عر وسک جان سلام
سال نو شما هم مبارک
ارامش خودت رو حفظ کن
خواهش می کنم در آرامش فکر کن یک طرفه نگو راهی به جز طلاق نمونده
واقعا برایت نگرانم
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
عر وسک جان سلام
سال نو شما هم مبارک
ارامش خودت رو حفظ کن
خواهش می کنم در آرامش فکر کن یک طرفه نگو راهی به جز طلاق نمونده
واقعا برایت نگرانم
بالهای صداقت (یکشنبه 15 فروردین 89)
تشکرشده 6,060 در 1,481 پست
سلام عروسک جان
خانمی شرایطتت جدید و سخته ولی عزیزم هنوز که از شروع برخورد سازنده با همسرت زمان طولانی سپری نشده !!!
برای درمان یه گلو درد عفونی که معمولا همه باهاش درگیر میشند گاهی پیش میاد که باید 3 ماه آنتی بیوتیک مصرف کنی .
برای ترک یه عادت ساده مثل بازی کردن با انگشتان دست و موی سر بیشتر از 6 ماه زمان لازمه .
به نظرت برای ترک اعتیاد که هم یه بیماری هم یه عادت اونم یه عادت یا بیمار ساده یکی دو ماه کافی هست ؟
صبور باش و خسته نشو ، هنوز خیلی راه مونده که امتحان کنی . واسه طلاق همیشه وقت هست در دادگاه خانواده همیشه به روتون باز هست .
پس ما رو از راههای جدیدی که واسه برخورد با همسرت در نظر داری بی خبر نگذار .
موفق باشی
صبا_2009 (سه شنبه 10 فروردین 89)
تشکرشده 12,542 در 2,269 پست
عروسک عزیز
متاسفم از اینکه نمی تونم راهی رو پیش روتون بذارم ، چون تجربه برخورد با این موارد رو ندارم.
اما تو یه حالت خیلی ایده آل که شما کاملا از خود گذشتگی کنین و به همسرتون به عنوان یه فردی که خیلی به کمکتون نیاز داره کنارش باشید وبهش عزت نفس بدید بلکه با همراهی و بودن درکنار او بتونید براعتیادش فائق بیائید.
بهرحال امیدوارم با استمداد از خداوند و ولی او بتونید اونو به مسیر مستقیم برگردونید. براتون آرزوی موفقیت دارم.
baby (یکشنبه 15 فروردین 89)
تشکرشده 34 در 21 پست
ممنون از راهنماييهاي شما دوستان عزيز ،
من خيلي با شوهرم صحبت كردم وگفتم بايد تكليفم رومشخص كنه من نمي تونم تحمل كنم كه همين جور توخونه بشينه ومواد مصرف كنه وكسي كاربه كارش نداشته باشه وبه فكر من ودخترش نباشه توي اين چندماه اخير يك ريال درآمد نداشته من هيچ نياز مالي بهش ندارم وازش پولي نخواستم فقط تنها چيزي كه ازش خواستم اينكه اعتيادش روترك كنه وخيلي راهها رو امتحان كرد ونشد . ولي ديگه كم آوردم ديگه نمي تونم اين وضعيت رو تحمل كنم . به خدا خيلي سخته . ديروز بهش گفتم يا مياي تاباهم مي ريم كنگره 60 يا ديگه نمي خوام به اين زندگي ادامه بدم . اونم قبول كرد كه بياد اميدوارم كه بتونم اونجا جواب بگيرم چون ديگه آخرين فرصت رو دارم بهش مي دم . به راهنمايي بيشتر شما دوستان خوبم نياز دارم . برام دعا كنيد .
عروسك (یکشنبه 15 فروردین 89)
تشکرشده 3,618 در 912 پست
به نظر من اگر قبول کرده که با شما بیاد، فقط شما جوری باهاش صحبت نکنید و رفتار نکنید که احساس کنه غرور مردونه اش شکسته میشه و اگر میتونید حالا که قبول کرده از دوست داشتن براش بگید و اینکه چقدر برای شما وجودش مهمه که دوست دارید هر چه زودتر ترک کنه؟! اما روی حرف و تصمیمتون هم محکم و قاطع بایستید که ان شاء ا... این بار نتیجه بگیرید.
تشکرشده 34 در 21 پست
ديگه ازحرف مردم خسته شدم . ازاين زندگي لعنتي خسته شدم ازاينكه طي اين سالها هم مردبودم وهم زن . هم براي دخترم پدربودم وهم مادر . ازاينكه هركي مي رسه ميگه شوهرت خوب شد ؟ منم به دورغ ميگه آره مشكلي نداره . مگه من اززندگي چي مي خوام بارها به شوهرم گفتم كه من ازتوهيچي نمي خوام هيچييييييي ! فقط آبرو وسالم زندگي كردن . ترديد مثل خوره افتاده به جونم توي فاميل همه مشكلم رو مي دونند ولي همكارام هيچي نمي دونند احساس مي كنم اگه طلاق بگيرم بين همكارام آبرو ميره . شوهرم چندروز پيش رفت خونه خواهرش سربزنه كه هنوز نيومده همونجاست كنگر خورده ولنگر انداخته ديروز بهش زنگ زدم گفتم بيا خونه كه نيومد من نمي دونم ديگه با اين مرد چه كاركنم همه راهها رو امتحان كردم جواب نگرفتم . ميگم بريم كنگره مي گه چشم ولي چشمش كي باشه خدا مي دونه . ديگه تا نيستش دلم براش تنگ نمي شه . دخترم هم ديگه عادت كرده سراغش رو نميگيره . طلبكاراش مرتب مي يان درخونه وسراغش رو ميگيرن منم مي گم اطلاعي ازش ندارم . ديگه مي خوام به فكر زندگي خودم ودخترم باشم اونم اگه خواست سالم زندگي كنه ماهستيم درغيراينصورت ديگه جايي توي اين زندگي نداره . من به راهنمايي بيشتري ازطرف شما دوستان گلم نياز دارم . جناب آقاي سنگتراشان لطفاً شما هم راهنماييم كنيد .
عروسك (چهارشنبه 18 فروردین 89)
تشکرشده 14,121 در 2,560 پست
...نوشته اصلی توسط عروسك
ویرایش توسط بالهای صداقت : چهارشنبه 29 خرداد 92 در ساعت 18:02
بالهای صداقت (چهارشنبه 18 فروردین 89)
تشکرشده 37,079 در 7,002 پست
عروسک گرامی
سلام
معمولا زمانهایی در زندگی آدم پیش می آید که احساس نگرانی و فشار بیشتری دارد. در این زمانها تصمیم گیری مشکل و احتمالا با اشتباه همراه هست.
ببینید شما چندین سال هست که زندگی کرده اید و موضوع اعتیاد هم جدید نیست و 2 سال هست که مبتلا هست.. پس اگر کمی صبورانه تصمیم بگیرید چیزی را از دست نمی دهید.
بی شک در این زندگی شما و همسرتان اشتباهاتی داشته اید که برای بهبود این وضعیت می باید این اشتباهات به تدریج اصلاح گردد و روشهای هر دو شما تغییر یابد.
این را فراموش نکنید که شما مجبور نیستید و در هر حال حق انتخاب دارید.
- طلاق بگیرید
- مانند گذشته بسوزید و بسازید
- سعی در باز سازی زندگی خود بر اساس شیوه ها و مهارتهای جدید کنید.
پیشنهاد منطقی راه کار سوم را در اولویت قرار می دهد. به همین منظور یک نگاه دوباره به زندگی خود بیندازید.
- همسر شما مستعد بی مسئولیتی و تنوع طلبی و اجتناب از فشارهای زندگی و روانی هست.
- شما نیز فردی با مسئولیت پذیری افراطی، و شخصیتی کنترل گر هستید.
نتیجه:
به هر اندازه که شما مسئولیت های بیشتری از روی دوش او بر می دارید و کنترل گری را بیشتر می کنید او هم کمتر مسئولیت پذیرفته و برای خارج شدن از فشار از زندگی واقعی به طرف مواد متمایل می شود. شما مرتب والد سخت گیر می شوید و او روز به روز کودک خطاکار.
بر این اساس:
یکم:
نیاز هست صبورانه و به صورت قوی و جدی شروع در تغییر روش زندگی خود کنید. به این منظور با توجه به شرایط کارتون باید میزان کار خود را کاهش دهید. حتی اگر از نظر اقتصادی تحت فشار بودید کمتر پولهای خود را وارد زندگی کنید.
دوم:
زمانهای بیشتری باید کنار همسرتان باشید. و طی این زمانها به جای موعظه و ارتباطهای بالا به پائین باید حرفهای گرم و صمیمی رد و بدل کنید. (مثل دو کبوتر عاشق، فارغ از نگرانی های احتمالی)
سوم:
باید برای او ثابت شود که شما فقط یک مدیر سخت گیر مدرسه نیستید. یک معلم نیستید، مادرش نیستید. استاد اخلاق نیستید. همسر ، همراه و معشوقش هستید. متاسفانه هم اکنون نقش شما همه چیز غیر از همسر هست.
چهارم: در این مرحله هدف اول ما بازسازی اعتماد، جذب ایشون، فراهم کردن شرایط ایمن و آرامش بخش و پذیرش غیر مشروط هست.(پس در گام اول قصد ترک اعتیاد او را نداریم. قصد مسئولیت پذیر کردن او را نداریم)
یعنی:
در گامهای نخستین هدف اصلی شما باید ایجاد مجدد رابطه حسنه با همسرتان هست. بدون اینکه قصد تغییرش را داشته باشید. پس نیاز دارید زمانهای زیادی در کنار او باشید، مرخصی ، کاهش ساعات کار یا ... که منجر بشود از نظر فیزیکی بیشتر کنار او باشید مهم هست. همچنین تغییر شیوه های رفتاری شما هم مهم هست. یعنی اینکه اصلا نباید امر ونهی ، تجزیه و تحلیل، گفتارهای محتوایی ، روشهای زندگی و .... را با هم بحث کنید. مانند دختر و پسری که که تازه ازدواج کرده اند باید سعی کنید پذیرای هم باشید. روابط عاطفی برقرار کنید. بیشتر شنونده باشید. نسبت به اعترافات او با روی باز عمل کنید. اجازه دهید درد دل کند (حتی اگر حرفهایش غیر منطقی بود یا شما را محکوم کرد)، لازم نیست که شما یا ایشون عذرخواهی کنید. توصیه می کنم کمتر گذشته را یاد آوری کنید.
مدتی زندگی کنید فارغ از نگرانی هایی که ممکن است پیش بیاید.
اگر مراحل فوق را بتوانید زیر نظر یک مشاوره خانواده مجرب طی کنید بهتر هست. چون احتمالا خویشتنداری برای شما در این مرحله بسیار سخت هست. و ممکن است واکنشهایی نشان دهید که دوباره کبوتر از بام بپرد.
اگر چندین ماه این رابطه گرم ادامه داشته باشد، امید به زندگی و انگیزه ترک اعتیاد در همسرتان کم کم پیدا می شود. اینجا نقطه آغازین تغییرات اساسی زندگی شما خواهد بود.
دقت کنید:
اولین شرط ترک اعتیاد، پیشیمانی فرد معتاد، خسته شدن او از این وضع و از همه مهمتر دلگرم بودن به وضعیت واقعی زندگی اش هست. او باید بداند در یک طرف اعتیاد خسته کننده هست. و در طرف دیگر یک زندگی عاشقانه و عاطفی و ....
پس اگر از بیرون شما کمک به ترکش دهید. در حالیکه او شما را در خانه کم دارد (به خاطر اشتغال زیادتون)، و همچنین کنترلگرای و سخت گیری های معلمانه شما پابرجاست امکان عود بسیار بالاست.
لذا برای تغییرات در زندگی شما دو بال نیاز هست.
یکم: جو گرم ، پذیرا، با تحمل و آرام و عاطفی زندگی بدور از سخت گیری و در این جو حضور شما باید پررنگ و جذاب باشد (بسیار مهم )
دوم:
در سایه این تحمل شما ، برانگیخته شدن درونی همسرتان به تغییر و ترک اعتیاد.
مدیرهمدردی (پنجشنبه 19 فروردین 89)
تشکرشده 34 در 21 پست
باتشكر ازآقاي سنگ تراشان و بالهاي صداقت عزيز ،
من خيلي سعي مي كنم كه بتونم با اخلاق خوب وعش ورزي به همسرم كمكش كنم ولي اين حالت زياد دوام نمي ياره يعني كافيه كه از چيزي ناراحت بشم يا مشكلي پيش بياد دوباره همون اخلاق ورفتار گذشته سراغم مي ياد وشروع به غرزدن وكم محلي مي كنم درصورتي كه همسرم خيلي احترامم رو داره واصلاً چيزي بهم نمي گه . ديشب يكي از طلبكاراش اومد درخونه ومن باز ناراحت شدم ووقتي اون اومد من كم محلي كردم وباز شروع به غرزدن كردم وشوهرم كه خيلي دلش پربود شروع به درددل كردوخيلي گريه كرد وگفت كه من يه اشتباهي كردم وتوبايد كمكم كني كه بتونم خودم رو نجات بدم وخيلي صحبت هاي ديگه . حالا من از شما مي خوام كه كمكم كنيد كه بتونم اول اخلاق ورفتارم رو با شوهرم عوض كنم واينقدر زود عصبي وناراحت نشم . آخه من احساس مي كنم كه ديگه مثل قبلاً به شوهرم علاقه ندارم ونمي تونم كارهاش و تحمل كنم به خاطرهمين اذيتش مي كنم تا خونه نيست دلم براش تنگ مي شه ولي وقتي خونه مي ياد دوست دارم يه طوري اذيتش كنم وازكارهاش ايراد بگيرم ودنبال بهانه مي گردم . خودم اصلاً دوست ندارم اينجوري باشم ولي اصلاً دست خودم نيست . تانيستش به خودم مي گم تااومد اخلاقم رو عوض مي كنم باهاش مهربونم ولي تا مي ياد خونه اينجورنيست . همش به خودم مي گم با اين اعتيادش زندگيم رو خراب كرد . داغونم كرده ونمي تونم تحملش كنم . توروخدا كمكم كنيد تا بتونم اول خودم رو اصلاح كنم وبعد همسرم رو .
تشکرشده 35,998 در 7,404 پست
توصیه می کنم به تاپیک مشکلات بعد از طلاق بالهای صداقت مراجعه کنید و راهنماییهای دوستان از جمله جناب مدیر را در این تاپیک عمیقاً خونده و به عمل در بیارید . همچنین مشاوره حضوری بسیار برایتان مفید است ، انجمنهای ان ای که برای خانواده ها هم جلسه دارند می تواند به شما کمک کند که چطور در رفع این مشکل به همسرتان کمک کنید .
غرغرهای شما به کنترلگری و مسئولیت پذیری های بی مورد شما باز می گردد ، اگر از کنترل گری بپرهیزید و از احساس مسئولیت افراطی در اموری که مسئولیتش با همسرتان است دوری کنید و به نتیجه این که شوهرت نتواند مسئولیتش را انجام دهد فلان و بهمان می شود کمتر متمرکز شوی و اصلاً به رفتار خود و درست عمل کردن و تمرکز نکردن بر نتیجه بپردازی بسیاری از این تشنجها و بد رفتاریهایتان برطرف می شود .
سعی کنید همسرتان را با این وضعیت درک کرده و بپذیرید و بعد با کنترل رفتار خود عملاً به او کمک کنید .
به عبارتی الآن بزرگتری کمک شما به خودت و همسرت خوش رفتاری و محبت و دوری از کنترلگری و دخالت در اموری است که همسرت مسئول آن است از جمله مواجهه و توجه و تمرکز بر طلبکاران .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)