به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 75
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-8-29
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    220

    تشکرشده 223 در 68 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره


    من و شوهرم با هم نسبت فامیلی دایرم 5 سال قبل یک روز شوهرم با منزل ما تماس گرفت و ابراز علاقه کرد و ازم خواست با ‏هم دوست بشیم ولی من چون از دوستی با جنس مخالف میترسیدم قبول نکردم ولی نتونستم فراموشش کنم و عاشقش شدم تا اینکه ‏دو سال قبل باهاش تماس گرفتم ، اونم خیلی خوشحال شد و دوستی ما شکل گرفت. برادر شوهرم هم در جریان ارتباط ما بود ، ‏شوهرم توی اون دوران چندیدن بار بحث ازدواج رو پیش کشید و همیشه از من میخواست درباره ی این مسئله نظرم رو بگم اما ‏همیشه میگفت هرچی خدا خواست و قول بهت نمیدم. بعد از دو سال یک روز دختری با من تماس گرفت و گفت من دوست دختر ‏m‏ هستم و گفت که 4 ساله با هم دوست هستن من از اون خانوم پریدم که آیا خود ‏m‏ گفته به من زنگ بزنه قسم خورد گفت نه و ‏حتی از من خواست چیزی به ‏m‏ نگم ، باورم نمیشد انقدر این مسئله برام گرون تموم شد که دست به خودکشی زدم و به همه ‏‏(خوانوادش) گفتم چرا اینکار رو میخوام بکنم و اینکار رو کردم ولی چند نفر پیدام کردن و بعد از دو روز که در بیمارستان بودم ‏از مرگ نجات پیدا کردم. بعد از این ماجرا به خواستگاری من اومدن شوهرم خیلی ابراز پشیمونی کرد و خیلی زود ما به عقد هم ‏در اومدیم تا 5ماه قبل کاملا عاشقانه با هم رابطه داشتیم و شوهرم از هیچ نظر واسم کم نمیذاشت منم محبت رو براش تمام میکردم ‏و حتی از نظر جنسی با اینکه دوران عقد هستیم من هیچی واسش کم نذاشتم تا اینکه از دو ماه قبل خیلی ر شد و چون دوریم از ‏هم خیلی کم زنگ میزد و رفتار ردی با من داشت تا اینکه من طاقت نیاوردم و ازش خواستم دردش رو بهم بگه اونم گفت : گفت ‏هیچ علاقه ای به من نداره و خودکشی من باعث ازدواجمون شده و حتی ازم خواست از هم جدا بشیم. یک ماه تمام من غصه ‏خوردم تااینکه اومد و همه بااش صحبت کردن از تصمیمش منصرف شد و الان دوباره با هم صمیمی هستیم و من در ظاهر ‏بخشیدمش ولی متوجه شدم که با اون دختر ارتباط برقرار کرده بوده و خواسته اون دختر بوده که با من همچین رفتاری کرده، ‏خیلی از دستش دلگیرم نمیدونم باید چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیتونم باور کنم دوستم نداره احساس میکنم دچار نوعی عذاب وجدان ‏نسبت به اون دختر شده چون تا 5 ماهی که اون گورش گم شده بود هیچ مشکلی نداشتیم، احساس میکنم شوهرم با اون دختر رابطه ‏ی جنسی داشته و حالا اون دختر با وجدان شوهرم بازی میکنه، الان با هم مشکلی نداریم ولی نمیدونم چرا نمیتونم اون حرفش رو ‏که گفت دوستم نداره فراموش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی واقعا دوستم نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه نداره چرا توی دو سال دوستیمون ‏چیزی نگفت؟ چرا اومد خواستگاری؟ اصلا حتی به قول خودش به اجبار خانوادش اومد چرا به خودم نگقفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دارم ‏دیوونه میشم؟ من حتی ازش خواتم طلاقم بده ولی اینکارو نکرد. چرا؟؟ تازه خونوادش به شدت با اون دختر مخالف بودن و میگن ‏ما بهش گفتیم اون نه اگه سحر(من) رو میخواد بیم وگرنه یه کیس دیگه و این خودش بود که من رو انتخاب کرد، و البته ‏خونوادش هم من رو خیلی دوست دارن و همه در جریان دوستی ما بودن و منتظر بودن من درسم تموم بشه تا بیان خواستگاری ‏ولی اون اتفاق افتا ، علت مخالفت خانوادش هم با ان دختر سنی بودن اون دختر و بی بندو باریش بوده ‏‎.‎
    حاصل سبزترین باور من برگ زردیست که از لای ورق های دلم می ریزد... مانده ام سخت غریب! دیگر از سبزترین حادثه ها می ترسم...!!!

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    سلام

    سحر خانم به تالار همدردی خوش اومدید

    خواهر من تو روابط دوستی دختر و پسر هیچ تعهد و مسئولیت پذیری وجود نداره برای همین هر کدام از طرفین هر وقت بخوان به خودشون اجازه میدن برن سراغ یه کیس دیگه و روز از نو روزی از نو ! کسی هم نمیتونه متهمشون کنه چون از ابتدا تعهدی در کار نبوده .شما هم خودتون خواستید دوست بشید پس خودتون هم مقصرید .
    از طرف دیگه به نظر من رابطه دوستی بین دختر و پسری از فامیل به مراتب جلوه بدتری داره تا اینکه غریبه باشن .چون با بهم خوردن دوستیها خانواده ها هم درگیر میشن و ممکنه کار به جاهای باریک بکشه .
    شما همون موقعه که دوست دیگه شوهرتون بهتون اعلام کرده بود که دوست هستن با هم باید احتیاط میکردید و صمیمی نمیشدید و باید همون موقعه سعی می کردید ازش فاصله بگیرید .اما با یه اشتباه بزرگتر ( خودشی) بقیه رو هم در جریان گذاشتید و همه متوجه روابط شما شدن و تا اینکه به اجبار شما رو عقد کرده .بعدش درسته که شما عقد کردید اما تا زیر یک سقف نرفتید نباید با شوهرتون رابطه جنسی برقرار میکردید اینم اشتباه بعدی شما بوده در حالیه شما میگید براش کم نذاشتید !!! خواهر من شما درواقع دیگه چیزی باقی نذاشتید برای بعد از عروسی .شما شوهرتون رو از هر نظر ارضا کردید برای همین شاید دیگه نیازی به ادامه راه نمی بینه .
    اگه اینطور باشه یعنی شوهر شما تا این حد به اون خانم نزدیک فکر کنم حالا حالاها ادامه داشته باشه چون اونها الان دوست هستند در دوستی هم هیچ تعهدی نیست بنابراین شوهر شما هر استفاده ای بخواد از اون میبره و کمتر به زن قانونی و شرعیش فکر میکنه .با شما هم از همون اول فقط خواسته دوست باشه اما شما دلبسته یا وابسته به ائون شدید و اون اقدام رو کردید .

  3. 4 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (یکشنبه 08 آذر 88)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-8-29
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    220

    تشکرشده 223 در 68 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    ما فقط چند روز بعد از اینکه اون خانوم با من تماس گرفت به عقد هم در اومدیم و تازه شوهرم خودش هم میگفت هیچ تحمیلی برای ازدواجمون نبوده. و جالب اینکه اون خانوم گفت شوهرم از ابتدا که با من دوست شده بوده بهش گفته بوده و در واقع اون بوده که با وجود اینکه میدونسته دوست پسرش با من دوست شده به دوستیش ادامه داده، من که با خبر نبودم وگرنه /.............
    حالا باید چکار کنم؟ شوهرم دیگه حرفی از جدایی نمیزنه ولی خودم دلسرد شدم، دائما غصه دارم و دارم دچار افسردگی میشم.
    خودم برای طلاق اقدام کنم؟
    حاصل سبزترین باور من برگ زردیست که از لای ورق های دلم می ریزد... مانده ام سخت غریب! دیگر از سبزترین حادثه ها می ترسم...!!!

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    sahar_1987 سلام
    خوش آمدگویی ما را پذیرا باشید..امیدوارم به یک نتیجه مناسب برسیم.

    sahar_1987عزیز شما در سن 17 سالگی با m رابطه دوستی برقرار کردید. خب سن 17 سالگی سن کمی است و شما هنوز در آن سن به بلوغ کامل فکری نرسیده بودید که خوب رااز بد تشخیص دهید.

    اما چرا روان شناسان تاکید دارند بهتر است رابطه ای (دوستی) قبل از ازدواج نداشته باشیم:: چون؟؟

    این رابطه ها با دو هدف گوناگون و متضاد شکل می گیرد..یعنی هدف دختر از ایجاد رابطه در نهایت ""ازدواج"" است اما هدف پسر در اولین وهله "رفع نیاز عاطفی و جنسی"" سپس "ازدواج".(انهم در موارد استثنایی ازدواج)
    ...................................
    بنابراین در ابتدا شروع رابطه خطاهای وجود دارد.اما همان گونه که شما فرمودید رابطه شما و m در ابتدا بسیار صمیمی بوده و حتی چندماه اول عقد چیزی برای یکدیگر کم نمی گذاشتید. ولی همان گونه که "موعود" گرامی اشاره کردند همین عامل اولین خطا شما محسوب می شود.. بخصوص برقرار رابطه جنسی در آن حد....

    تاکید بر این است که در دوران عقد رابطه جنسی عمیق وجود نداشته باشد.. زیرا در مردان هورمون هایی وجود دارد که بعد از ارضائ جنسی این حالت را به وجود می آورند که فرد تنها وابسته رفع نیاز جنسی می شود....اما در زنان این هورمون برعکس عمل می کند یعنی بعد رابطه زنان از لحاظ عاطفی بیشتر وابسته مرد می شوند نه بعد جنسی.

    sahar_1987 گرامی بنابراین اگر رابطه جنسی در دوران عقد عمیق باشد باعث ""دلسرد شدن مرد از زن... بالا رفتن توقعات... آسیب های روانی دیگر "" خواهد شد.
    .....................................

    توصیه>> این این دوران(عقد) رابطه جنسی را کم ساخته و حداقل امکان ملاقات های خود را با یکدیگر کوتاه سازید....در این صورت همسرتان خود تمایل ایجاد دیدار خواهد کرد و نقطه عطفی است برای بهبود رابطه.

    توصیه>> گفت و گوی رو درو به بدون هیچ گونه ترس از شکست..با همسر خویش.. در ارتباط با چگونگی رابطه و اینکه آیا واقعا تمایلی به ادامه رابطه دارند.... شما اصلا نباید با حالتی افسرده یا پریشان(ناراحت) با همسرتان حرف بزنید هنگام مطرح ساختن این موضوع خود را ضعیف نشان ندهید چون شاید همسرتان بدلیل رعایت حالتان از گفتن ""واقعیات"" بپرهیزد.

    توصیه>>مراجعه به یک مشاور خانواده برای حل مشکلات و جویا شدن نظر ایشان در مورد اینکه آیا رابطه را ادامه دهید یا خیر...(مراجعه هر دو شما بهترین نتیجه را دارد).
    .................................................. ..................

    در ضمن با توجه به اینکه توضیحاتی کمتری از خصوصیات و نوع عملکرد همسرتان دادید قدری راهنمایی دشوارتر شد....اگر میشود از رابطه و اخلاقیات.. موقعیت خانوادگی... خود و ایشان کمی برایمان بگویید.
    با سپاس

  6. 7 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (یکشنبه 08 آذر 88)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-8-29
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    220

    تشکرشده 223 در 68 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    شوهرم مادرش رو در 10 سالگی و پدرش رو در 17 سالگی از دست داده و بعدش مدتی با یکی از برادراش که در شهرستان ما زندگی میکنند(5 تا برادر و یک خواهر داره) زندگی میکرده و بعدش از شهرستان ما به تهران رفته و حدود 2 سال توی خونه مجردی در تهران زندگی میکرده و همونجا با اون خانوم دوست شده بوده و بعدش به یکی از شهرهای جنوبی رفته و الان 4 ساله اونجاست ، در حال حاضر هم ما فقط ماهی 5 روز با هم ملاقات داریم و همیشه از هم دور بودیم و در واقع توصیه ی اطرافیان بود که خیلی باهاش گرم بگیرم چون همیش از هم دور بودیم و خودش هم تمایل زیادی داشت تا با هم راحت باشیم و اصلا مشکل نداشتیم تا اینکه سر و کله اون خانوم دوباره پیدا شد.........
    من توی همون بحران مشاوره هم رفتم و نهایتا ایشون گفتنتد شوهرم ثبات شخصیت نداره و دچار اعتماد به نفس کاذب شده و گفتن رهاش کنم بره هر کار میخواد بکنه و وقتی برگشت من باشم که پافشاری به طلاق بکنم. ولی شوهرم خیلی زود از راهی که رفته بود برگشت ولی من هم بدون هیچ ترسی (برخلاف ابتدای اختلافمون که شوک شده بودم) بهش گفتم ببین الان که فکر میکنم منم دیگه دوستت ندارم خواهش میکنم روی حرف خودت بایست و طلاقم رو بده زندگی تحمیلی به درد نمیخوره ولی خودش دیگه خیال جدایی نداره و صحبت های من رو ادامه نمیده، اما من خودم دلسرد شدم و حتی بهم محبت میکنه نمیتونم باور کنم با اینکه اصلا به روش نمیارم و خودم رو شاد نشون میدم، میخوام بدونم واقعا تحت تاثیر حرفای اون خانوم اون حرفا رو به من زده (آخه شوهرم خیلی ساده ست) یا اینکه واقعا دوستم نداره؟؟؟؟؟؟
    من خودم احساس میکنم هم من رو دوست داره و نمیخواد از من جدا بشه و هم به خاطر آزادی بیش از حدی که قبل از ازدواج داشته (چون هیچ کس به رفتارش نظارت نداشته) و به خاطر اینکه اون خانوم فوق العاده بی بند و بار بوده خطایی مرتکب شده و حالا دچار عذاب وجدان شده ، من نمیتونم باور کنم به اجبار با من ازدواج کرده حتی خانوادش هم میگن ما هرگز مجبورش نکردیم و در واقع خودش تمایل به این ازدواج داشته.
    حسابی گیج شدم ، دارم دیوونه میشم. تو رو خدا کمک کنید.
    حاصل سبزترین باور من برگ زردیست که از لای ورق های دلم می ریزد... مانده ام سخت غریب! دیگر از سبزترین حادثه ها می ترسم...!!!

  8. کاربر روبرو از پست مفید sah@r تشکرکرده است .

    sah@r (دوشنبه 09 آذر 88)

  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    سحر عزیز
    شوهرت روچطور آدمی میدونی ؟ یه آدم بی بند وبار ، که تو روابط جنسی محدودیتی برا خودش در نظر نمی گیره ویا یه آدم معتقد که به این مسائل توجه داره اما تو یه مقطعی یه گناهی کرده واشتباهی رو مر تکب شده؟


    وقتی اون رو شناختی ، حالا باید تکلیفت رو با نحوه برخورد با شوهرت در ادامه ارتباط با اون خانم(اگه الان داره ادامه میده، وبقول شما از رو عذاب وجدانه و...) تعیین کنی.

    اینکه اون واقعا دوستت داره یا نه ، تا حدود زیادی می تونی از کارها وابراز علاقه و محبتش و... پی به اون ببری.

    اینکه بهت محبت می کنه سعی کن بفهمی واقعیه ، اگه واقعیه شما باید تغییر رویه بدی و زندگیتون رو حفظ کنید.
    اگه امکان داشته باشه تو ماموریت جنوب همراهش باشی - یعنی زندگیتون رو به محل پروژه منتقل کنید - ویا اینکه کارش رو در همون شهر محل زندگیتون منتقل کنه بهتره، (نه اینکه حالا گیر بدی که زود این انتقال عملی بشه ها)
    خوشبخت باشی

  10. 2 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (شنبه 14 آذر 88)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    سلام sahar_1987 و سپاس فراوان بخاطر توضیحات.

    sahar_1987عزیز با توجه به توضیحاتی که دادید مشخص می شود که رابطه ای میان شما و همسرتان جریان دارد اما رابطه ایست ظاهری و وابسته به "موقعیت ها".

    این چنین رابطه ای هر دو فرد را دچار نوعی بدبینی و تردید می سازد که اگر رفع نشوند باعث بوجود آمدن عقده های درونی(واپس زنی ها) و متقابلا مشکلات روانی بعدی است. که بشدت در جریان رابطه و ازدواج شما تاثیر خواهد گذاشت.

    اگرچه به گفته شما همسرتان دیگر دنبالگر رابطه قبلی خود نبوده است و ماجرا را فراموش ساخته اما در این میان شما آسیب شدیدی از این جریان دیده اید که همان گونه که گفتم اگر ارضا و رفع نشود مشکلات بسیاری را ایجاد خواهد کرد.

    اولین گام در حل این چنین بحرانی : گفت گوی بلاواسطه با همسر خویش و بیان نگرانی ها و کمبودها است.>> sahar_1987گرامی شما باید بدون هیچ گونه اظطراب و تردیدی با همسر خویش صحبت نمایید و به ایشان بگویید ""به او بدبین هستید"" و این احساس تمام زندگیتان را تحت تاثیر قرار داده است... به جد از او خواهان باشید که از رفتارهای قبلی خود دست بردارد..

    به جد به ایشان گوشزد نمایید تکرار رفتارهای قبلی عواقب بدتری همچون طلاق خواهد داشت.

    ملاک ها و شرط هایی را برای ادامه رابطه تعیین نمایید.به ایشان بفهمانید زندگی عرصه تلاش .. پشتکار و قبول مسئولیت است... قدری او را به چالش کشانید.
    تاکید نمایید... تا شرط ها و ملاک های شما را رعایت ننماید دیگر هیچ گونه رابطه ای با او برقرار نخواهید ساخت.
    .....................................
    sahar_1987گرامی شما اگر با این حس(تردید) به رابطه ادامه دهید با مشکلات فراوانی روبه رو می شوید. برای همین گفتم با همسرتان نزد یک مشاور خانواده بروید.

    اگر این تردید و دودلی شما کاهش نیافت ادامه رابطه را هرگز توصیه نمی کنم.... قطعا بعد از صحبت های جدی با همسرتان تکلیف را تعیین کنید.

    بدانید شما در ابتدای راه هستید و هنوز به طور رسمی وارد زندگی مشترک نشده اید بنابراین می توانید رابطه را قطع کنید. اما تبعات قطع رابطه (بدلیل برقرار رابطه جنسی) را هم مدنظر قرار دهید::

    عواقب قطع رابطه(اگر رابطه قطع شده باشد(طلاق) اما هنوز او را دوست داشته باشید)

    1> وابستگی عاطفی و جنسی....
    2>افسردگی
    3>از دست دادن نیمی از شانش ازدواج دوباره و .......
    (تاکید دارم این عواقب در صورتی است که شما هنوز او را دوست داشته باشید)
    .............................

    sahar_1987 عزیز به نظر من بهتر است با گذاشتن ملاک ها و شرط های برای ایشان...یک فرصت دوباره را برای جبران به او بدهید.

    موفق باشید

  12. 7 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (جمعه 02 اردیبهشت 90)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    واقعا گاهی اوقات مطالبی رو می خونم که سرم سوت می کشه! واقعا نمی دونم چه نظری بدهم و چی بگم. فقط براتون دعا می کنم هر چی خیر و صلاحتونه براتون پیش بیاد.

  14. کاربر روبرو از پست مفید نازنین غ تشکرکرده است .

    نازنین غ (شنبه 14 آذر 88)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-8-29
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    220

    تشکرشده 223 در 68 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    از همتون متشکرم.
    چکار کنم که هنوز خیلی دوستش دارم، وگرنه تکلیفم رو یکسره میکردم. داغونم کرده.
    حاصل سبزترین باور من برگ زردیست که از لای ورق های دلم می ریزد... مانده ام سخت غریب! دیگر از سبزترین حادثه ها می ترسم...!!!

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 16:08]
    تاریخ عضویت
    1388-8-29
    نوشته ها
    120
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    220

    تشکرشده 223 در 68 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم بی دلیل میگه دوستم نداره، دوران عقدیم

    خیلی سخته دائما با خودم درگیم همش فکر میکنم اگه واقعا شوهرم دلش با اون باشه؟؟؟؟ اصلا باشه من باید چکار کنم؟ چا من باید قربانی بشم؟؟؟؟؟؟؟؟ دارم به خودکشی فکر میکنم، دلم میخواد داغ خودم رو به دلش بذارم تا هم خودم راحت بشم چون من نمیتونم به جدایی فکر کنم، هم اگه اون داره به من خیانت میکنه تا آخر عمرش نتونه راحت زندگی کنه.
    من خیلی چیزا خیلی موقعیت ها رو به خاطرش از دست دادم، حاضرم جونم رو هم از دست بدم. من دوران دانش آموی یه دانش آموز فعال و ممتاز و باهوش بودم ، همیشه درس برام مهمترین چیز بود دوران دانشجویی هم با اینکه برای رسیدن به اون دانشگاه و رشته خیلی تلاش کرده بودم تا قبل از دلبستگی موفق بودم ولی بعدش یه دانشجوی معمولی شدم ولی خدا رو شکر با معدل خوب و بدون حتی یه واحد مردودی فارغ التحصیل شدم ولی به خاطر ازدواجم شانس قبولی ارشد رو ازدست دادم، لان هم به خاطر دغدغه هام نمیتونم هیچ آزمون استخدامی موفق باشم...
    از نظر زیبایی هم هیچی کم ندارم همه هم میگن خاطر خواه هم زیاد داشتم ، از نظر خانوادگی هم خودش هم خوب میدونه از سرش زیاد بودیم .............
    با وجود اینها همیشه سعی میکنه من رو تحقیر کنه، دچار کمبود محبت شدم ، دارم اعتماد به نفسم رو از دست میدم، اصلااز دست دادم.آخه مگه من چی کم دارم؟ مگه چی واسش کم گذاشتم؟؟؟؟؟؟ چرا دوران دوستی بهم دروغ گفت که دوستم داره؟؟؟ دارم دیونه میشم برام دعا کنید.
    حاصل سبزترین باور من برگ زردیست که از لای ورق های دلم می ریزد... مانده ام سخت غریب! دیگر از سبزترین حادثه ها می ترسم...!!!


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 10:22
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.