هر دوطرف (مادر من، همسرم و مادرش)
معتقدند كه اين قبيل اختلافات بين همه هست. خوب تاحالا اين نكته ي خوب ماجراست. اما قسمت ناخوشايندش اينه كه با وجود اينكه قبول دارن اين اختلافات ناگزيره، اجازه مي دن كه توي زندگي تاثير بذاره.
حالا من دنبال اينم كه ببينم واقعا اين اختلاف (شامل دخالت كردن، اختلاف سليقه، طعنه و كنايه و ...) اصولا ناگزيره و جزو لاينفك همه ي زندگيهاست؟ اگه اينطوره چطور بايد با اون كنار اومد؟
نمي خواستم بحث خصوصي بشه، اما يه مثال از خودم مي زنم:
يكماه بعد از تولد دخترم () ما به زادگاهمون برگشتيم. ظاهرا اونجا همسرم از طرف مادرم اونجور كه مي بايد (!؟) مورد توجه قرار نگرفته (مثلا براش جگر نخريدن به سيخ بكشن) يا يه همچين مواردي (در حالي كه از نظر من رفتارشون كاملا عادي و خوب بود، تاجايي كه مثلا مادرم با دست خودش براش آبميوه مي گرفت).
علاقه مندی ها (Bookmarks)