سلام
اگر دو دلي شما سر اين است که ايشون اصرار دارند که با مادرشون همدل باشيد به نظر من خواسته ايشان از ديدگاهي معقول به نظر ميرسه ! چرا که در تمام مدتي که ايشان معتاد بودند مطمئنآ مادرشان زجر زيادي کشيده اند و با توجه به ديدگاه رابطه مادرشوهر و عروس ايشان شايد به نوعي مي خواهند اذيت هاي گذشته شان را جبران کنند و ديگر باعث ناراحتي مادرشان نشوند البته در اين موارد بايد در نظر داشت مادرشوهر واقعآ خوشبختي فرزندش را ميخواهد و يا خودش را بيشتر دوست دارد و با ديدن محبتهاي پسرش با شما حس حسادتش برانگيخته ميشود.
در ضمن بايد در نطر داشته باشي که اين شخص معتاد بوده !
شايد ما گناهان بزرگتري کرده باشيم و با اعتراف به پيشگاه خداوند او هم ما را ببخشيده باشد و هيچ کس از کار ما مطلع نشود , شايد ايشان ميتوانست اصلآ اين موضوع را به شما نگويد و اين عمل ايشان کمال صداقت باشد, اما آيا شما ميتوانيد با وجود دانستن اين موضوع آن را ناديده بگيريد؟
و براي هميشه فراموش کنيد وبه او اطمينان کنيد ويا اينکه هميشه در نگراني به سر ميبريد که مبادا ايشان با هر شکستي که ممکن است در زندگي به وجود بيايد دوباره به دنبالش رود
در حالي که احتتمالش نيز نسبت به افراد ديگر بيشتر است.
اميدوارم عاقلانه و درست تصميم بگيريد و با دانستن اين که خداوند بندگانش را بيشتر از ما دوست دارد و ما نيز هيچ گاه نميتوانيم مثل او باشيم .
با عقلت تصميم بگير نه با احساس و گمان و ترديد!
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)