به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟




    سلام به تمام دوستان خوبم در تالار خوب همدردی

    سلام به شما

    [name]



    اول من رو بابت پر حرفی ببخشید.

    قبل از اومدن به این تالار فراز و نشیب هایی در زندگی مردم دیدم که من رو به فکر فرو می برد و گاه باعث بحث و گفت و گوهایی در این موضوعات بین اعضای خانواده ام می شد . بعد از این که به این تالار اومدم و مشکلات دیگران را هم دیدم ، بیشتر به این مسائل فکر کردم ، مخصوصا از وقتی فعالیتم رو در تالار شروع کردم و بیشتر با مشکلات دیگران درگیر می شدم .
    اما چیزی که باعث شد این تاپیک رو باز کنم ، پستی بود که چند وقت پیش مدیر محترم همدردی در یکی از تاپیک ها ارسال کردند و به یکی از اعضاء مشاوره دادند ، و باز هم باعث مشغولیات فکری من شد .

    القصه :
    ما تو این تالار این همه مقالات خوب و مفید می بینیم ، این همه جمله های زیبا می بینیم ، گاهی هم بعضی از آن ها میافته تو زبونمون ، اما آیا گفتن کافیه ؟
    گاهی وقت ها پست ها و یا مقالاتی آنقدر مفید هستند که می توانند راه گشای مشکل ما باشند اما ما فقط مطالعه می کنیم و بس ... یا گاهی تو یک پست راه حل مشکل ما هم نهفته اما ما به اون بی توجهیم .

    این که انتقاد دیگران رو بپذیریم سخته ، اینکه قبول کنیم چه اشکالاتی داریم سخته اما ظاهراً سخت تر از همه اینه که ما بدونیم و بپذیریم که مشکل داریم ولی تصمیم به تغییر نگیریم که این عین ضعفه .

    چرا برای بعضی ها تغییر کردن سخته و برای بعضی دیگه راحت ؟

    به نظر من تغییر کردن نیاز به شخصیتی بزرگ و شجاع داره .

    نکته دیگر این که :
    چرا امروزه مشکلات ما پیچیده تر شده ؟ اما در همین زمانه افراد زیادی را می بینیم که گویا مشکلی در زندگی ندارند ؛ خوشحالند و راضی ، این را در زندگی گذشتگان بیشتر دیده ایم که بیشتر از من امروزی از زندگی شان راضی بوده اند ، آیا واقعاً مشکلی نداشته اند ؟

    واقعیت اینه که مشکل و سختی و رنج درتمام زمان ها در زندگی ها هست . اگر امروزه کسی اینجا از خانواده همسر ، از رفتار همسر ، از اطرافیان خود از..... گله می کند و ناراحت است ، این ها در زندگی همه ما هستند . اما چه می شود که عده ای راضی هستند ، اما عده ای تا این حد ناراحت و ناراضی و گاه به عنوان بزرگترین مشکل آن را بیان می کنند .

    ما انسان ها از نظر شخصیتی با یکدیگر متفاوت هستیم . از نظر توقعات و انتظارات ، از نظر سازگاری ، از نظر نوع نگاه به زندگی ، از نظر منفعت طلبی ، از نظر آرمان گرایی و ..... هر یک در سطوح متفاوتی هستیم .

    واقعیت این است که دنیای ما تغییر کرده و معیارها و هدف های ما را نیز به همراه خود دستخوش تغییر کرده و من امروزی مثل مادرم زمانی که هم سن من بود نمی اندیشم . من زندگی را در پیشرفت مادی و به دست آودن جایگاه و موقعیت محسوس می بینم .

    پیشرفت های امروز چه از نظر تکنولوژی و صنعتی چه از نظر علمی و ... باعث شده که سعادت را به گونه ای دیگر معنا کنیم . و این امر سبب شده که فقط به دنبال رسیدن به یک موقعیت خاص یا یک هدف خاص باشیم و به چرایی آن نیندیشیم . چه سال هایی که آرامش را از خود می گیریم و بی وقفه تلاش می کنیم برای رسیدن به هدفی نامعلوم (و یا کلی) اما بعد از آن که به هدف رسیدیم چه بسا از آن احساس رضایت نکنیم ، وحتی سال های عمر خود را تلف شده احساس کنیم و به خود بگوییم : بهترین سال های عمرم تلف شد ، جوانی نکردم ، خواب را از چشمان خود گرفتم ، همش در حال دویدن و تلاش کردن بودم و....

    وقتی از هدفی که به آن رسیدیم احساس آرامش و رضایتمندی نمی کنیم باز هم تلاش می کنیم تا به موقعیت هایی که به تصورمان بهتر است دست پیدا کنیم به این امید که شاید به رضایت برسیم .
    گاهی همین موقعیت ها نه تنها باعث پیشرفت نشده بلکه باعث پس رفت هم می شوند ، و یا از نظر ظاهری پیشرفت باشد اما از نظر روحی افت کرده باشیم ، چه بسا اگر تمام اینگونه موقعیت را که به دست آورده ایم از ما بگیرند به آرامش برسیم ، چرا که این پیشرفت ها توقعات و انتظارات ما را بالا برده اند و سبب شده اند که خود را فراموش کنیم و از خود دور شویم و برای خود نباشیم .
    از دیگران توقع داریم که طبق خواسته ما عمل کنند و در خدمت ما باشند و زندگیمان ایده آل باشد ، اینجاست که کوچک ترین مشکل هم به نظرمان بزرگترین می آید .
    باید بدانیم که دلیل این مشکلات دیگران نیستند ، دلیلش خود ما هستیم چرا که احساس رضایتمندی و آرامش در درون خود ماست و ما نباید آن را از دیگران طلب کنیم .
    صرفاً پرداختن به دنیای مادی ما را از خود غافل ساخته . چرا این پیشرفت ها باید از ما فردی ناسازگار بسازد ؟ آیا وقعاً ارزش فنا شدن را دارد ؟ به چه قیمتی از شخصیت واقعی خود دور می شویم ؟
    چرا به هدف و نتیجه ای چشم می دوزیم که عاقبت رضایت درونی ما را فراهم نمی کند و ما را از امروز خود غافل می کند ؟

    اگر به خود واقعی بازگردیم خواهیم دید که خیلی از مشکلات ما مشکل نیستند . پستی و بلندی های در تمام زندگی ها هستند و جزء واقعیات انکارناپذیر زندگی هستند و به ما کمک می کنند که قوی تر باشیم ، این ما هستیم که با توقعاتی که داریم آن را بیش از حد بزرگ و به عنوان مشکل پیچیده می بینیم . اگر خودمان باشیم بدون توقع وانتظارات ، خواهیم دید که اگر موقعیت های سخت نباشند ، لحظات راحتی معنایی ندارد پس ما به مشکلات نیاز داریم تا زندگی معنا داشته باشد .
    اینجاست که مشکلات را شیرینی های زندگی می دانیم و آن ها را می پذیریم . اگر افرادی را می بینیم که از زندگی خود رضایت دارند به این دلیل نیست که مشکل ندارند ، بلکه به همین حقیقت رسیده اند .
    اگر دیدمان را عوض کنیم و به گونه ای دیگر زندگی را ببینیم ، مشکلات زندگی را دوست داشتنی می یابیم و حتی از آن ها لذت می بریم .

    همچنین باید بیاموزیم که امروز خود را دریابیم و امروز را فدای فردایی که معلوم نیست برای ما چگونه خواهد بود و آیا از آن راضی هستیم یا خیر ، نکنیم .

    اگر خودمان باشیم می توانیم به دیگران نیز توجه کنیم و با کمک به دیگران احساس مفید بودن کنیم و مفید بودن هم احساس رضایتمندی را باعث می شود .

    آرامش و عشق و رضایتمندی ، این ها چیزهایی هستند که ما خواستار آن ها هستیم اما در بیرون از خود به دنبال می گردیم و گاه آن را از دیگران طلب می کنیم و غافلیم که منبع تمام این ها در خود ماست و کسی جز خود ما نمی تواند این ها را به ما بدهد .

    باید برای خود زندگی کرد نه دیگران و همچنین توقع خود را از دیگران کم کنیم و آنچه را از دیگران طلب می کنیم در وجود خود به دنبال آن باشیم .
    اینگونه می توانیم به احساس آرامش و رضایتمندی برسیم چرا که اگر فقط اهداف مادی را دنبال کنیم اما از روح و روان خود غافل شویم وقتی به آنچه دنبال می کنیم برسیم ما را ارضا نمی کند و به هر موقعیتی که دست یابیم باز هم آن را بی ارزش می دانیم و چون به دنبال به دست آوردن رضایت خاطر از این اهداف و موقعیت ها هستیم ، تصمیم می گیریم که باز هم به پیش برویم و حریص می شویم ، اما فکر کنیم که تا کی باید رفت .............

    باید خودمان باشیم در این صورت از خود و موقعیت های خود و زندگی خود در زمان حال (با تمام مشکلات) راضی هستیم و این رضایت به ما آرامش می دهد و این آرامش راه ما را به سوی آینده هم روشن می سازد.



    باران











    .

  2. 13 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (دوشنبه 02 آذر 88)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 02 اردیبهشت 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    281
    امتیاز
    5,227
    سطح
    46
    Points: 5,227, Level: 46
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 123
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 402 در 153 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    شايد اگر برگرديم به اصل خودمان و فطرت الهي و سنتهاي اصيل ايراني و اسلامي خوشبختي هم رخ نمايد .

  4. 4 کاربر از پست مفید omed تشکرکرده اند .

    omed (پنجشنبه 05 آذر 88)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    سلام

    این تاپیک رو الان دیدم .انشاء الله فردا در موردش صحبت میکنم

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 اسفند 90 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1387-7-21
    نوشته ها
    1,027
    امتیاز
    8,463
    سطح
    62
    Points: 8,463, Level: 62
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 287
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    4,165

    تشکرشده 4,222 در 1,018 پست

    Rep Power
    119
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    باران جان مخاطب این تاپیکتون من بودم؟

    متوجه نمی شم

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 91 [ 08:41]
    تاریخ عضویت
    1388-1-27
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    5,116
    سطح
    45
    Points: 5,116, Level: 45
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,281

    تشکرشده 1,260 در 376 پست

    Rep Power
    58
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    سلام
    نه گل مریم عزیز هر کاربری که وارد این تاپیک می شه اسمش اون بالا درج می شه
    شما هم وقتی وارد شدید اسم خودتونو دیدی

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 اسفند 90 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1387-7-21
    نوشته ها
    1,027
    امتیاز
    8,463
    سطح
    62
    Points: 8,463, Level: 62
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 287
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    4,165

    تشکرشده 4,222 در 1,018 پست

    Rep Power
    119
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    اهان
    فکر نمی کردم اینم از اون تاپیک ها باشه:D

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    سلام

    زندگی هیچ کس بی مشکل و گرفتاری نیست .هر کسی مشکلات خاصی داره که باهاشون دست و پنجه نرم میکنه منتها چون شخصیت ما با همدیگه متفاوته ، مشکلاتمون هم متفاوته . خیلی از این مشکلات رو خود ما بوجود آوردیم اما آگاهی نداریم و به همین علت اهی به زمین و زمان گیر میدیم که چرا من ؟

    خیلی از چیزهایی که داریم به درد ما نمیخوره و به کارمون نمیاد که اگه از اونها چشم بپوشیم خیلی از مشکلاتمون حل میشه و آرامش جاش رو میگیره مثل : دوستان ناباب ، باورهای غلط ، آرزوهای دورو دراز و دست نیافتنی و ... که همهشون ما رو از اصل خودمون دور میکنن.

    علت اینکه گذشتگان از زندگیشون راضی تر بودن یک دلیلش به نظر من این بوده که علم به اندازه امروزه پیشرفت نکرده بود ! بنابراین مردم به تواناییها ی شخصی خودشون متکی بودن و هر چیزی رو به طور طبیعی اش استفاده میکردند .روشهای تولید مواد غذاییشون کاملا" ساده و با ابزارهای ابتدایی بوده ، صفا و صمیمیت بینشون هم بیشتر بوده و توقع زیادی نداشتن و ... بنابراین سلامت روح و روانشون هم بیشتر بوده .اما حالا سطح توقعات خیلیها به اندازه یه برج بالا رفته و پایین اومد نی هم نیست .


    امام علی (ع) میفرمایند : زندگی تو دو روز است ، روزی برای تو ( به سود تو ) و روزی علیه تو ( بر ضد تو ) .

    ما نباید انتظار داشته باشیم زمین و زمان طبق خواسته و مراد ما بگرده و همه چی بر وفق مراد ما باشه .زندگی پستی و بلندی داره و اینها در کنار هم به زندگی لذت میده . تا وقتی که شاد نباشیم نمیتونیم معنی غم رو بفهمیم و بالعکس .باید واقع بین باشیم و با واقعیتها کنار بیایم .باید در زندگی هدف مشخص و معقول داشته باشیم و قابل دستیابی نه بلند پروازانه و خیالی .هدفمون باید با استعدادها و توانایی هامون تناسب داشته باشه تا رسیدن به هدف امکان پذیر باشه .در غیر اینصورت با شکست و ناکانی مواجه میشیم و نتیجه اش بیماریهای ر.ح و روانی میشه.
    در گذشته علم پزشکی به اندازه امروز پیرفت نکرده بود و خیلی ها از بیماریهایی مثل سل و حصبه و سرخک که شاید بدترین و خطرناکترین بیماریها بودند ، تلف شدن .اما امروزه با پیشرفت علم و تکنولوزی بیماریهای تازه ای هم بوجود اومده که اثر پیشرفت علم رو کاهش میده .مثلا" در زمان قدیم بیماریهایی مثل ایدز، هپاتیت ، سکته و سرطان و ... کی بوده ؟


    روایت داریم که : گناهان جدید بیماریهای جدید به دنبال دارند !

    تو عصر حاضر گناه و فساد به حدی رسیده که نتیجه اش همین بیماریهای جدید شده .

    امام صادق (ع) هم میفرمایند : زندگی سه روزه است . روزی که گذشته م برنمی گردد ، روزی که در آن زندگی میکنید و باید غتیمت بشمارید و روزی که در اینده است و هنوز نیامده .

    زندگی این دنیای ما همون دو یا سه روزه که خودمون با اراده ای که خدا بهمون هدیه کرده متونیم به سمت آرامش و خوشبخیت یا استرس و ناآرامی و سیه روزی پیش ببریم . باید باور داشته باشیم که با اراده میتونیم سرنوشت خودمون رو درست رقم بزنیم.

    آقای omed درست میگن .اگر ما به اصل و فطرت خداییمون برگردیم خیلی از مشکلاتی که امروز گریبانگیرمون شده از بین وخواهند رفت .مشکل ما اینه که زیادی درگیر مسائل پوچ و بی اهمیت یا کم اهمیت شدیم .امروزه شان و منزلت هر کسی رو با میزان دارایی و تیپ و قیافه اش می سنجند نه با میزان انسانیت و اخلاقش .

    خلاصه اینکه [b]........آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم [/b]

    همه چیز به خود ما برمیگرده ، باید به خودمون رجوع کنیم ، باید خودمون برای کسب آرامش حرکت کنیم و منتظر دیگران نشیم .بدون شک خداوند انسان رو طوری آفریده که با تواناییهاش بتونه یک زندگی آروم و خوب داشته باشه .


    هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش

    موفق باشید

  10. 6 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (جمعه 06 آذر 88)

  11. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    ممنون از آقای omed و زهرا خانم

    بله دقیقا منظور من از اینکه چرا از اصل خودمون دور شدیم همینه .

    همه چیز برمیگرده به خودمون ، این ما هستیم که مشکلات رو مشکل می بینیم ، چون از نظر شخصیتی با هم متفاوت هستیم و سطح انتظارات و توقعات و ... ما با هم فرق داره و همینطور پیشرفت های امروزی در تغییر ما تاثیر دارند و سطح توقعات ما رو بالا بردند و ما رو از خودمون دور کرده به شکلی که برای به دست آوردن آرامش و خوشبختی که منبعش خودمون هستیم به دیگران چشم میدوزیم .

    در رابطه با صحبت آقای omed باید بگم که بله فطرت الهی و سنت های اصیل ایرانی همون چیزی است که ما امروز بهش نیازمندیم اما برعکس سعی می کنیم روز به روز ازش دورتر بشیم ، این سنت ها با فطرت ما سازگاری بیشتری دارند پس به ما کمک می کنند که خودمون باشیم ، اما متاسفانه داریم بیشتر از اینها دور می شیم و خیلی چیزهایی که در گذشته ارزش بودند از بین رفتند و خیلی چیزهایی که باعث میشه از فطرتمون دور شیم داره عادی میشه . حاصل اون هم افزایش نگرانی و مشکلاته ، همه باید حواسمون باشه که از اصل خودمون دور نشیم .

  12. 2 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (دوشنبه 02 آذر 88)

  13. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    سلام



    برای ساختن یک دنیای خوب باید مصالحی خوب به کار ببریم،مثلا عشق . با مصالحی از قبیل : خشم و نفرت و جاه طلبی و آزمندی چگونه می توانیم یک دنیای خوب بسازیم؟ «کریشنا مورتی»




    فکر کنم صحبت مولانا مناسب این تاپیک باشه.........



    مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک



    روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

    از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟
    به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم

    مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا
    یا چه بوده است مراد وی ازین ساختنم

    جان که از عالم علوی است، یقین می دانم
    رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم

    مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
    دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

    ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست
    به هوای سر کویش، پر و بالی بزنم

    کیست در گوش که او می شنود آوازم؟
    یا کدامست سخن می نهد اندر دهنم؟

    کیست در دیده که از دیده برون می نگرد؟
    یا چه جان است، نگویی، که منش پیرهنم؟

    تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
    یک دم آرام نگیرم، نفسی دم نزنم

    می وصلم بچشان، تا در زندان ابد
    از سرعربده مستانه به هم در شکنم

    من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم
    آنکه آورد مرا، باز برد در وطنم

    تو مپندار که من شعر به خود می گویم
    تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم

    شمس تبریز، اگر روی به من بنمایی
    وا… این قالب مردار، به هم در شکنم


    مولانا

  14. کاربر روبرو از پست مفید m.mouod تشکرکرده است .

    m.mouod (دوشنبه 02 آذر 88)

  15. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array

    RE: چـرا انقدر از خودمون دور شدیم ؟؟؟؟؟؟؟

    دردمان از خویش و درمان نیز هم

    شادمانی ، رنج و حرمان نیز هم

    گاه شیطان و گهی نور خدا

    نیمه پیدا و پنهان نیز هم

    گه فرشته ، گاه چون دیو پلید

    جمع اضدادیم و انسان نیز هم

    مصر ما فرعون و یوسف پرور است

    جهل و عصیان ، عشق و عرفان نیز هم

    خودشناسی عهدی از روز الست

    رفت عهد از یاد و پیمان نیز هم

    همتی باید کریما تا به عشق

    خاک را پالایی و جان نیز هم



    محمود کریمی نیا

  16. کاربر روبرو از پست مفید baran.68 تشکرکرده است .

    baran.68 (سه شنبه 03 آذر 88)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط honeyr46 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 خرداد 93, 11:48
  2. ترو خدا بهم بگین با یه مرد خیانتکار بی عاطفه نامرد چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
    توسط rahaaaaaaa در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: شنبه 13 مهر 92, 00:11
  3. مشکل از من یا شوهرم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط عاشق همیشگی در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 مرداد 92, 18:15
  4. با رفتارهای زشت و نسنجیده خانواده ام با شوهرم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟
    توسط nosh nosh در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 خرداد 92, 01:18
  5. كمكم كنيد ادامه اين زندگي به صلاح؟؟؟؟؟؟؟
    توسط سلنا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 فروردین 92, 18:48

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.