انواع ازدواج

[ani]

[color]ازدواج نقطه آغاز شیرین زندگی مشترك دو نفر است[/color]

ازدواج احساسی

این نوع ازدواج با جملاتی نظیر آه كه چقدر دوستت دارم! اگر تو نیایی منم بستنی نمی خورم! تو كجا بودی تو آسمونا دنبالت می گشتم رو زمین پیدات كردم و ... شروع میشن. بالاخره یكی از اون دو تا به دیگری میگه من از اولم تو رو نمی خواستم!...

هر كسی هم كه وضعیت اونا رو میبینه به فرزندش میگه : ببین عاقبت كنار خیابون با هم آشنا شدن و تو ماشین پراید نشستن و شماره دادن و شماره گرفتن همینه...

ازدواج عاشقانه

این نوع ازدواج كمی از احساسات بالاتر است. هر دو یكدیگر را دوست دارند و می خواهند و به یكدیگر اظهار علاقه می كنند و به عهد خود پایبندند. آنان سعی می كنند رفتارهای بچه گانه نشان ندهند و حالت های عاشقی را تمرین كنند. كمی لاغر می شوند . از خواب و خوراك می افتند و بالاخره با اصرار ، ازدواج انجام می شود.هر كسی هم كه می بیندشون میگه خدایی همدیگه رو می خوان اگه بدن برای خودشون بدن اگه خوشن برای خودشون خوشن.

ازدواج عاقلانه

این نوع ازدواج بر اساس اصول اعتقادی ، رعایت نظم اجتماعی و توجه به بافت جامعه و خانواده ای طرفین انجام می شود. معمولا اگر احساسی هم در این ازدواج باشد معمولا سمت و سوی عقلی میگیرد. ازدواج هم كه صورت گرفت به عنوان یك قرارداد اجتماعی و توجه به بافت جامعه و خانواده های طرفین انجام می شود. و بسیار پایبند و مقید به رعایت حقوق آن هستند. انتظار دتر و پسر از این ازدواج درك منطقی همدیگر است.

هر كسی هم كه این موضوع را میبیند می گوید: خوب ازدواجی بود به هم می خوردن. دیگه عاقل شده بودن! خدا كمكشون كنه هر آدمی كه برنامه ریزی كنه همین عاقبتو داره!

خلاصه بهترین ازدواج ازدواجیه كه عاقلانه و آمیخته از حس عاشقانه باشه. ازدواجی كه با عقل ممزوج شده و همراه با عشق و احساس باشه عالیه...!

http://newmind.mihanblog.com/post/607

[حسین پور]

با سلام

آنی گرامی با خواندن این مقاله مفید یاد جمله ای افتادم

""تنها علاج عشق ازدواج است""........ میشه اینطوری نتیجه گرفت صحیح ترین راه دوست داشتن و دوست داشته شدن و ابراز عشق راهیست که به ازدواج ختم می شود در واقع محبتی که <strike>جزء در رابطه سالم با جنس مخالف در هیچ رابطه ای دیگر قابل یافت نیست. </strike>

ويرايش توسط مدير همدردي:
صحيح: در واقع محبتي كه فقط پس از همسريابي از طريق يك شناخت مبتني بر منطق و عقل ايجاد مي گردد.

ويرايش توسط مدير همدردي:
صحيح: در واقع محبتي كه فقط پس از همسريابي از طريق يك شناخت مبتني بر منطق و عقل ايجاد مي گردد.

متشکر از اصلاح شما که دقت ویژه ای هم کردید کلا.

ولی اگر دقت کنید من نوشته خود را بعد از عنوان "ازدواج" آوردم....

واگر بازهم دقت کنید "جنس مخالف" در اینجا شامل همسر می شود ولو نه آن منظور شما

[ani]

به به

چه سعادتی ؟ حسین پور محترم

اول از همه اینکه دلم سخت برای تو نازنین پسر گلم تنگ شده است .

دوم اینکه با این سن و سال ، باور کن ، روی پدیده ی عشق و تعاریف جاری و دمدستی در مورد آن حساس شده ام .

راستی چرا این ذهن انسان مدام درپی نزول جنسی است از نوع مخالف تا بتواند عشق را درک کند تا به ازدواج بیندیشد یا برعکس ؟!

اما ازدواج هم لازم است . برای بقا . برای تکامل . برای پیمودن راه و مسیر زندگی و .....

امروز باور دارم که یک نگاه قشنگ از سر درک به یک برگ گل و حتی شاخه ای از بوته ی خار یا یک ساقه ی خشک و به هم پیچیده ، یا گوش سپردن به نوای گنجشکها و یا لمس دستان پیر زن و یا پیر مردی در بستر مرگ و ..... رد و بدل کردن احساس ( بده - بستان موج مثبت ) هم قابلیت و هم عین عاشقی باشد .


و من نیز در مقطع زمانی خاصی این گوشها و دل ! نازنین را به تعاریف از پیش تعریف شده و تجربه ی شخصی دیگران دادم و نتیجه اش این شد که خودم بهتر از هر کس دیگر می دانم چیست !!!!

اما چه شد ؟!


بنا به تعاریف من نوع خاصی از عشق و دوست داشتن را تجربه کردم و فهمیدم اگر ادعای عاشقی دارم باید کوله بارم را بردارم و در نهایت سکوت بروم و نمانم و رفتن عین اثبات عاشقی است . همیشه ماندن و وصل دلیل خوبی بر اثبات عشق نیست .و درک کردم که حتی دیگر به پشت سرم هم نگاه نکنم تا مبادا که دست و دل و پایم به واسطه ی انسان بودن و تمایلات و خواستهای انسانی نلرزد و .........

تجربه من که این بود و بعد از چندین و چند سال فهمیدم چه اشتباهی می کردم که عشق را دلیل وصل می دانستم !!!


حسین پور جان

در این مرحله ی گذاری که طی می کنم همه ی کلمات معنای جدا یافته اند و وقتی در کنار هم می نشینند هم معنایی دیگر را منتقل می کنند . تعریف و تعریف و تعریف و....

چه کسی می داند درست و غلط این تعاریف چیست ؟!

و عجب شگفت انگیز است این سیستم مغز و تحلیل متنوع و زوایای دید گوناگون

[مدیرهمدردی]

بنا به تعاریف من نوع خاصی از عشق و دوست داشتن را تجربه کردم و فهمیدم اگر ادعای عاشقی دارم باید کوله بارم را بردارم و در نهایت سکوت بروم و نمانم و رفتن عین اثبات عاشقی است . همیشه ماندن و وصل دلیل خوبی بر اثبات عشق نیست .

تجربه من که این بود و بعد از چندین و چند سال فهمیدم چه اشتباهی می کردم که عشق را دلیل وصل می دانستم !!!

[حسین پور]

سلام آنی گرامی..

من هم دلم برای شما اعضاء تنگ شده آمدم یک مقاله بزنم و فرا رسیدن ماه مبارک رمضان به تمامی شما عزیزان تبریک بگم ما رو هم دعا کنید.

بسیار خوب و مانند همیشه عالی توصیف می کنید پدیده ها

بله عشق همه جا جاریست ...

در واقع غنچه خوشبختی و عشق در جای تاریک بی صدا و عمیقی پنهان است که بسیار نزدیک به ماست ولی کمتر از آنجا می گذریم و آن قلب ماست

اگر یاد بگیریم بی منت ببخشیم مانندخورشید گرمای خود را ....قطعا بی منت و چشم داشتی طعم شیرین عشق را خواهیم چشید.

شما راست می گوید عشق شامل همه چیز و همه کس است ولی چون موضوع مقاله مربوط به ازدواج بود خواستم آن را در بعد رابطه بررسی کنیم.

می دانید که عشق جلوه های مختلفی دارد شامل :احساس مسئولیت....دلسوزی..احترام و دانایی. که والاترین آن به نظرم احترام است
فردی که به نفس خود احترام می گذارد دیگر از عشق گذشته خود پشیمان نیست

اما گفتی >>>

راستی چرا این ذهن انسان مدام درپی نزول جنسی است از نوع مخالف تا بتواند عشق را درک کند تا به ازدواج بیندیشد یا برعکس ؟!

قراردادن مرد و زن در دو قطب جنسی مختلف انسان را به جست و جوی پیوندی مشخص یعنی همان وصل با جنس مخالف سوق می دهد
همان گونه که در فلسفه >>دریافت و نفوذ،اساس ماده و روح است.

مردانگی و زناگی تنها در عمل جنسی و جاذبه عشق دیده نمی شود بلکه در صفات و منش نیز موجود است.

مرد راهبر ..حادثه جو...نفوذ
زن..واقع بینی..روح پذیرش..


همین نفوذ و روح پذیرش است که باعث می شود دو جنس در جست و جوی عشق باشند آنهم در طرف مقابل.

به هر حال همان طور که فروم می گوید >> عشق یعنی اتحاد و یکپارچگی با دیگری ولو با حفظ فردیت.

ممنون

[yara]

با سلام
آني جان
عشق یعنی...!


عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراغش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی با پرستو پر زدن

عشق یعنی آب بر آذر زدن
و...........
آني جان من و همسرم عاشق هم نبوديم اما عاقلانه ازدواج كرديم و عاشق هم شديم .....
داداشم و همسرش به اصطلاح خودشون عاشق شدن و ازدواج كردن..
اما حالا بعد از 2سال من و همسرم بخاطر زندكي خوبمون زبانزد خاص و عام شديم و الكوي عشقي خانواده و خودي و غريبه,داداشم و همسرش نمونه ي عشق هاي خيابوني...
آخه من و همسرم عشق رو لمس كرديم باور كرديم و بارور كرديم اما اونا ... فقط ادعاي عاشقي كردن. اميدوارم همه ي جووناي ايروني عشق رو باور كنند و ازدواج موفقي داشته باشن..