سلام خوش آمديد
احتمالاً بيشتر ما، از كوچيك گرفته تا بزرگ، بيگليبيگلي همون سگ كارتوني، و دوست بزرگِ انگورياش را ميشناسيم و ماجراهاي جذاب پيروزي آنها بر شخصيتهاي خرابكار و بدجنس را كم و بيش به ياد داريم.
يكي از صحنههايي كه تقريباً در تمام ماجراها ديده ميشد، صحنهي مواجههي اون دو تا دوست با غريبهها بود؛ نكتهي جالبِ اين برخوردها اين بود كه گوريل انگوري، دوست هميشه همراه بيگليبيگلي، به قدري بزرگ بود كه بالاتر از محدودهي معمولِ ديد آدمها قرار داشت و به همين جهت ديگران در ابتدا اصلاً اون رو نميديدند و متوجه حضورش نميشدند. و اما بيگليبيگلي هميشه به اتكاء دوست بزرگ خود، با اطمينان با آدمهاي جورواجور، و حتي قلدر، بدجنس و تبهكار مواجه ميشد و جلوي چهرهي متعجب و پوزخندهاي تمسخرآميزشان بدون هيچ هراسي حتي برايشان خط و نشان هم ميكشيد. و البته زماني كه آنها بالاخره متوجه حضور دوست بزرگ او ميشدند ورق برميگشت و تعجب و تمسخر جاي خود را به وحشت و فرار ميداد!
با كمي تأمل در اين كارتون كودكانه، ميتوانيم درسي بزرگ از آن بياموزيم؛ به ياد آوريم كه دوست و حامي بزرگ و مقتدري هميشه با ما و همراه ماست كه هر چند چشمها او را نميبينند، اما با اتكاء به او ميتوان ديگر از شاخ و شانه كشيدنهاي زورگويان نابكار هراسي به دل راه نداد، و حتي با شجاعتِ خود، حيرت زدهشان كرد؛ چرا كه محدودهي نگاه آن كوتهبينان فقط قادر به ديدن انسانهايي كوچك، ضعيف و تنهاست، و نه قادر به ديدن خداي بزرگ، مقتدر و حامي آنها.
و خلاصهي اين درس بزرگ در يك جمله:
آن كه با حق است و دوستِ حق، حق با اوست و دست "حق" حامي او.
علاقه مندی ها (Bookmarks)