سلام به همه دوستان خوب
من خيلي خوشحالم كه اين سايت خوب را پيدا كردم تا مشكلم را مطرح كنم .
من آنقدر مشكل دارم كه نمي دونم از كجا شروع كنم .
مشكل اول من تنهايي است و مشكل بعدي من همسرم كه تنهايي من را دو چندان مي كند .
من رابطه خوبي با خونوادام ندارم و از ابتداي زندگي مشتركمان هم رابطه آنچناني با هم نداشتيم . چون در جريان ازدواج ما خيلي به همسرم توهين و بي حرمتي شد ديگر تمايل نداشت زياد با آنها رفت و آمد داشته باشيم . آنها هم كه كلا مايل به رفت و آمد با ما نبودند .
الان حدود 4 سال از زندگي مشتركمان ميگذرد و هر دو ما تنهاي تنهاييم . نه كسي را داريم نه جايي را داريم همه تفريح ما رفتن به فروشگاه و خريد كردن است . يه وقتهايي اون از من خسته مي شه و من از اون .
هر دو مون هيچ كسي رو نداريم كه باهاش حرفهامونو بزنيم درد دلهامون رو بگيم يا با آنها شاد باشيم .
شوهرم ديگه انگيزه اي براي ادامه زندگي با من نداره ميگه ترجيح ميدم با كسي زندگي كنم كه لااقل يه خونواده خوب و با وقار داشته باشه كه آدم در كنار اونها احساس خوبي داشته باشه.
دلم لك زده كه با يكي بشينم حرفهامو بگم و واسه مشكلاتم ازش راهنمايي بخوام و با حرف زدن با اون احساس آرامش كنم .
احساس ميكنم ديگه اميدي به زندگي در من نمونده ؛ از شما دوستاي خوب خواهش مي كنم راهنماييم كنيد .
علاقه مندی ها (Bookmarks)