به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +باور نمیکنم...

    سلام
    مشکلاتی برای من پیش اومده که اگه راهنماییم کنید ممنون میشم
    حدود یک سال پیش نامزد کردم،یعنی بعد از 3-4 ماه آشنایی نامزدیمونو به طور رسمی اعلام کردیم و از اونجایی که نامزدم اصرار داشت که بعد از 7-8 ماه آشنایی عقد کنیم منم قبول کردم و فکر کردم اگر مخالفت کنم فکر میکنه عجله دارم...
    قبل از مراسم بله برون از طرف خانواده ایشون پیشنهاد شد که ما تا زمان عقد یه صیغه محرمیت بخونیم
    من به خانوادم نگفتم که نامزدم میخواد که عقد دائم با این فاصله انجام بشه،گفتم با هم تصمیم گرفتیم.
    خانوادم هم که تقریبا مذهبی هستند به خاطر اعتمادی که به این آقا پیدا کردند(فرزند شهید هم هست) بعد از چند روز فکر کردن، قبول کردند که این مدت ما با هم محرم بشیم،یعنی وقتی که فهمیدند ما تصمیمونو گرفتیم بهمون اعتماد کردند و قبول کردند

    خلاصه یکی از بزرگترها صیغه رو بین ما خوند و ما هم بعد از چند ماه بررسی همدیگر که با عقل و منطق میخواستیم تصمیم بگیریم به جای عقد دائم به مدت چند ماه صیغه خوندیم(اشتباه بزرگ)

    خلاصه اینکه تو این مدت رابطه ما زیاد شد ودر کنار رفت و آمد زیاد و ابراز علاقه ها و... رابطه جنسی هم پیدا کردیم!!!
    میدونم اشتباه کردم،دفعه اول من نباید اجازه میدادم ولی پیش اومد و دفعه های بعدی هم اگر من مخالفت میکردم ایشون با رگ خوابی که از من بدست آورده بود راضیم میکرد
    خب منم از همه جا بی خبر باور شده بود که شوهرمه دیگه

    تقریبا آخرای مدت صیغه بود که ایشون به خاطر مشکل نه چندان بزرگی خیلی آسون وبدور از انسانیت همه چیز رو به هم زد
    اون روزا دنیا رو سرم خراب شد،فکر نمیکردم که اینقدر راحت منو بذاره کنار
    مشکلات زیادی برام پیش اومد،بماند...
    یکی از مشکلاتی که اسیرم میکنه تفکرات و یادآوری تجربه های جنسیمونه،ازنوازش های کوچک گرفته تا...
    من خیلی اذیت میشم ،قبل از اینکه تجربش کنم خیلی بهش فکر نمیکردم و برای ازدواجم دلایل ارزشمندتری داشتم ولی الان بعد از اون دواران، شبی نیست که بهش و رابطمون فکر نکنم ،بعضی وقتا نمیتونم روی مسائلی مثل درس خوندن تمرکز کنم و این تصورات اذیتم میکنه و احساس نیاز میکنم
    هیچ وقت باور نمیکردم که این مساله اینقدر برام مهم بشه...
    شما بگید ،چه کنم؟

    با تشکر

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 آبان 91 [ 04:48]
    تاریخ عضویت
    1388-6-06
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    3,001
    سطح
    33
    Points: 3,001, Level: 33
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    191

    تشکرشده 189 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    دوست عزیز شما باید زودتر خودت را از این حال و هوا و فکر کردن به این آقا بیرون بیاری. شما توی کنترل رابطتون اشتباه کردین ولی این مربوط به گذشته است و اگه زودتر به خودت نیای تمام زندگیت را تحت تاثیر قرار می دی.
    بهتره از اشتباهت درس بگیری و ازش برای داشتن یه ازدواج موفق استفاده کنی.
    اینکه زود این آقا را شناختی به فال نیک بگیر و خدا را شکر کن که قبل از ازدواج دائم و بچه دار شدن این آقا را شناختی. مسلما مردی که سر یه مشکل کوچیک میدون را خالی می کنه فرد قابل اعتمادی برای زندگی نیست. اگه این آقا را فراموش کنی و بهم خوردن ازدواجتون را جلوگیری از یه زندگی اشتباه بدونی راحت تر می تونی روابط و خاطراتت را فراموش کنی.
    اتاقت را از چیزایی که خاطراتت با این آقا را زنده میکنه خالی کن. دکوراسیون اتاقت را عوض کن.
    خودت را سرگرم کن و سعی کن اوقات تنهایی و بیکاریت را با یه فعالیت مناسب جایگزین کنی.
    ورزش و فعالیت بدنی خیلی کمکت می کنه. ورزش را حتما توی برنامه روزانه ات بزار.
    تا خسته نشدی به تخت خواب نرو.یه کتاب جالب همیشه کنار تختت داشته باش هر وقت فکرت منحرف شد شروع به خواندن کتاب کن.
    تا روی خودت و نیازهات مسلط نشدی از آشنایی با یه فرد جدید به خصوص دور از چشم خانواده اکیدا دوری کن.
    و بدون زندگی بدون این آقا هم ادامه داره.پس نا امید و شکست خورده نباش.
    راستی توی وصیت نامه چارلی چاپلین به دخترش یه قسمت هست که میگه:
    تن تو بايد مال کسي باشد که روحش را براي تو عريان کرده است.
    مواظب خودت باش.

  3. 4 کاربر از پست مفید tarane.h تشکرکرده اند .

    tarane.h (پنجشنبه 19 آذر 88)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    ممنون ترانه جان
    یه سری از مشکلات که از این رابطه نصیبم شد را با کمک مشاور و راهکار های زیاد حل کردم
    ولی این موضوع خیلی مربوط به آیندم میشه،نمیتونم باهاش کنار بیام

    ترانه جان منم فکر میکردم که روح و تمام زندگیش من هستم،این شد که ....صمیمی شدم
    هیچ وقت فکرشو نمیکردم که این رابطه اینقدر وابستگی میاره وگرنه غلط میکردم حتی باهاش دست بدم چه برسه به...

    خانوادم هم از رابطه ... ما بیخبرند وگرنه این آقا رو اینطور رها نمیکردند
    هر موقع که این وقایع و مراسم رو یادم میاد
    وقتی که هنوز هم از من در موردش میپرسند و همه موندن که چه اتفاقی افتاد!
    وقتی خواستگارام تا میفهمند که قبلا نامزد داشتم و قبل از اینکه بیان جلوتر، میرن و دیگه پیداشون نمیشه
    وقتی میبینم که عین خیالش نیست،بدون عذاب وجدان کنار نشسته
    وقتی شبامو اینطوری میگذرونم
    وقتی...!!!!!!!!!!!!!!
    میبینم که نمیتونم از ته دلم ببخشمش

    دخترها خوب گوش بدید:
    هیچ وقت تحت هیچ شرایطی تن به ازدواج موقت ندین
    مردا وقتی که با سختی های زندگی و رابطه آشنا بشوند چون این تعهد با پشتوانه قانونی همراه نیست جا میزنند
    اگر هم قبلا رابطه هایی داشتند ول کردن شما هم مثل آب خوردن میشه براشون
    ای دخترهایی که حتی رابطه های دوستی ساده رو هم برای خودتون منع میکنید مواظب باشید،چون دخترهای ساده هستند که از این موارد آسیب میبینند

  5. 5 کاربر از پست مفید آسمان ابری تشکرکرده اند .

    آسمان ابری (پنجشنبه 19 آذر 88)

  6. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    عزیزم باید نزد دکتر روانشناس بالینی بروی و تحت نظر پزشک مشکلات روحی ات را حل کنی .به هر حال میزان آسیبی که خورده ای زیاد است و با این روش کمک زیادی نمی توان به تو کرد .

    باید این آسیب را از ریشه بررسی و خشک کنی و آن هم تحت نظر پزشک امکان پذیر است .



    قابل توجه امید که همیشه بحث صیغه را وسط می کشد و از بحث صیغه دفاع می کند .

  7. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (پنجشنبه 19 آذر 88)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    آنی گرامی تا حالا پیش سه تا مشاور رفتم که دوتاشون دکتر و یکیشون فوق لیسانس بود
    ولی وقتی میبینم بعد از هرجمله ای که میگویند یه نگاه به ساعتشون میندازندو اگر هم وسط یه مطلب باشند حرفشونو قطع میکنند حالم به هم میخوره
    اونوقت میگن برو تا هفته ی دیگه
    بیشتر مشاورها برای خودشون دکان باز کردند،اگر به جای مثلا درس خواندن کمی هم درس معرفت و انسان شناسی میگرفتند بد نبود
    تا الان حدود 10 جلسه ای رفتم ولی دیگه نمیرن
    چون کمک زیادی نمیکندد همون حرفای عمومی توی مجله ها و کتابا رو میزنند

  9. 2 کاربر از پست مفید آسمان ابری تشکرکرده اند .

    آسمان ابری (جمعه 20 آذر 88)

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    عزیزم میزان آزردگی ات را درک می کنم . اما یک بعد ماجرا پزشک است و یک بعد خودت .
    تا خودتنخواهی کسی نمی تواند به تو کمک کند .
    اتفاقی نباید می افتاد امروز افتاده نباید اجازه دهی اینده ات متاثر از این تجربه ی گران بها بشود . تو تاوان سادگی خود را داده ای . فکر نمی کنی کافی است؟!

    من اگر جای تو باشم حتما به مشاوره هایم ادامه می دهم .
    مشاور و پزشکی انتخاب کن که حرف همدیگر را بهتر می فهمید و بهتر همدیگر را درک می کنید. اعتماد تو به مشاور و پزشک در جریان مشاوره خیلی مهم است

  11. 3 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (پنجشنبه 19 آذر 88)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 آبان 91 [ 04:48]
    تاریخ عضویت
    1388-6-06
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    3,001
    سطح
    33
    Points: 3,001, Level: 33
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    191

    تشکرشده 189 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    "وقتی خواستگارام تا میفهمند که قبلا نامزد داشتم و قبل از اینکه بیان جلوتر، میرن و دیگه پیداشون نمیشه
    وقتی میبینم که عین خیالش نیست،بدون عذاب وجدان کنار نشسته
    میبینم که نمیتونم از ته دلم ببخشمش"

    ببین عزیزم اشکال کار شما همین جاست. شما منتظرید ایشون عذاب وجدان بگیرن؟!عذاب وجدان بگیره و برگرده؟!ببین خانمی مشکل تو اینه که هنوز خودت را توی این انتظار گذاشتی.ما تو زندگی با هزار جور آدام روبرو میشیم که بعضا حتی از وجدان و عذاب وجدان چیزی نمی دونن.ما که نمی تونیم همه ادما را تغییر بدیم و بر وقف مرادمون بسازیم.پس به جای اینکه خودت را درگیر افکار و تصمیم این آقا کنی فراموشش کن.
    ممکن مسئله نامزدی ناموفق شما باعث شده خواستگارای شما کمتر بشن ولی شما هنوز هم حق ازدواج دارین و مطمئن باشین هر وقت شخص لایق شما پیدا بشه این مسئله را می پذیره و باهاش کنار میاد.شما از این تجربه تلخ باید در جهت بهبود زندگیتون استفاده کنید.
    من تا اونجایی که به ذهنم رسید راه کارهایی برای تغییر زندگی و تنهایی هات دادم.بهترین کاری که می تونی بکنی اینه که خودت را از این فضای غم زده در بیاری.اگه یه دختر شاد و سرزنده باشی که کمتر غصه می خوره مسلما از نظر خواستگارهات هم کیس مناسبی برای ازدواج هستی.
    امیدوارم بزودی آسمون آفتابی تالار بشی.

  13. 3 کاربر از پست مفید tarane.h تشکرکرده اند .

    tarane.h (پنجشنبه 19 آذر 88)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    کم مونده چرتکه رو هم بیارند روی میزشون بذارند تا کاملا بشه فهمید دارند فقط برای پول کار میکنند

    ترانه جان و آنی خیلی ممنون از راهنماییهاتون
    ترانه عزیز فکر برگشتش نیستم
    اصلا هم دوست ندارم که حس تنفر در من به جود بیاد
    خودتونو بذارید جای من از فیلم های سریال تلویزیون گرفته تا سوالات خام بچه های کوچک خانواده همه و همه تو رو به عقب میکشونه نمیشه
    نمیذارن

    آنی من میخوانم به خودم کمک کنم برای همین هم دنبال مشاوره بود،ولی خسته شدم

    سادگی که چه عرض کنم،دور از جون شما خریت کردم

    راستی فعلا اصلا برام مهم نیست اگر خواستگاری بپره ،این جوری کار من رو راحت تر میکنند

  15. کاربر روبرو از پست مفید آسمان ابری تشکرکرده است .

    آسمان ابری (پنجشنبه 19 آذر 88)

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    ابدا در شرایط فعلی فکر ازدواج نباش .
    باید اول از همه به خودت حداقل یکسال فرصت بدهی تا آسیبهای این رابطه را زیر نظر پزشک مرتفع کنی و بعد از یک سال به فکر ازدواج بیفتی . چه خبره ؟!

    حالا دوسال دیگر شوهر کن . برای شوهر کردن همیشه وقت هست .

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 فروردین 91 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1388-9-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    2,700
    سطح
    31
    Points: 2,700, Level: 31
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 73 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: باور نمیکنم...

    ما تو زندگی با هزار جور آدام روبرو میشیم که بعضا حتی از وجدان و عذاب وجدان چیزی نمی دونن.ما که نمی تونیم همه ادما را تغییر بدیم و بر وقف مرادمون بسازیم.پس به جای اینکه خودت را درگیر افکار و تصمیم این آقا کنی فراموشش کن.


    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    ابدا در شرایط فعلی فکر ازدواج نباش .
    باید اول از همه به خودت حداقل یکسال فرصت بدهی تا آسیبهای این رابطه را زیر نظر پزشک مرتفع کنی و بعد از یک سال به فکر ازدواج بیفتی . چه خبره ؟!

    حالا دوسال دیگر شوهر کن . برای شوهر کردن همیشه وقت هست .

    منم گفتم ازدواج کردن برام مهم نیست،خبری نیست دوست من!
    یعنی با این ذهنیت درست نیست که کس دیگه ای رو وارد زندگیم کنم

  18. 2 کاربر از پست مفید آسمان ابری تشکرکرده اند .

    آسمان ابری (جمعه 20 آذر 88)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.