* چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم؟!

[مدیرهمدردی]

سلام [name]
این پستم را تقدیم می کنم به تک تک شما عزیزان
شما همه اعضاء سایت منحصر به فردید و ای کاش می توانستم جداگانه برای هر کدام بنویسم. اما اکنون از این طریق حرفهایم را با شما می زنم.
شما که آرامش را جدا از دام دلبر نمی دونی.
ما در همه این تالار ، همه انرژی خود را می گذاریم و کمک می کنیم که فردی در دام نیفتد.
کمک می کنیم که هیچ جراحتی بر قلبی ننشیند یا اگر چنین است ، التیام بخشیم.
اما در این پست تمام آزاد شدگان از دام و درد و زخم ، را تشویق می کنیم که در دام آن یگانه صیاد مهربان بیفتند.
و آهوی جانشان را به سوی دام دوست بکشند.
و زخم تیر دوری از او را در قلب عزیزشان تحمل کنند.
اینجا می خواهیم عشقهایمان را از رکود و ماندن در یک جسم خاکی بالاتر بکشیم.
اینجاست که رام می نشینم تا شاید ما را گرفتار خویش سازد.
اینجاست که بیصبرانه آن صیاد را انتظار می کشیم تا بهش سجده آوریم.

اینجاست که فنا شدن در او معنا می یابد.
اینجاست که چو درکش کنیم، دیگر خبری نه از خودمان و نه از رنجمان و نه از هستیمان نمی ماند.

اینجاست که عشقبازی را انتهایی نیست.
اینجاست که دردها و رنج برایمان با لذت و شادی برابر می شود.

اینجاست که خود را بزرگتر از هر چه هست حس می کنیم. چون که به دام او در افتادیم.

اگرچه من خود همیشه آرزومند چنین حالتی هستم. اما این خطوط را می نویسم و دفتر مشقم را باز می گذارم تا تمرینهای مستمرم ، عادتی شود به گذشتن از پوسته های روزمرگی و رسیدن به آنچه نادیدنی است.

این پست را تقدیم می کنم به همه آنهایی که از زحمت چرب و شیرین به درآمدند، از رنج ما و منی آزاد شده اند و شهوت ثروت و مقام رسته اند.
آنها که در کنار ماهستند ولی این جهانی نیستند.
آنها که از عاشق شدن هیچ گاه پیشیمان نشده اند ، احساس شکست نکرده اند و در آن نمانده اند و نگندیده اند و هر روز پر می کشند به سوی خورشید عالمتاب
این پست تقدیم به همه شما خوبان

چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم، ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب نیارم، رفته‌است قرارم
چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم

از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی، بر دل بنشانی
چون پرتو خورشید اگر رو بکشانی، وای از شب تارم
در بند و گرفتار بر آن سلسله مویم
از دیده ره کوی تو با اشک بشویم، با حال نزارم

برخیز که داد از من بیچاره ستانی
بنشین که شرر در دل تنگم بنشانی
تا آن لب شیرین به سخن باز گشایی،خوش جلوه نمایی
ای برده امان از دل عشاق کجایی، تا سجده گذارم

گر بوی تو را باد به منزل برساند، جانم برهاند
ور نه ز وجودم اثری هیچ نماند، جز گرد و غبارم

برای دانلود موسیقی روی لینک زیر راست کلیک کرده و Save Target As را انتخاب کنید
دانلود موسیقی