سلام
واقعا از راهنماییهای همه ممنونم
آقای سنگ تراشان واقعا ممنونم که درک می کنین چه قدر سخته!اما باید قبول کنم.آقا عرفان معذرت ولی ...بهتره چیزی نگم .فقط خواستم به دوستی که گفته بود دختر زیباو فهمیده ی چت پسر همسایه بوده بگم که این پسری که من باهاش طرفم رو دیدم تو یه شهر بودیم و اصل آشنایی ما توی کلاس زبان بود حالا که دوره می چتیدیم توی کلاس زبان هیچ حرفی از دوستی نبود فقط همو می دیدیم .راستش خودمم هرچی انواع عشقو نگاه می کنم هیچ مدل عشقی با این هوس جور در نمیاد دوستیو یادتونه که با دختری که دوستش داشت رابطه ی جنسی داشتن؟(ببخشین واضح گفتم)ایشون بهونشونو عشق زیاد گفته بودن حتی ازون نظرم نگاه کردم ولی باز نمی تونم قبول کنم که این ربطی به عشق داشته باشه!امروز میاد برای چت طبق گفته ی شما با اینکه خیلی سخته باهاش حرف نمی زنم!راستی یه موضوع دیگه راستش من یه بیماری خونی دارم که تحت شیمی درمانی ام ترسی از مرگ ندارم اما چتیدنم با اون کاداییه واسه این بود که بودنم یکیو آروم میکرد انشاالله که همیشه سالم باشین اما اونقدرام بی عقل و احمق نیستم ولی نمی دونین وقتی می دونی تا چند ماهه دیگه نیستی فکر اینکه سنگ صبور بودنت تو همین مدت کسیو از تنهایی و غم نجات بده یه ذره آرومت میکنه!
علاقه مندی ها (Bookmarks)