به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 بهمن 88 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-19
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,136
    سطح
    34
    Points: 3,136, Level: 34
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساست بعد از شکست عشقی

    سلام
    لطفا تا آخر بخونیدش
    از اول همه چیز و میگم .....
    تقریبا 10 ماه قبل بود
    من یه پسر 21 ساله بودم که تا اون روز - از زاویه ی عشقی - همه ی سعیم این بود که مبادا کاری کنم که خیانت به همسر آیندم محسوب بشه و قبل از این مورد هم احساسی به این عظمت رو تجربه نکرده بودم.
    تازه وارد ترم یک رشته ی مهندسی تکنولوژی کامپیوتر دانشگاه آزاد شده بودم همه چیز عادی بود جز من . با تعریفهایی که اطرافیانم از دانشگاه آزاد شنیده بودن انتظار داشتن من بخاطر دخترهای اونجا هم که شده تیپ بزنم و خلاصه دنبال این و اون باشم ولی من اهمیتی نمیدادم در واقع بیشتر از اهمیت ندادن بود لج کردم و از بعد از کنکور ریشم و نزدم و قصد داشتم تا پایان ترم هم نگهش دارم .
    اما چند ماهی که گذشت مهر یکی از هم کلاسیهام به دلم نشست - نگید ندید پدید بودا - من جذب سنگینی این دختر شدم , همون کسی بود که من مورد نظرم بود به حجابش اهمیت میداد, خیلی با حیا بود و از طرفی صورتش هم خیلی مهربون بود
    هر روز حالم بدتر از روز قبل بود گاهی گریه میکرد و گاهی بیش از حد می خندیدم
    مادرم بهم شک کرده بود که ایکس مصرف میکنم
    خیلی فکر کردم منطقم می گفت محسن تو نه بابای پول داری داری, نه شغل, نه سربازی رفتی, درستم که مونده ولی دلم میگفت اگر بگذری پشیمون میشی .
    تا اینکه تصمیم گرفتم واقعا برم و راز دلم و بگم, چند روزی زیر نظر بود و من با دقت انگشتهای دست چپش رو زیر نظر داشتم میدونید یه انگشتر توی انگشت وسطش بود که من چند بار فکر کردم حلقه ی ازدواجه ولی نبود توی انگشت وسطیش بود .
    یه روز وقتی کارگاه خلوت بود با انگشت به ایشون اشاره کردم که بیاید و ایشون هم با تعجب اومدند و انتظار داشتن من در مورد چیزی که روی مانیتور هست بپرسم .
    من هم با دلهره ی شدید گفتم :
    خانم * راستش چیزی هست که خیلی وقته می خوام بهتون بگم ولی گفتنش سخته یعنی برای من سخته
    خانم * :
    بله خواهش می کنم بفرمایید
    من:
    راستش...خیلی منطقی....آروم.....
    خانم *:
    چشم بفرمایید
    من:
    من... من... از شخصیت شما خوشم اومده
    خانم * :
    در حالی که غافلگیر شده بود لبخندی زد
    من:
    ولی اگرشما ازدواج کردید یا اینکه نامزد دارید من دیگه مزاحمتون نمیشم
    خانم * :
    من نامزد دارم
    من:
    پس من دیگه مزاحمتون نمیشم . فقط ببخشید چون فکر کردم دارید ازیت می شید ( منظورم از نگاه های این چند وقت بود . توی پرانتز گفته نشده )
    خانم * :
    نه دلیلی نداره شما کار بدی نکردید که من ببخشم

    بعد از خداحافظی ایشون رفتن سر جای قبلیشون و من هم اومدم خونه توی راه با یکی از دوستام که قضیه رو میدونست تماس گرفتم و در حالی که قهقه میزدم گفتم دیگه قلبم راحت شد . (ولی بعدا آتیشم زد)
    توی خونه مادرم چند بار بهم گفت محسن نکنه خدای نکرده ایکس خوردی اینقدر سرحالی و میخندی و شوخی میکنی و .....
    به هر حال
    چند روزی قلبم شاد بود
    خدا رو شکر میکردم که همه چیز خوب تموم شده چون فکر میکردم که اگر نامزدی هم نبود اون دختر باید با تمام مشکلاتی که گفته شد می ساخت .
    هفته ی بعد وقتی من رو میدید از خجالت سرش رو می انداخت پایین و من از طرفی شاد بودم که اون برای احساس من اهمیت قائل میشه و از طرفی نارا حت بودم که من دختر به این با شخصیتی رو از دست میدم ولی باز هم فشار اونقدر روی من نبود که نتونم فراموشش کنم چون قلبم یه جواب داشت "اون نامزد داره"
    اما شروع سوختن من اینجا بود :
    کمتر از 10 روز بعد یکی از پسرهای هم کلاسی که خوش سر و زبون بود حسابی باهاش شد و من هم خودم و هم اونا رو زیر سوال بردم:
    آیا خانم * به من دروغ گفته ؟
    آیا منظور از نامزد همین پسر بود ؟
    آیا من دیر جنبیدم ؟
    من داشتم خودم رو سرزنش میکردم و با شادترین آهنگهای عاشقانه هم دیگه گریم می گرفت
    راستش یواش یواش شخصیت واقعی یا شاید تغییر شخصیت خانم * هم شروع به بروز کرد
    آیا من آدم سطحی بینی بودم ؟
    تغییر یا بروز شخصیت واقعی ایشون من رو ناراحت میکرد ولی نمیتونستم فراموش کنم که دوستش دارم به خودم گفتم اگر اون پسر تونست من هم میتونم. ولی خانم * دیگه خیلی از کلاسهاشون رو نمی اومد اگر هم می اومد به محض دیدن من تغییر جهت میداد گاهی اوقات وقتی با اون پسر بود جوری به من نگاه میکرد که به نظرم حالت فخر فروشی داشت
    حسابی به هم ریخته بودم دیگه امتحانات پایان ترم شروع شده بود چیز جالب اینجا بود که خانم * سر یکی از امتحانات آرایش غلیظ کرده بود و موهاش رو بیرون ریخته بود و من هیچ کاری از دستم برای خودم بر نمی اومد هیچ راهی وجود نداشت حتی یک لحظه هم از هم دور نمی شدن بدتر از همه بحث روز شده بودن همه میگفتن " اینا با هم شدنا " که من و آتیش میزد . احساس بی ارزگی میکردم .
    مگه من وقتی باهاش صحبت کردم چه چیزی رو اشتباه گفته بودم؟
    دوستهام میگفتن تو نباید در مورد نامزدش حرفی میزدی اما من به این فکر میکردم که اگر کسی هست که میتونه خوشبختش کنه بهتره به پای من نسوزه
    یادمه قبل از یکی از امتحانات وقتی دیدمش خیلی به هم ریختم و رنگ صورتم زرد شد و فشارم افتاد یکی از دوستام گفت محسن فقط 4 روز دیگه صبر کن .
    بعد از یکی از امتحانها هم یادمه که روی صندلی نشسته بودم و به کف سالن خیره شده بودم که یکی از همکلاسیها گفت " اینقدر توی فکر نرو به خدا من بدتر از تو امتحان دادم ولی اصلا عین خیالمم نیست " .
    تابستون اومد و من در حالی که درسها رو فقط پاس کرده بودم ادامه ی حیات میدادم .هر روز برام یه جهنم تازه بود که با خودم فکر کنم که من کجا رو اشتباه رفتم
    منطقم میگفت اون دختر اونی نبود که تو فکر میکردی و دلم جواب میداد تو عاشقش بودی
    اون روز ها اگر توی زندگیم مشکل تازه ای پیش می اومد خوشحال میشدم که حداقل فکرم کمی آزاد میشه
    گاهی اوقات شعر هم میگفتم, هنوز هم میگم .
    ترم تازه شروع شد, در کمال تعجب متوجه ی رابطه ی سرد خانم * نسبت به آقای @ شدم در حالی که آقای @ سعی میکرد نزدیکتر ( به قول بچه ها جل ) بشه خانم * با زیرکی تمام رد میکرد . حد اقل نه مثل ترم قبل. در ضمن تیپشم برگشته بود .
    توی این چند وقت ایشون برای من بت شده بود تصمیم گرفتم رابطمون نه از حد دو تا هم کلاسی فراتر بره و نه کمتر واسه همین یه روز رفتم پیشش
    در حالی که به ایشون نزدیک میشدم هر دومون چشم به چشم بودیم و می خندیدیم رفتم و کمی حرف زدیم و تا الآن دیگه هیچی
    اما جواب سردی رفتار خانم * با آقای @ اینجا بود که:
    ایشون توی همین ترم با آقای # ازدواج کردن و شیرینیش به منم رسید . وقتی جعبه ی شیرینی رو جلویم گرفت منم گفتم مبارکه و توی صورتش نگاه کردم تا ببینم عکس العملش چیه, چشماش رو بسته بود و کمی فشار می آورد یه جوری که فکر کردم قلبش کمی به من متمایله ولی دوست داشتن در یک همچین شرایطی صحیح نیست بنابراین ما باز هم جداییم که البته منطقیه .
    گاهی اوقات وقتی من رو میبینه سرش و می اندازه پایین مخصوصا اگر به خودم رسیده باشم واسه همین کمتر به خودم میرسم تا من و در مقابل همسرش مقایسه نکنه .
    الآن خوشحالم چون همه چیز برگشت به زمانی که من فکر می کردم ایشون واقعا نامزد داره
    اما چیزی که شخص من رو اذیت میکنه اینا هستن:
    من احساسم رو نسبت به همسر آیندم از دست دادم یه جورایی سرد شدم
    هنوز عشقش آزارم میده و میترسم دیگه کسی رو اینجوری دوست نداشته باشم
    از طرفی دوست ندارم بخاطر نرسیدنمون به هم هر دومون اذیت شیم. به نظر شما رابطه ی صحیح در این حالت چه جور رابطه ای هست؟
    و اینکه من چه جوری میتونم احساس عشق به یکی جز ایشون رو در خودم تقویت کنم ؟
    ببخشید حسابی طولانی شد اما بجاش خوندنی هم شد
    تشکر از اینکه حوصله کردید و خوندید

  2. 2 کاربر از پست مفید moshen212 تشکرکرده اند .

    moshen212 (یکشنبه 29 آذر 88)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: احساست بعد از شکست عشقی

    برادر عزيز چه طور به دختري كه ازدواج كرده عشق ميورزي؟ دختري كه به نامزدشم خيانت كرده و با يكي از همكلاسي هاش در مدت نامزدي دوست بوده!!!اين دختر لياقت عشق ورزيدن داره؟
    در ضمن چه طور شما به همسر آيندتون عشقي ندارين؟معني اين حرفو نميفهمم؟؟؟؟چه طور بايد به كسي كه هنوز وجود خارجي نداره عشق ورزيد؟

    به نظر من چون اين اولين تجربه عشقولانه شما بوده فكر ميكنيد همه چي رو باختيد و .....كلا دارين از كاه كوه ميسازيد....برادر عزيز اين مشكلات با گذشت زمان حل ميشه...مطمئن باشيد با ديدن دختري كه ايده ال هاي شما رو داشته باشه تمام اين موارد و مشكلات(از نظر خودت)فراموش ميشه و عشق تازه وارد قلبت ميشه....

  4. 2 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    Hashoor (یکشنبه 23 آبان 95), parnian1 (شنبه 28 آذر 88)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array

    RE: احساست بعد از شکست عشقی

    ۱. شما ۲۱ سال دارین، که سن کمی‌ هست، به بلوغ عاطفی نرسیدین هنوز

    شخصاً احساساتی رو که در بدو ورود به دانشگاه شکل میگیرن قبول ندارم،

    به این دلیل که احساسات واقعیی‌ نیستن یا عشق نیستن....

    ما در ایران نظام اموزشیمون جنسیتی هست به این معنا که شما به عنوانه یه پسر در کلّ دوران تحصیلتون یه دختر هم نمیبینین و بلعکس،

    بنابرین وقتی‌ وارد دانشگاه میشین، فوری به اصطلاح عاشق اولین دختری میشین که میبینین...

    اما واقعیت چیز دیگری هست، اون عشق نیست، شیدایی هست...و شما هم نفر اول نیستی‌ که این احساس رو تجربه میکنی‌...

    ۲. شما نوشتی‌:
    ----------------
    به حجابش اهمیت میداد, خیلی با حیا بود و از طرفی صورتش هم خیلی مهربون بود
    --------------------------------------
    من مطمئنم شما اول صورت مهربون ایشون رو دیدین بد متوجه حجاب و حیای ایشون شدین...بد هم از ایشون یه بت ساختین...اصطلاحا عشق با یک نگاه...
    حجاب و حیا، حداقل معنایی که داره اینه که یه دختر هر روز با یه پسر نباشه، یا حداقل سر کارشون نگذاره...

    ۳. بخش اعظمی از مشکله شما تلقین هست، شما دارین هر روز به خودتون تلقین می‌کنین که من این خانوم رو دوست دارم،عاشقش هستم...

    اون آهنگ‌های عاشقانه هم که گوش می‌کنین، صرفاً این احساس کاذب رو تحریک می‌کنن، و باعث تلقین بیشتر میشن...


    بنابرین، دیگه به یاد این خانوم از این آهنگ‌ها گوش ندین، چون این احساس کاذب و خطرناک رو در شما بیشتر تقویت میکنه...

    میگم خطرناک، چون این احساس باعث تلف شدن بی‌ دلیل عمر و وقت شما میشه بدون هیچ حاصلی...

    چیزی که تا الان هم رخ داده...

    بنابرین جلوش رو بگیرین...

    شخصاً، یه توصیه برادرانه بهتون می‌کنم، تا وقتی‌ زندگیتون ثبات پیدا نکرده، اگر هدفتون ازدواج و پیدا کردن همسر هست(نه دوست دختر!) کسی‌ رو تو قلبتون راه ندین...

    ۴. زندگی‌ با کسی‌ شوخی‌ نداره، حتا با شما دوست عزیز، به تبعیت از این احساس کاری نکنین که بدن پشیمونی براتون بیاره، فرصت‌هایی‌ که الان برای تحصیل دارین رو حروم نکنین...

    احساس الان شما رو متاسفانه در دانشگاه‌های ما تو ایران خیلیا پیدا می‌کنن، مخصوصا اگر مثل شما بار اوولشون باشه...علتش هم نظام اجتمایی‌ و آموزشی ماست

    و اگه یه آمار بگیرین میبینین، خیلیا همون اول کار که وارد دانشگاه میشن زمین میخورن تنها به خاطره این احساس کاذب...

    در مورد فراموشی هم، در مورد همسر آیندتون نگران نباشین، چطور می‌خواین کسی‌ که هنوز وجود خارجی‌ نداره براتون دوست داشته باشین؟!

    خلاصی از این احساس کاذب دو راه حل داره، اول اینکه، شما دیگه به خودت تلقین نکنی‌ که دوستش داری، و دوم اینکه، زمانی‌ که جاگزین این خانوم تو زندگی‌ شما پیدا بشه، این احساسات شما در مورد ایشون به طور کامل محو میشه...

    خلاصه کنم، بچسب به درست، عمرت رو تلف نکن

  6. 2 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    kamran2007 (شنبه 28 آذر 88)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 دی 89 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1388-9-01
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,711
    سطح
    38
    Points: 3,711, Level: 38
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    167

    تشکرشده 165 در 92 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساست بعد از شکست عشقی

    به نظر شما رابطه ی صحیح در این حالت چه جور رابطه ای هست؟
    جواب این سوالتون را نمیدونم.شاید بهتر باشه در همین حدی که الان هست باشه
    من چه جوری میتونم احساس عشق به یکی جز ایشون رو در خودم تقویت کنم ؟
    لازم نیست به خودت فشار بیاری. به نظر من با این شخصیتی که شما داری عشق خودش پیدا میشه.

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 آذر 88 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1387-10-22
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,046
    سطح
    33
    Points: 3,046, Level: 33
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساست بعد از شکست عشقی

    عزيزم :بنظر من تنها راهي كه ميتوني خودت را نجات بدي اينه كه وقت ازاد براي خودت باقي نذاري.سعي كن اونقدر كار داشته باشي كه اصلا وقت نكني بهش فكر كني.همه مشكلات وفكروخيالها زمان بيكاري درست ميشه.خيليييييييييييي سخته اما از خدا كمك بخواه حتما كمكت ميكنه.ازش بخواه يك راه نجات جلوي پات بذاره.بهش اعتماد كن.اميدوارم موفق باشي.

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 بهمن 88 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-19
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,136
    سطح
    34
    Points: 3,136, Level: 34
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساست بعد از شکست عشقی

    سلام و صد سلام
    خیلی از راهنماییهاتون ممنونم .
    میدونید تمام احساسات بدی رو که گفتم زمانی پیش اومد که من فکر میکردم منظور این خانوم از نامزد همون آقای @ هست و بدتر از این به مدت چندین ماه این فکر من رو اذیت می کرد اما وقتی دیدم با یکی دیگه ازدواج کرد شاید درست نباشه ولی دلم خنک شد .
    در ضمن من الآن احساس خاصی نسبت به ایشون ندارم ولی هر موقع که همدیگه رو میبینیم فکر میکنم هر دومون داریم عذاب میکشیم و این ناراحت کننده هست .
    در مورد احساس نسبت به همسر آیندم منظورم رویاهایی بود که داشتم که دیگه الآن همه به نظرم دو رو میان و احساساتم سرد شده .
    در این که تجربه ی خوبی بوده چون عشق رو با کمترین تلفات ممکن لمس کردم شکی ندارم ولی شخصیت ایشون برای من مثل یه رازه و از طرفی گاهی افکار تاحدودی علمی تخیلی میاد سراغم مثلا میگم شاید آقای @ از اقوام نزدیک ایشون بوده و نمیشه 100٪ چیزی گفت . اما یکی از دوستام زحمت در آوردن ته و توش رو کشید و گفت رابطه ای ندارن ولی بازم 100٪ نمیشه گفت .
    آها این حرف رو که :
    دختري كه به نامزدشم خيانت كرده و با يكي از همكلاسي هاش در مدت نامزدي دوست بوده!!!اين دختر لياقت عشق ورزيدن داره؟
    یکی دیگه این حرفها رو به من گفته بود ولی من چون 5٪ احتمال میدادم که با هم رابطه ی قوم و خویشی داشته باشن باز هم دلم عقلم و به بازی گرفت.
    متاسفانه بدترین جای این قضیه این بود که دلم , منطقم رو به اشتباهات اون خانم راضی میکرد
    الآن من خیلی راحت تر از اون زمانم چون فکر میکنم اون 80٪ از ملاکهایی رو که من در نظر داشتم نداشت اما ملاکهایی رو هم که داشتم به هم ریخته چون الآن فکر میکنم مردم با چیزی که نشون میدن از زمین تا آسمون فرق دارن.
    تشکر از همه ی دوستانی که جواب دادن و تشکر ویژه برای دست اندر کارهای این انجمن که واقعا خیلی مفیده .

  10. 2 کاربر از پست مفید moshen212 تشکرکرده اند .

    moshen212 (یکشنبه 29 آذر 88)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست حذف کاربری، خواهشمند است مدیران سایت توجه فرمایند
    توسط ترنم1 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 آبان 95, 17:13
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  4. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.