يافتن همسر خوب مشكل است. اكثر مردم فهميده اند كه نظام قديمي سلطه گر / سلطه پذير، كه در آن معمولاً مرد ابتكار عمل را در دست مي گيرد و زن از او پيروي مي كند ، ديگر منسوخ شده است. يكي از مهم ترين دلايل اين امر آن است كه در پيوندهاي زناشويي قديمي ، نيازهاي عاطفي مرد حق تقدم داشتند و نيازهاي زن معمولاً درك نمي شدند و اگر درك مي شدند كودكانه تلقي گشته و مورد استهزاء قرار مي گرفتند و از آنها چشم پوشي مي شد. در نتيجه بعد از گذشت چند سال از ازدواج ( تقريباً 7 سال ) اكثر زنان قادر نبودند اين بي توجهي را تحمل كنند و طغيان مي كردند يا دچار نوميدي مي شدند.
امروزه هنوزهم افرادي كه قلبا اعتقاد به تساوي حقوق مرد و زن دارند اغلب به دام همان الگوهاي سنتي و قديم تبعيض آميز مي افتند. در روابط بين زنان و مردان ، مردان هنوز تمايل به برتري دارند ، در حالي كه زنان به سختي مي توانند از حقوق خويش دفاع كنند. زنها بايد آماده و مراقب باشند و دائم تلاش كنند تا بتوانند در رابطه زناشويي به حق و حقوقشان دست يابند و نيازهاي عاطفي خود را به طور همسان با مرد ارضا كنند.
آدمها در واقع ، در مورد نحوه برقراري رابطه با يكديگر دچار مشكل هستند. تعجبي ندارد كه خيلي از افراد به سادگي تسليم مي شوند و در تنهايي زندگي مي كنند. براي زن و شوهرهايي كه مي خواهند رابطه اي عادلانه مبتني بر تساوي حقوق با يكديگر داشته باشند، داشتن سواد عاطفي ضروري است.
آنها مي توانند بر پايه اصول زير با هم به زندگي بپردازند :
*اعتقاد به حقوق مساوي در زندگي زناشويي
*توافق بر سر اين موضوع كه هيچ كس حق زورگويي ندارد
*تعهد به درستكاري و صداقت.
برابري حقوق ، صداقت و توافق
توصيه من به زوجهايي كه مي خواهند رابطه اي بر پايه سواد عاطفي داشته باشند اين است كه هر چه زودتر توافقنامه اي بر اساس تساوي حقوق و صداقت برقرار سازند. در يك رابطه مبتني بر تعاون و همكاری:
*هيچ يك از طرفين سعي نمي كند بر ديگري سلطه جويي كند ،
*هيچ يك كاري برخلاف ميل ديگری انجام نمي دهد ،
*هر کس هر چه مي خواهد با آرامش ومهرباني از ديگري طلب مي كند و
*هر كس با همدلي و صميمت به نيازهاي ديگري گوش فرا مي دهد.
ضمانت اجرايي اين تعهدات آن است كه بر الگوهاي قديمي سلطه جويي ، دروغگويي ، و ايثارگري در راه ديگري غلبه كنيم. تغيير الگوهاي قديم كار ساده اي نيست ويك شبه امكان پذير نمي باشد؛ اما به محض آن كه اقدام به اين كار كرديد ، چنان نيرويي مي يابيد كه هر نوع رابطه اي ، خواه نو ، خواه قديمي را تقويت خواهد نمود. وقتي كه هر از چند گاه اشتباهات عاطفي رخ مي دهد ، معذرت خواهي ها و اصلاح رفتارها ، رابطه زناشويي را همچنان مستحكم و بانشاط باقي نگه مي دارد.
برابري حقوق
مساوات و برابري در زندگي زناشويي بر پايه اين عقيده قرار دارد كه زن و شوهر داراي حقوق يكسان هستند و بايد براي تحكيم وموفقيت رابطه خود به طور عادلانه با يكديگر همكاري كنند. اين عقيده كه زن و شوهر داراي حقوق مساوي هستند به اين معني نيست كه آنها نمي توانند با هم تفاوت داشته باشند. تساوي حقوق ، به ويژه در مورد زن و مرد ، كه از بسياري لحاظ با يكديگر تفاوت دارند ، به اين معني است كه تفاوتهاي آنها نبايد باعث آن شود كه يكي بر ديگري برتري يابد و بر او سلطه جويي كند.
همكاري عادلانه و مساوي زن و شوهر اصلاً به اين معنا نيست كه زن و شوهر بايد هر دوبه يك اندازه كار كنند و به يك اندازه حقوق بگيرند و كارهاي خانه را به طور مساوي بين خود تقسيم كنند. در رابطه زناشويي متكي بر سواد عاطفي ، مساوات به معني آن است كه زن و شوهر كارها را به گونه اي با هم تقسيم مي كنند كه هر دو از انجام سهم خود احساس رضايت كند. اگر يكي از طرفين نسبت به سهم خود ناراضي باشد بايد اين آزادي را داشته باشد كه آن را بيان كند و با همكاري يكديگر به سمت توافقي عادلانه حركت كنند.
درستكاري و صداقت
صداقت مهم ترين توافقي است كه در يك رابطه انساني متعادل صورت مي گيرد. بي شك هيچ كس حاضر نيست در رابطه جدي خود با ديگران عدم صداقت ببيند. در حقيقت دو نفر كه به هم عشق مي ورزند ابداً نبايد به يكديگر دروغ بگويند. در مراسم رسمي ازدواج مشاهده مي كنيم كه طرفين را قسم مي دهند كه « در فقر يا ثروت ، در بيماري يا سلامت ، و در همه لحظات سخت زندگي در كنار يكديگر باشيم و...» اما اين سوگندها شامل صداقت و راستگويي نمي شود. شايد به اين خاطر كه در اكثر روابط انساني ، حداقل يكي از طرفين قبلاً راجع به چيزي دروغ گفته است ؛ بعضي اوقات نيز هر دو در مورد موضوعي به همديگر دروغ گفته اند! حتي در صادقانه ترين پيوندهاي انسانی، هميشه چيزي در پرده ابهام است و از ديگري مخفي نگه داشته مي شود. شايد زن هميشه اشتياق داشته است كه تعريف و تمجيد بيشتري راجع به ظاهر و قيافه اش بشنود ، اما شرم و حيا مانع از بازگويي اين نياز شده است؛ يا مرد شايد هيچ گاه عدم رضايت خود از رابطه جنسي با همسرش را با او در ميان نگذارد.
حتي كوچكترين دروغ يا راز ، تأثير زيانباري بر رابطه دوستي يا زناشويي مي گذارد، زيرا ممكن است آغازي براي دروغگويي هاي بزرگتر بعدي باشد و بعد از مدتي طولاني ، موقعيت آن رابطه را به خطر بيندازد. وقتي كه زن و شوهر بعد از سالها سعي مي كنند دروغها و رازهاي نهفته خود را براي يكديگر آشكار كنند ، آنگاه اسراري برملا مي شود كه به راستي مي تواند آنها را ناراحت كند؛ مثلاً برداشت پنهاني پول از حساب مشترك بدون گفتن به ديگري ، يا ناراحتي و عدم رضايت از نوع رابطه جنسي ، يا ظاهر و قيافه طرف مقابل يا هوش و استعداد او وغيره. به نظر من بهتر است موضوع آشكاركردن رازها در حضور شخص سوم مثل يك دوست مطمئن يا يك روانشناس انجام گيرد
___________________________
روانشناسی به زبان ساده برای همه
علاقه مندی ها (Bookmarks)