو فحش داده باشم قبول نميکنه ممکنه خودش و يا خانوادش اشتباهي بکنن ، من نميتونم چيزي ازش بگم که خانوادت بايد اينجوري بکنن ، انجام اينها چيزي نيست و خوار شدن هم به حساب نمياد ولي من حرفم اينه چرا همش من ؟ چرا همش من بايد سکوت کنم؟ چرا همش من بايد حرف اونو قبول کنم و قبول حرفش به معني اينه که من اشتباه ميکنم ، بخدا نميخوام از کسي انتظار داشته باشم ولي وقتي ميبينم انتظارات من همش کشکه ولي چطور از من انتظارات داره، ناراحت ميشم ، اصلا نميخواد يه ذره منو درک کنه ، هي ميخوام تو زندگيمون خوش باشيم نميذاره ،هي همه چيز رو بهانه ميکنه منم فقط سکوت ميکنم و داغون ميشم ، قبل اين گفته بودم با برادرم اينا رفته بوديم مسافرت باور کنيد چند تا چيز خيلي کوچيک خريدم والسلام که اونهم به چشم نمياد ميدونيد از اون روز چيکار کرده ميتونيد باور کنيد؟ تقريبا هيچي براي خونه نخريده نه اغذيه اي، نه ميوه اي ، نه چيزي که لازمه تو خونه ، امروز با خودم گفتم شايد نميدونه واقعا چه خبره بذار من بگم من زن خونم و بايد بگم چي براي خونه احتياج داريم و از اداره بهش گفتم بعد کلاس بريم يه کم برا خونه خريد کنيم ، ميدونيد برگشته چي ميگه ؟ ميگه پول نداريم ، بعدش برگشته ميگه:چيزهايي که تو مسافرت خريدي بجاي ماست و ميوه بخور، اونوقت ميگيد اينقدر پاي مقايسه رو وسط نکش آخه چطوري؟ منم مثل اون دارم براي اين زندگي زحمت ميکشم ولي اونقدر بي ارزشم که ارزش داشتن هيچ چيزي رو ندارم و همش بايد با التماس باشه اونوقت زن برادرم که خونه داره برادرم فقط به پاش ميرزه و اصلا نميذاره درگير مسائل مالي بشه ولي منه بدبخت واقعا نميدونم اين چه عجوبه ايه؟ فکر نميکنيد همه اينها دليلي بشه براي اينکه افسرده بشي، هميشه غمگين باشي؟ من هي زور ميزنم ولي فايده اي نداره، من نميخوام همش ناله کنم و هي مقايسه کنم ولي دوستاني که فکر ميکنيد من خيلي منفي بام و همش نيمه خالي ليوان رو ميبينم قبول دارم منم مشکل دارم و بايد خودم رو اصلاح کنم ولي خواهش ميکنم ، خواهش ميکنم يه چند دقيقه خودتون رو بذاريد جاي من و از اول هر چي که نوشتم رو تصور کنيد واقعا چه راه حلي به ذهنتون ميرسه من که خودم اکثر موقع ها هنگ ميکنم و واقعا از دست اين بشر درمونده ميشم.ميدونيد روحم و جسمم خسته است، خيلي دلم ميخواد حرفاي اميدوار کننده بزنم ولي تا سعيم رو ميکنم رفتار و کاراي همسرم داغونم ميکنه يعني باور کنيد همه کارا و حرفاي که کرده رو تا الان نتونستم نه باور کنم و نه هضم کنم و همش اين سوال تو ذهنمه که آخه چرا؟ براي چي؟ آخرش که چي؟من نه خونه آنچناني ميخوام ، نه ماشين آنچناني من يه همسر ميخوام که همه هم و غمش زنش باشه چه داشته باشيم چه نداشته باشيم نه اينکه همش فکر و ذکرش اين دنياي لعنتي باشه.

  7. #35
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    می می عزیز
    این کاملا قابل درکه که یه آدم وقتی تصور کنه که همش داره اشتباه میکنه ، اعتماد به نفسش رو از دست میده .
    برا کسی (خانواده همسرت) نسخه نپیچید ، که باید فلان کار رو بکنن .... اگه خیلی هنر کنید اینه که زندگی خودتون رو جمع و جور کنید.
    با هم قرار بذارید ، خرید خونه با مرد ، با منطق و استدلال پیش برید ، مردها اگه یه مطلبی رو بپذیرند انجامش میدن.
    شما اونچه که لازم به گفتنه بگید ، برا خرید بگید که این ملزومات رو لازم دارید اگه نخره شما هم نخرید (باید بفهمه که باید برنج بخره تا پلو جلوش گذاشته بشه) و نپزید ، مگه خودش ماست ومیوه نمی خواد بخوره ؟؟!!

    نکته مهم اینه که شما باید واقعیات زندگیتون رو بپذیرید ، هضم کنید و... چرا و آخه چرا من ؟ هم سوالات خوبی برا یافتن راه حلها نیستند.
    چگونه ؟ سوال خوبیه . چه طور به این رفتار آقا واکنش نشون بدم که مسولیت پذیر بشه؟

  8. 4 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (دوشنبه 20 اردیبهشت 89)

  9. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام baby عزيز، حق با شماست و منکه دارم سعيم رو ميکنم يعني اگه نکنم زندگيم بهتر که هيچ بدتر هم ميشه، راستش خود همسرم هم ميدونه داره زيادي زندگي رو سخت ميگيره ولي مشکل اينجا نيست مشکل اينکه چه جوري ميشه اينو حل کرد، ديشب سر صحبت باز شد و من مثالي از همسايه مامانم اينا زدم که چطور مرد همسايه خيلي خسيس بود، فقط به فکر جمع کردن پول به طرز ديوانه واري بود طوري که پولهاشو لاي نون خشکها قايم ميکرد و چطور زن اولش که زن زيبا و محجبه و کدبانويي بود رو دم پيري طلاق داد و يه زن ديگه گرفت ولي دنيا وفا نکرد و اونهمه پول يه سال بعد زن گرفتن دومش براي زن بعديش موند و از اين دنيا هيچ استفاده اي نکرد، برگشت بهم گفت ميدوني طبق روانشناسي به اين جور آدما خسيس نميشه گفت بلکه ترس از آينده دارن که مبادا اتفاقي بيفته و چيزي تو دستشون نداشته باشن منم بهش گفتم به چه قيمتي همه عمر که صرف اين نگراني شد و هيچ سودي براش نداشت گفت اين دست خودش نبوده که، بعد برگشت بهم گفت منم يه کم ترس از آينده دارم و بعد بهش گفتم اي طوري که نميشه زندگي کرد اصلا خوب نيست آدم از آينده که نيومده اينجوري ترس داشته باشه ، راستش از حرفاش فهميدم زيادي براي آينده حساسه و ترس داره و زيادي داره سخت ميگيره ولي دست خودش نيست نميتونه جلو خودش رو بگيره منم نميدنم چه جوري برخورد کنم که شايد موثر باشه و بهتر بشه؟خودش هم يکي دوبار بهم گفته من خيلي بدم و زود جوش ميارم ،اصلا صبور نيستم يعني خودش هم ميدونه مشکل داره ولي نميدونم چه جوري ميشه حل کرد، البته اهل مشاوره رفتن هم نيست چون اولا خوشش نمياد کس غريبه اي در جريان زندگيمون باشه و ثانيا ميگه برا اينجور چيزها من پول نميدم.

  10. #37
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام دوستان امروز رفتم مشاوره البته با هزار مکافات که همسرم نفهمه البته هنوزم نميدونم که فهميده يا نه، اما بالاخره رفتم راستش يه سري از حرفاش مثل حرفاي شما بود ولي بهم گفت اگه بخواي همش کوتاه بياي مشکل حل نميشه ، بهم گفت سعي کن باهاش روک و راست انتظاراتت رو بگي و ناراحتي هات رو بگي ولي بهش گفتم نميشه و چه اتفاقاتي ميوفته ، گفت سعي کن بتوني راضيش بکني بياد مشاوره چون اگه الان نتوني مشکلت رو حل بکني شايد مجبور باشي تا آخر عمرت تحمل کني و ذره ذره آب بشي ، اي کاش ميشد و ميتونستم باهاش حرف بزنم ، اي کاش راضي ميشد، برام دعا کنيد خيلي....

  11. کاربر روبرو از پست مفید مي مي تشکرکرده است .

    مي مي (دوشنبه 20 اردیبهشت 89)

  12. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 دی 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1388-7-02
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,593
    سطح
    30
    Points: 2,593, Level: 30
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 57 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    ایشا الله که مشکلتون درست می شه. سعی کن از در محبت وارد بشی موفق می شوی حتماً

  13. کاربر روبرو از پست مفید nastaran58 تشکرکرده است .

    nastaran58 (سه شنبه 21 اردیبهشت 89)

  14. #39
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دوستان نميدونم وضعم رو چه جوري ديگه بهتون شرح بدم نميخوام بازم حرفاي نا اميد کننده بزنم ولي چيکار کنم فقط شماييد که حرفامو ميشنويد و راحت ميتونم باهاتون درد دل کنم ،چقدر دلم ميخواست همون طور که الان با شما راحت درد دل ميکنم ميشد با همسرم هم درد دل کنم بدون اينکه اتفاقي بيفته بدون هيچ نگراني و استرسي ، ميدونيد اونقدر که فکر کردم و با احتياط عمل کردم و هي با خودم گفتم واي نه اگه اينو بگم اينجوري ميشه؟ اين کار روبکنم اين برداشتو داره ؟ واي اگه فلان کار يا حرفو نزدم نکنه اين جوري برداشت کنه نکنه ناراحت بشه؟ نکنه عصباني بشه؟ نکنه دست روم بلند کنه؟نکنه ؟ نکنه و.... خسته شدم ، راستش حرفاي مشاور درسته و همش رو خودم ميدونم همه راه حلهاشو يا امتحان کردم يا عملي نيست، بهم گفته باهاش حرف بزن و ناراحتي هاتو بهش بگو ولي هر جور باهاش صحبت ميکنم نميشه و خودم محکوم ميشم نميفهمه من چي ميگم،‌تنها راه فقط و فقط کوتاه اومدن منه والسلام و اين داغونم ميکنه، بهم گفت سعي کن با يه نفر که ازش حرف شنوي داره يا رودربايستي داره صحبت کن تا باهاش حرف بزنه ولي چه جوري؟ اون به شدت بدش مياد از اينکه کسي در جريان مشکلاتمون باشه قبلا اينو امتحان کردم و اون موقع کم مونده بود خون به پا کنه و هر وقت هم يادش ميفته به هم ميريزه و ميگه يه سري چرت و پرت رفتي بهشون گفتي، مگه من پولهاتو ازت گرفتم؟ من اخلاقم اينه چيکار کنم؟ نميخواي طلاق بگير؟ و ....، با هيچ کس نميشه حرف زد و بهشون موضوع رو گفت، خودش هم خدا رو شکر تا حد خيلي کمي ميدونه داره تو همه چيز زياده روي ميکنه و زندگي رو واسه خودش و من سخت ميکنه ولي چيکار بايد کرد؟چيکار؟ ميترسم به قول مشاور اگه الان نتونم حلش بکنم تا آخر عمر بايد همينجوري سر کنم و يه موقع پشيمون بشم که ديگه ديره و من موندمو با يه تن ضعيف که هيچي هم برا خودش نداره و فقط اين همسرمه که تونسته خودش رو بالا بکشه و من دستم به جايي بند نيست، به نظرتون با همه اين توصيفهايي که از همسرمو و خودم کردم چه نظري نسبت به خصوصيات اخلاقي من و همسرم داريد؟ و چه راه کارهايي به ذهنتون ميرسه؟ واقعا چرا اينجوري ميکنه؟ و ادعا هم داره خيلي خيلي دوستم داره و لي کار شاقي نکرده که من به ياد اون کار بگم آره واقعا دوستم داره، اونکه حتي حقوق منو که يه مرد بايد بدونه و رعايت بکنه ادا نميکنه و جالب اينکه تو رشته حقوق خوب سر رشته داره و کاملا واقفه ولي انتظار داره من خودمو تمام و کمال فداي زندگي و اون کنم و انتظارتم خيلي خيلي کم باشه ، به نظرتون اينم يه جور زنده به گور کردن زن ولي نه در عصر جاهليت بلکه از نوع مدرنش نيست؟ ولي خوب شکلش فرق کرده، اون داره عواطفم ،احساساتم ، خواسته هام، حقوقي که بايد رعايت بشه، آرزوهام، علايقم همه و همه رو زنده به گور ميکنه فقط بخاطر آينده اي که معلوم نيست من و اون باشيم و ببينيم يا نه و بر فرض اگر هم باشه و خوب هم باشه من آينده اي که بخاطرش مجبور باشم زمان حالم رو اينجوري طي کنم نميخوام و برام هيچ لذت و ارزشي نخواهد داشت، به خودش هم گفتم ولي کو گوش شنوا؟

  15. #40
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 02:28]
    تاریخ عضویت
    1389-2-06
    نوشته ها
    513
    امتیاز
    5,622
    سطح
    48
    Points: 5,622, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,129

    تشکرشده 1,123 در 399 پست

    Rep Power
    65
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام می می
    ببین در مورد اینکه دوست داری همه این حرفایی که اینجا میزنی رو به همسرت براحتی بگی و قبول کنه.باید بگم شاید غیر ممکن باشه
    من الان فقط دوست دارم همسرم نه کاملا(چون غیر ممکنه) بلکه حداقل 15-20 درصد منو درک کنه که عالی میشه.اما نمیکنه.هر قدر هم میگم خودم خسته تر میشم و دلامون از هم دورتر میشه.پس این رویای شیرین رو از سرت بیرون کن.(البته واسه خود من هم فقط گفتنش آسونه.خودم نمیتونم بپذیرم و همیشه سعی میکنم بهش بفهمونم منظورمو)
    راستش دو تا آدم خسیس سراغ دارم.یکی بابابزرگمه که با مادربزرگم همیشه دعوا داره سر پول.اما مادربزرگم حقوق خودشو خودش خرج میکنه(البته خرج چیزایی میکنه که مسئول خریدش مرد خونس!!!)اما بابابزرگم بعد از سکته ای که کرد دست و دلبازتر شده.
    دوم پدرشوهر گرامی بنده س.اما مادر شوهرم درامد نداره و یه عمره واسه خرید هرچیزی منت شوهرشو میکشه و دم نمیزنه.مثلا میره پیش شوهرش میگه 500 تومن پول بده و واسه این 500 تومن کلی باید جواب پس بده که مثلا میرم یه کیلو سبزی بخرم.(عجب صبری داره این مادرشوهر من!!!)
    نتیجه:پیرو بحثهایی که از اطرافیان شنیدم یه دلیل پول ندادن مرد به زن اینه که مرد فکر میکنه زنش توانایی مدیریت دخل و خرج خونه رو نداره.تو باید به همسرت ثابت کنی که اگه پول دستت بده نه تنها اصراف نمیکنی بلکه دلسوزی و قناعت هم میکنی.تا همسرت به تو هم به چشم خودش نگاه کنه و فکر نکنه در این مورد ضعف داری.خیلی رو این حرفی که زدم فکر کن و عمل.چون خیلی از مردها به همین دلیله که پول دست زنشون نمیدن چون بهشون اعتماد ندارن.همسر خود منم با اینکه خیلی دست و دلبازه اوایل چون گاهی به من شک میکرد که مراعاتشو نکنم و بی حساب و کتاب پول خرج کنم و فکر آینده نباشم.سعی مابه شوهر تو گربه رو دم حجله بکشه و منو پرتوقع بار نیاره.اما الان به من بیشتر از خودش اعتماد داره و گاهی بهم میگه خسیس!!!
    اعتمادشو جلب کن بعد کم کم که پول دستت اومد سعی کن اونم به پول خرج کردن عادت بدی و بهش نشون بدی هم میشه پس انداز کرد هم خرج کرد.البته خیلی بتدریج و با احتیاط اینکارو بکن.طی زمان ان شا ا... نتیجه میگیری دوست گلم

  16. 5 کاربر از پست مفید lvlahtab تشکرکرده اند .

    lvlahtab (سه شنبه 28 اردیبهشت 89)


 
صفحه 4 از 29 نخستنخست 123456789101112131424 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.