به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    عشقت مبارک باد

    برای آنانی که به هر شکلی تعلق خاطر کسی بر دل دارند و گاه بی قرار و متألم از آنند و یا وصال می جویند و یا در وصالند و فاصله احساس می کنند و مدام در پی مطمئن شدن از آنند که آیا معشوق نیز آنان را دوست می دارد . بخصوص برای آنانکه عاشق عشق همسرانشان هستند








    دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
    فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد


    و فرشته رو به درگاه حق با دو دست دعا خواست که خدا ترا نگهدارد ، ترا برای خدایت و برای خودت نگه دارد. با اشک تضرع چنین خواست .


    ای عزیز


    ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
    عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد


    و این همان " ابتلاء " است ، ابتلاء بلا ، می دانی چرا ؟

    به حکم " قالو بلی " آخر ما روزی به آن یگانه لاشریک " بله " گفتیم و نشنیدی که گفته اند " بله و بلا " ! و " البلاء لولاء " و براستی بی رنگان از رنگ الهی را با بلا چه کار!

    بلا برای چه ؟



    برای تعالی ، برای تثبیت ، و آنچه از این بلا نگه می دارد " معرفت " است و این معرفت " معاش " توست ، همان معاشی که اگر لغزشی به احتمال هم پیش آید فرشته ات را وارمی دارد که با دو دست دعا نگهت دارد .که نیفتی ، لغزیدن که پیش آمد ، مهم این است که نیفتی . مراقب باشی که نیفتی .

    ای عزیز !

    معرفت حقه و حقیقی ، در کتاب و درس و بحث و سخن به دست نمی آید، که به عمل است و در عامل شدن ، آنچه در لابلای کتابها عاید می شود ، دانش است و آگاهی که هنری نیست در پیشگاه معرفت .

    حال و احوال تو امتحان محبوب توست ، تو را گفته ها گفته شده ... از دیگری را در خود نگه نداشتن و عبور دادن و به بالا رهنمون ساختن .

    این بار نوبت محبوب است که تو وسیله امتحانش شوی ، که تو از احساست و بگویی و او را که ترا عبور دهد یا در خود نگه دارد؟!! اسیر خود کند ، یا آزاد از خودت و خودش ، زبان تو زبان وسوسه است و تو گویی مأموری ، تا او را به ورطه امتحان کشانی ، او که در تمام روزهای راه نمایی ، همه دلهره اش این بوده که معطوف به وی و در او توقف کنی و ..... مبادا که در خود نگهت دارد . و مباد ترا اسیر خود کند ، و می ترسید از تسلیم شدن از کم آوردن... اما نیت صادقانه دریاری رساندن یارش شد .و ترا می راند به سوی اویی که هم تو هم خودش از اوست و تو اصرار به ماندن در او و عاشق ماندن برایش و او اصرار بر عبور دادن تو .

    نمی دانم چه وقت تحول حال پیدا کردی و به خود آمدی ؟؟... اما من از صبح ، از بعد از فریضه صبح با دیده اشکبار دعایم بود که خدا یاری کند که تو نمانی ، و از او عبور کنی ،... و اوج استغاثه با خدایم ، گفتم خدایا کمکش کن ، او را از از غیر خودت عبور ده ، کمک کن تنها منشوری اغیار را ببیند ، و رخ ترا را در پس این منشور گری بیابد ، ببیند که محبوبش چیزی از خود ندارد ، نوری از او نیست ، که تویی که نوری و می تابی و رخ می نمایی ......

    دلم به یکباره آرام شد ، گویی آبی بر آتش دل ریختند ، ندایش در آمد که اینگونه نمی ماند ، و او را پیام ده که صبور باشد و امید ده که از پس این حال بر می آید و به فراغت می رسد . ... که هنوز حرف دل تمام نشده بود که بخواهم چنین پیامت دهم ، که پیام تو رسید و اظهار شرم از این حال و احوال دلت دادی .

    و حالا می گویمت ای عزیز !

    ما در بوته عمل قرار داریم ، ما برای آنکه آنچه تجویز می کنیم به دیگری و دیگری برای آن که عاطفه اش به راه صواب راه یابد و قرار یابد از سرگردانیهای در پی این و آن دواندنش و بی حاصل به خستگی رساندنش ، تا این عاطفه سرگردان در پی یار همراه ، گرفتار رهزنان فریبا نشود و راه تعالی بر وی بسته نگردد و به برهوت حیرانی از گمراهی نیفتد .

    آنچه تو در راهنمایت دیده ای از همان ابتدا گفتم ، که از او نیست ، بیچاره خود می گوید که فقیری بی چیزم ، به یاد آر که گفتم همه چیز از اوست ، اما انگشت اشاره ناظرین به سوی دیگریست ( و یکی از این دیگری ها برای تو ، راهنمای توست) و این دیگرها شهره همه آنچه از اوست را می برند ، ... و اگر بدانی چه بار سنگینی از شرم بر جان می نشیند وقتی انگشت اشاره به سوی تو باشد که این است آن خوب و تو خود بدانی که هیچ نیستی و همه چیز اوست و او پنهان و گمنام ، و تو هر چه فریاد کنی که من چیزی نیستم ، شکسته نفسی می دانند ، و خود شیرینی و عرض تواضع ، و همین درد شرم را افزون و افزون می کند و تو جز سکوت راهی نداری . که اینجا حتی بن بستِ سکوت است .

    آری

    شخص را نبین ، این شخصیت است که دیده ای و شخصیت در جسم و فیزیک نیست که متصل به روح است و روح جلوه ای از" نَفَختُ فیهِ مِن روحی " ، اگر واصل به شخصیت شدی همیشه با اویی بی آنکه در کنارش باشی،همیشه در اویی ، بی آنکه اسیرش گردی ، به حقیقت ، چو بی اویی با اویی و چو بااویی با اویی . آن بی اویی یعنی بی غیر بودن که چنانت می کند که با غیر خواهی بود اما بی وابستگی به غیر و این با اویی یعنی با محبوب یگانه ایی و قرینه هردو می شود با او شدن یعنی با غیر هستی واین غیر برایت جز جلوه محبوب یگانه نیست . و اینجاست که دلبستگی می آید نه وابستگی . از آنکه محبوب زمینی رنگ محبوب یگانه دارد برایت عزیز است ، دوست داشتنی است اما نه بی قرار اویی نه او را برای خود می خواهی و نه او را دور از خود و بیرون از خود می یابی او در توست و با توست چون هردو در مدار وصل محبوب یگانه هستید و همینجا درست همینجا خطا راه ندارد اگر به خطا رفتی بدان که از مدار خارج شده ای .


    پس با عاطفه سرشارت و وجود لطیفت وصال را دنبال کن ، اما نه وصال شخص را ، که وصال شخصیت را ، و شخصیت او جز انعکاسی از حق و حقیقت نیست که مالک آن نیست.

    اگر اینگونه شد ، این عشق حقیقی است . عاشقان با همند با آن که فرسنگها دور از همند ، عاشق وصال نمی جوید به تن ، که فراق تن ، قرب جان را درپی است .


    عشق یعنی یکی شدن ، یگانه بودن ، و کجا تن ها می توانند یکی شوند ویگانه باشند ؟؟؟!!! اقتضای تن فاصله است .

    یکی شدن فقط در جان ها ممکن است و وصال حقیقی عاشق و معشوق وقتی است که به این یکی شدن برسند .


    این لحظات که بر تو گذشت و مستولی شدن آن حال (عبور) را دریاب و غنیمت بدان ، و فرصتی است تا حقیقت عشق را دریابی و در دریای زیبائیش غرقه شوی .

    خودت را بر پیش از این سرزنش مکن ، امتحانی بدان برای آن که ارتقاء یابی به نور معرفت حاصل از این حال و احوالات و افت و خیزها .


    این ها را فرصتی بدان برای تجدید نظر وتورقی در خودت که عاشق شوی ، عاشق حقیقی ، و این احوال بارقه آغازینش باشد .


    خود را سرزنش مکن ، آرامش بده ، روشن ساز ، حمایت کن تا سرخورده نشوی و از راه باز نمانی ، که :

    دراز است ره مقصد و من نوسفرم


    عشقت مبارک باد



    در میان دست نوشته ها تورقی زدم و این دست نوشته که خطاب به عزیزی در اواسط بهار امسال نوشته بودم نظرم را جلب کرد و ارسالش را بد ندیدم . امید که مخاطب آن روز این سخنان را ، در این ایام مبارک عید ولایت جز سایه ولایت عشق حق بر سر نباشد که آرامش در این است و بس. ( خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد ) و جویندگان لیلی بدانند که لیلی یکدله آنان را آدرس نزد رب است ، پس کوبه عشق رب بر دل بکوبند .




  2. 19 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 12 آذر 88)

  3. #2
    سرپرست سایت آغازکننده

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: عشقت مبارک باد

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    برای آنانی که به هر شکلی تعلق خاطر کسی بر دل دارند و گاه بی قرار و متألم از آنند و یا وصال می جویند و یا در وصالند و فاصله احساس می کنند و مدام در پی مطمئن شدن از آنند که آیا معشوق نیز آنان را دوست می دارد . بخصوص برای آنانکه عاشق عشق همسرانشان هستند





    شخص را نبین ، این شخصیت است که دیده ای و شخصیت در جسم و فیزیک نیست که متصل به روح است و روح جلوه ای از" نَفَختُ فیهِ مِن روحی " ، اگر واصل به شخصیت شدی همیشه با اویی بی آنکه در کنارش باشی،همیشه در اویی ، بی آنکه اسیرش گردی ، به حقیقت ، چو بی اویی با اویی و چو بااویی با اویی . آن بی اویی یعنی بی غیر بودن که چنانت می کند که با غیر خواهی بود اما بی وابستگی به غیر و این با اویی یعنی با محبوب یگانه ایی و قرینه هردو می شود با او شدن یعنی با غیر هستی واین غیر برایت جز جلوه محبوب یگانه نیست . و اینجاست که دلبستگی می آید نه وابستگی . از آنکه محبوب زمینی رنگ محبوب یگانه دارد برایت عزیز است ، دوست داشتنی است اما نه بی قرار اویی نه او را برای خود می خواهی و نه او را دور از خود و بیرون از خود می یابی او در توست و با توست چون هردو در مدار وصل محبوب یگانه هستید و همینجا درست همینجا خطا راه ندارد اگر به خطا رفتی بدان که از مدار خارج شده ای .


    پس با عاطفه سرشارت و وجود لطیفت وصال را دنبال کن ، اما نه وصال شخص را ، که وصال شخصیت را ، و شخصیت او جز انعکاسی از حق و حقیقت نیست که مالک آن نیست.

    اگر اینگونه شد ، این عشق حقیقی است . عاشقان با همند با آن که فرسنگها دور از همند ، عاشق وصال نمی جوید به تن ، که فراق تن ، قرب جان را درپی است .


    عشق یعنی یکی شدن ، یگانه بودن ، و کجا تن ها می توانند یکی شوند ویگانه باشند ؟؟؟!!! اقتضای تن فاصله است .

    یکی شدن فقط در جان ها ممکن است و وصال حقیقی عاشق و معشوق وقتی است که به این یکی شدن برسند .


    این لحظات که بر تو گذشت و مستولی شدن آن حال (عبور) را دریاب و غنیمت بدان ، و فرصتی است تا حقیقت عشق را دریابی و در دریای زیبائیش غرقه شوی .

    خودت را بر پیش از این سرزنش مکن ، امتحانی بدان برای آن که ارتقاء یابی به نور معرفت حاصل از این حال و احوالات و افت و خیزها .


    این ها را فرصتی بدان برای تجدید نظر وتورقی در خودت که عاشق شوی ، عاشق حقیقی ، و این احوال بارقه آغازینش باشد .


    خود را سرزنش مکن ، آرامش بده ، روشن ساز ، حمایت کن تا سرخورده نشوی و از راه باز نمانی ، که :

    دراز است ره مقصد و من نوسفرم


    عشقت مبارک باد







  4. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 29 آذر 91), باران بهاری11 (سه شنبه 20 فروردین 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.