فـــــــقــــــــــر
شنیدی می گن یه عده زیر خط فقرن، آره
مزه فقرو چشیدی می دونی چه طعمی داره
شنیدی میگن فلانی نداره آه تو بساطش
دست بی رحم زمونه توی بازی کرده ماتش
تا حالا شده یه صحنه تحت تاثیرت بذاره
مثلا بغض یه بچه اشک چشماتو دراره
تا حالا شده گرسنه سر رو بالشت بذاری
به جای ستاره شبها وایسی به غصه شماری
تا حالا زخم زبون از درو همسایه شنیدی
زخم دستای کبود پدر خونه رو دیدی
تا حالا شده یه بارم واسه شام شب بمونی
شرم بی حد پدررو ازش توی چشاش بخونی
واسه پوشیدن کفشی که فقیرا می پسندن
تا حالا شده یه عده به برادرت بخندن
توی روزای زمستون که هواش برفی و سرده
ببینم مامان جون تو تا حالا کلفتی کرده
شده سرمای زمستون خوابو از چشات بگیره
شده خواهر مریضت گوشه خونه بمیره
شده طرز دید مردم باهات از روی غرض شه
شده گوشواره آبجیت با یه پیت نفت عوض شه
فرش خونه رو فروختی واسه دارو واسه درمون
حرومتتونو شکستن آدما آسون آسون
این روزا قیمت آبرو به نرخ روز چنده؟!
چرا اون زن بقل جاده به بعضیا می خنده
تو صدای به زمین خوردن یه مرد شنیدی
اشک چشمای یتیمو بگو دیدی یا ندیدی
این یه تیکه از سقوطه این یه صحنه از نیازه
چــی بگم بــرات عزیزم سـر این رشته درازه
علاقه مندی ها (Bookmarks)