به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    ويژه 28صفر(رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین )

    رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین





    امروز - بیست و هشتم صفر- آخرین رسول حق مهر سکوت بر لب می نهد و جبرائیل در حریم ملکوت گوشه عزلت می گزیند چرا که اینک خاک پیکر آن پاک را در خود نهفته و عرش اعلی و بهشت ابقی جان عزیزش را پذیرا گشته است. از این پس درهای آسمان بسته است، از این پس جز به مدد نور ستارگان امامت درشب تاریکی که با غروب خونرنگ دهم محرم سال 61 هجری آغاز شده است نمی توان راه جست و یافت. تا کی باشد که شمشیر آخته دوازدهمین پیشوا و رهبر، همنام آخرین رسول حق این تیرگی را بشکافد و خورشید راستی و عدالت را بر دیدگانمان بنشاند. چگونه می توان از این روح پاک و جان رسیده به افلاک سخن گفت؟ آنچه ما مسلمین، پیروان این آخرین پیامبر الهی می گوئیم و می نویسیم با عشقی بزرگ و شناختی اندک همراه است و آنچه اسلام شناسان غربی و غیرمسلمان می گویند و می نویسند با شناختی سترگ و برگرفته از برگه های تاریخ و بی عشقی هر چند اندک توام است. کجا می توان وصف این بزرگ مرد را یافت که عشقی سترگ و شناختی بزرگ با آن همراهی کند. کجا می توان آینه تمام نمای حبیب خدا را یافت و در چهره درخشان آن پاک اهورایی نگریست. بی شک جز در نهج البلاغه کلام شگفت آور امیرمومنان علی بزرگ، نمی توان وصف راستین و چهره بی آلایش رسول حق، پیامبرختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) را یافت. در کلام امیرالمؤمنان هیچ وصفی بدون تفکر و هیچ ستایشی بی اساس نمی توان یافت. در سخن ایشان هر چه هست راستی بر خواسته از آگاهی و دانش است و کجا می توان دو جان را چون پیامبر و علی (علیهماالسلام) به یکدیگر نزدیک یافت، نزدیک نه ! آشنا و هم خانه و هم اصل و یک ریشه یافت. چه جان علی جدای از جان پیامبر نیست. علی در دامان پیامبر رشد کرده و بالیده و پیامبر بر سینه علی و در آغوش آن یارترین یار جان به جان آفرین تسلیم کرده است.

    آنچه را که درباره پیامبراکرم(ص) در کلام امیرالمومنین علی(ع) یافته ایم در بخش های زیر قابل دسته بندی است؛

    1. توصیف اوضاع اجتماعی و انسانی عرب جاهلی در آستانه بعثت حضرت رسول ؛

    2. هدف از بعثت ؛

    3. تلاش های حضرت رسول در دوران رسالت؛

    4. علو خاندان و مرتبه ایشان؛

    5. وصف پیامبر(ص) ؛




    1- توصیف اوضاع اجتماعی و انسانی عرب جاهلی در آستانه بعثت حضرت رسول :
    همواره از اعراب پیش از بعثت رسول مکرم اسلام(ص) با صفت جاهلیت یاد می شود. زنده به گور کردن دختران، به راه انداختن جنگ های بزرگ به بهانه های کوچک و واهی، پرستش بت ها و اصنام باطل، زندگی آمیخته با خشونت و وحشی گری را نمی توان صفتی جز جاهلیت داد. گمراهی و سرگردانی بشر در آستانه بعثت پیامبر با گذشت بیش از 600 سال از رسالت عیسی مسیح( ع) تنها گریبانگیر اعراب نبود بلکه، راه یافتن فرق گوناگون در دین مسیح که هر یک در صدد تکفیردیگری بود، و رنگ باختن دین زرتشتی و دولتی شدن آن در ایران آن زمان خود گویای آن است که معنویات در آستانه ظهور حضرت رسول اکرم چگونه رو به زوال نهاده بود. " خداوند متعال محمد(ص) را در زمانی به رسالت مبعوث گردانید که مدتها از بعثت پیغمبران می گذشت و دیری بود که امم مختلفه به خوابی عمیق فرو رفته بودند. در سرتاسر گیتی فتنه ها برخاسته و زمام امور از هم گسیخته …"

    حضرت امیر در توصیف و تشریح شرایط اجتماعی و انسانی عرب جاهلی و دنیای آن زمان سخنان فراوانی دارند که خلاصه ای از آن سخنان را که در خطبه های 2 و 93 و 95 و 131 و 158 و 191 و 196 ایرادشده شده است در 17 مورد زیر خلاصه می کنیم:

    1. بدترین دینها را داشتند؛

    2. بت ها را می پرستیدند؛

    3. خدا را شبیه مخلوقاتش کرده، در نامش تصرف نموده بودند؛

    4. مردم به بلا گرفتار آمده بودند؛

    5. رشته دین بریده، پایه های ایمان ناپایدار و ویران و شریعت بی نام و نشان؛

    6. پندار با حقیقت در هم آمیخته؛

    7. کارها در هم ریخته؛

    8. چراغ هدایت بی نور؛

    9. دیده حقیقت بین کور؛

    10. همگی به خدا نافرمان، فرمانبر و یار شیطان؛

    11. از ایمان روگردان؛

    12. دیو را فرمان برده و به راه او رفتند و بیرق او را افراشتند؛

    13. سرگردان در چار موج فتنه؛

    14. درمانده و نادان، فریفته مکر شیطان؛

    15. نه نشانه ایی برپا و نه چراغی پیدا و نه راهی هویدا؛

    16. امتها در خواب غفلت می غنودند؛

    17. رشته ها گسسته و بنای استوار دین شکسته؛

    حضرت امیر در خطبه 26 نهج البلاغه آشکارا با صفاتی حقیقی وضعیت عرب جاهلی را توصیف می کند:

    " شما ای مردم عرب، بدترین آیین را برگزیده، و در بدترین سرای خزیده، منزل گاهتان سنگستان های ناهموار، هم نشینانتان گرزه مارهای زهردار، آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلوآزار، خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان، بتهاتان همه جا برپا، پای تا سر آلوده خطا."

    اینها نه از آن روست که امیرمومنان درصدد تحقیر اعراب برآمده بلکه بدان علت است تا نعمت های آنان را بر شمارد و بزرگترین افتخار عرب یعنی مبعوث شدن رسول اکرم در میان ایشان را یادآور سازد. این زمان است که خورشید درخشنده رسالت در چهره محمد امی می شکفد و دنیای تیره و رو به اضمحلال را که بنا به گفته امیرالمومنین در آستانه فرو ریختن است، به وجود خویش منور می سازد. دست هدایتگر خدای از آستین پسرآمنه و عبدالله به در می آید و عرب جاهلی گم گشته در صحراهای حجاز را به سوی تمدن اسلامی برمی کشد.







    2- هدف از بعثت :
    خطبه های بسیاری در نهج البلاغه در ذکر سول خدا و تشریح علل رسالت ایشان آمده است. از این خطبه ها می توان به خطبه های 26 و 116 و 147 و 198 و 214 اشاره کرد. مواردی را که امیرمومنان علی(ع) در این خطبه ها به آن اشاره نموده اند در 8 مورد زیر قابل ذکر است:

    1. مردم را بترساند؛

    2. فرمان خدا را چنانکه باید رساند؛

    3. حق را دعوت کننده باشد؛

    4. برآفریدگان گواه باشد؛

    5. پیام های پروردگارش را رساند؛

    6. بندگان خدا را از پرستش بتان برون آرد و به عبارت او وا دارد؛

    7. از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا کشاند؛

    8. رساندن شریعت.

    امیرالمومنین که در روزهای آغازین بعثت ایمان آورده و گام به گام و نفس به نفس نبی اکرم آمده چه گویا و رسا هدف از رسالت را بیان می دارد و آن را رهایی از بند شیاطین و طواغیت و راه یافتن به شرافت انسانی می نامد.

    در این میانه رسول خدا چگونه و چه سان در راه دست یافتن به این اهداف تلاش کرد. پاسخ این سؤال را در مورد سوم می توان یافت.




    3- تلاش های حضرت رسول در دوران رسالت:
    حضرت امیر در خطبه 116 نهج البلاغه تلاش حضرت رسول (ص) را چنین توصیف می کند: " نه سستی کرد و نه باز ماند و در راه خدا با دشمنان او جهاد کرد، نه ناتوان شد و نه عذری آورد." چنانکه می نماید امام علی(ع) با کلام سحرانگیز خویش پایمردی و روح خستگی ناپذیر حضرت رسول را می ستاید و آیه 127 از سوره توبه این جملات را تصدیق می کند خداوند در توصیف تلاشهای پیامبراکرم(ص) می فرماید." لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم " همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبت و نوع پروری ، فقر وپریشانی و جهل وفلاکت شما بر او سخت می آید وبرآسایش ونجات شما بسیار حریص وبه مومنان رئوف ومهربان است .

    در خطبه ای دیگر( خطبه 185) در تشریح تلاش های حضرت ختمی مرتبت آمده است: "او را با حجت های الزام کننده فرستاد و با پیروزی آشکار و راه پدیدار. پس رسالت خود را آشکارا رساند و مردم را به راه راست واداشت و آن راه را بدیشان نمایاند. نشانه ها بر پا کرد برای راه یافتن با چراغ های روشن. رشته های احکام اسلام را استوار کرد و دستاویزهای آن را محکم و پایدار."

    حضرت امیر در خطبه 190 بیان می کند:" گواهی می دهم که محمد(ص) بنده و فرستاده اوست. به طاعت خدا خواند و دشمنانش او را با جهاد در دین مقهور گرداند. هم داستانی- کافران- بر دروغگو خواندن او، وی را از دعوت بازنگردانید و کوشش در خاموش ساختن نور وی، او را بر جای ننشانید."

    و این پایمردی، استقامت و کوشش مداوم میسر نمی شد اگر حضرت رسول میراث دار انبیاء و خاتمه بخش محاسن و سجایای آنان نبود.




    4- علو خاندان و مرتبه ایشان:
    نبی مکرم اسلام در انتهای سلسله انبیا و رسولان با میراثی برگرفته از تمام حسنات و نیکی های آنان گام در راه هدایت بشر می نهد. امام علی(ع) در خطبه 87 در اینباره می فرماید: " آنان را( پیامبران) در بهترین ودیعت جای به امانت سپرد و در نیکوترین قرارگاه مستقر کرد. از پشتی به پشت دیگرش داد، همگی بزرگوار و زهدان های پاک و بی عیب و عار… تا آنکه تشریف بزرگواری از سوی خدای باری به محمد(ص) رسید و او را از بهترین خاندان و گرامی ترین دودمان برکشید. از درختی که پیامبران خود را از آن جدا کرد و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد…"

    امیرالمومنین خاندان و اصالت رسول مکرم اسلام را با این صفات می ستاید؛ شریفترین پایگاه، کان های ارجمندی و کرامت و مهدهای پاکیزگی و عفت، چراغدانی پرنور برای روشنی جهان، خاندانی که چراغ های ظلمتند و چشمه های حکمت، از سرزمین بطحاء( سرزمین فخر و بزرگواری)، هرگاه( خداوند) آفریدگان را به دو فرقه کرد او را در بهترین گروه در آورد.

    حضرت امیر در خطبه 161، جایگاه حضرت رسول را چنین توصیف می کند: " او را برانگیخت با نور رخشا و برهان هویدا و راه پیدا و کتاب راهنما، خاندان او نیکوترین خاندان است و او بهترین درخت آن درختستان است. شاخه های آن راست و میوه های آن نزدیک و در دسترس همگان است. "







    5- وصف پیامبر:
    چنانکه گفته شد وصف راستین و حقیقی حضرت رسول(ص) را باید در کلام امیرالمومنین جست. این توصیفات چنان لطیف و چنان ژرف اند که آدمی را در برابر سحر کلام و عمق معنا به تعجب وامیدارند. در ادامه خطبه 87 توصیف حضرت رسول را چنین می خوانیم: " او پیشوای کسی است که راه پرهیزکاری پوید… چراغی است که پرتو آن دمید و درخششی است که روشنی آن بلند گردید، و آتش زنه ای است که نور آن درخشید. رفتار او میانه روی در کار است و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد و داوری او عدالت است."

    همچنین توصیف زیبای دیگری را در خطبه 105 نهج البلاغه می یابیم: " خدا محمد(ص) را برانگیخت. گواهی دهنده، مژده رساننده و ترساننده، بهترین آفریدگان، آنگاه که خردسال می نمود، نژاده تر؛ هنگامی که کهن سال بود، پاکیزه تر پاکیزگان در خوی، گاهِ بخشش ابر برابر دستش خشک می نمود." و این جمله پایانی چه زیبا ودل انگیز بخشندگی حضرت رسول را می ستاید، چونان عاشقی که معشوق را می ستاید ؛ و به راستی کجا می توان کسی را یافت که عاشق تر از علی بر رسول خدا باشد.

    در خطبه 160 حضرت امیر نحوه زندگانی حضرت رسول اکرم را چنین توصیف می کند: " از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم لاغرتر بود و شکم او از همه خالی تر، دنیا را بدو نشان دادند، آن را نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن دانست و چیزی را خوار می شمرد آن را خوار انگاشت.…. او که درود خدا بر وی باد روی زمین می خورد و چون بندگان می نشست و به دست خود پای افزار خویش را پینه می بست و جامه خود را وصله می نمود و بر خر بی پالان سوار می شد و دیگری را بر ترک خود سوار می فرمود. "

    اوصاف دیگری را که می توان در خلال خطبه های حضرت امیر یافت در چند مورد زیر خلاصه کرده ایم:

    1. دنیا را خوار دید و کوچکش شمرد؛

    2. هیچ آفریده را در فضیلت به پایه او نتوان آورد؛

    3. مایه شکیبایی برای کسی که شکیبایی می طلبد؛

    4. نشانه ایی برای قیامت؛

    5. مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت؛

    6. سنگی بر سنگی ننهاد تا جهان را ترک گفت؛

    7. دیده تاریک بین بدو روشن ؛

    و به راستی وبنا به فرمایش حضرت امیر در زندگانی نبی مکرم اسلام برای ما نشانه هایی است که ما را به زندگی راستین رهنمون می سازد واز زشتی ها و عیبهای دنیا جدا می نماید .

    توصیف منش و زندگی حضرت رسول را در کلام امیرالمومنین آوردیم و چه نیکوست که وداع با ایشان را نیز از کلام همان بزرگمرد بیاوریم که سخن از دل برآمده هر مسلمان مومنی است: " پدر ومادرم فدایت باد . با مرگ تو رشته ای برید که در مرگ جز تو کس چنان ندید . پایان یافتن دعوت پیامبران وبریدن خبرهای آسمان ، چنانکه مرگت دیگر مصیبت زدگان را به شکیبایی واداشت وهمگان را در سوگی یکسان گذاشت . و اگر نه این است که به شکیبایی امر فرمودی و از بیتابی نهی نمودی اشک دیده را با گریستن بر تو به پایان می رساندیم ، و درد همچنان بی درمان می ماند و رنج واندوه هم سوگند جان ، واین زاری وبی قراری در فقدان تواندک است . لیکن مرگ را باز نتوان گرداند و نه کس را از آن توان رهاند . پدر ومادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت یادآر و در خاطر خود نگاه دار.

    رحلت پيامبر اعظم حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن مجتبي و شهادت امام رضا را پيشا پيش تسليت عرض مي نمايم .

  2. 5 کاربر از پست مفید erfan25 تشکرکرده اند .

    erfan25 (جمعه 17 اسفند 86)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    RE: ويژه 28صفر(رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین )


    ای جلوه رخت زده آتش به جان گل
    نامت محمد است و نشانت، نشان گل
    ميلاد باشكوه تو ای باغبان نور
    همزاد نغمه‌خوانی بلبل زمان گل
    قرآن تويی چو خيره نظر می‌كنم به نور
    گل می‌كند دوباره نگاهم ميان گل

  4. 2 کاربر از پست مفید erfan25 تشکرکرده اند .

    erfan25 (جمعه 17 اسفند 86)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    RE: ويژه 28صفر(رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین )


    خاتميّت پيامبر اسلام

    اسلام كاملترين و آخرين دين الهي و پيامبر آن آخرين رسول الهي است و بعد از پيامبر اسلام پيامبر ديگري نخواهد آمد. همه مسلمانان بر اين عقيده اجماع و اتفاق نظر دارند و تا به حال هيچ مسلماني منكر اين عقيده نبوده است. علاوه بر اتفاق نظر مسلمانان، قرآن و احاديث قطعي اصل خاتميّت پيامبر اسلام را اثبات مي‏كند.

    قرآن مي‏فرمايد: ما كان محمد ابااحد من رجالكم ولكن رسول اللّه و خاتم النبييّن و كان اللّه بكل شيء عليماً (1)محمد (ص) پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر همه چيزي داناست.
    خاتم (به فتح تا، يا به كسر تا) دلالت بر اين مي‏كند كه با نبوت مهر خورده و اين مهر شكسته نخواهد شد و پيامبر ديگري با شريعتي جديد نخواهد آمد. چنان كه موارد استعمال واژه‏هاي هم خانواده خاتم همچون «تختم، مختوم، ختام» نيز به همين معناست يعني مهر كردن و به آخر رسيدن يا پايان يافتن است و به عبارت ديگر: خاتم به معناي چيزي است كه به وسيله آن پايان داده مي‏شود و چون خاتم به معناي پايان دادن است پيامبر اسلام، پايان بخش نبوت است و خاتم الانبياء بودن پيامبر به معناي خاتم المرسلين بودن هست زيرا مرحله رسالت مرحله‏اي فراتر از نبوت است كه با ختم نبوت رسالت نيز خاتمه مي‏يابد. روايات فراواني نيز از پيامبر و ائمه وارد شده كه بر همين معنا پافشاري مي‏كنند و اين كه برخي خاتم را به معناي انگشتر و چيزي كه مايه زينت به حساب آورده‏اند به خاطر همين است كه نقش مهره را بر روي انگشتر هايشان مي‏كندند و بوسيله آن نامه‏ها را مهر مي‏كردند كه اين مهر كردن حكايت از پايان نامه داشت. از اين رو با دقت در روايات ذيل مي‏توان پرده از ابهام اين واژه برداشت.
    1ـ انس مي‏گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم، مي‏فرمود:انا خاتم الانبياء و انت يا علي خاتم الاولياء. و قال امير المؤمنين(ع) : ختم محمد(ص) الف نبي و اني ختمت الف وصي...»(2) من پايان دهنده پيامبران و تو يا علي پايان بخش اولياء هستي و اميرالمؤمنين (ع) فرمود: محمد پايان بخش هزار پيامبر و من هزار وصي را پايان بخشيدم.
    2ـ پيامبر (ص) فرمود: «انا اول الانبياء خلقاً و آخرهم بعثاً»(3)؛ من از نظر آفرينش اولين و از حيث بعثت آخرين پيامبرم.
    3ـ پيامبر(ص) فرمود: «مثل من در بين پيامبران، مانند مردي است كه خانه‏اي را بنا كرده و آراسته است، مردم برگرد آن بگردند و بگويند: بنايي زيباتر از اين نيست جز اين كه يك خشت آن خالي است «فانا موضع اللبنة، ختم بي الانبياء»،(4) و من پركننده جاي آن خشت خالي هستم از اين رو نبوّت پيامبران به من ختم پذيرفت.
    4ـ امام باقر (عليه السلام) فرمود: «ارسل الله تبارك و تعالي محمّداً الي الجنّ و الانس عامّة و كان خاتم الانبياء و كان من بعده اثني عشر الاوصياء».(5)
    5 ـ حقتعالي در خطاب به حضرت زكريّا فرمود: «يا زكريّا قد فعلت ذلك بمحمّدٍ ولا نبوّة بعده و هو خاتم الانبياء» پيامبر اسلام حضرت محمّد (ص) ختم پيامبران و پيامبري بعد از او نيست.
    6ـ حضرت موسي بن عمران (ع) نيز همچون ساير پيامبران اين حقيقت را بر زبان آورده است كه پيامبر اسلام حضرت محمّد (ص) خاتم پيامبران است «قال رسول الله: و فيما عهد الينا موسي بن عمران (عليه السلام) انّه اذا كان آخر الزّمان يخرج نبيّ يقال له «احمد»(ص) خاتم الانبياء لا نبيّ بعده، يخرج من صلبه ائمّة ابرار عدد الأسباط»(6) بعد از او پيغمبري نيست و از صلب او دوازده پيشوا به تعداد اسباط بني اسرائيل خارج مي‏شوند.
    7ـ پيامبر (ص) همچنان فرمود جبرئيل هنگام ظهر بر من نازل شد و گفت: يا محمّد(ص) خداوند تو را سيّد پيامبران و عليّ را سيّد اوصياء قرار داد...«محمّد سيّد النبيّين و خاتم المرسلين و جعل فيه النبوة...»(7) محمّد سيّد پيامبران و خاتم رسول است و در او نبوّت را قرار داد.
    8 ـ اميرالمؤمنين به كرات در جاي جاي نهج البلاغه به خاتميّت حضرت محمّد (ص) تصريح كرده و به طور شفّاف خاطرنشان ساخته است كه محمّد (ص) پايان بخش پيامبران است، مانند:
    الف)(رسول اللهّ) فقفّي به الرسل و ختم به الوحي.(8)
    ب) (رسول اللّه) «الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق».(9)
    ج) «امين وحيه و خاتم رسله».(10)
    9ـ حضرت مسيح (عليه السلام) ـ بنا به نقل انجيل يوحنّا ـ فرمود: «انّي سائل ربّي ان يبعث اليكم «فارقليط» آخر يكون معكم الي الابد و هو يعلّمكم كلّ شي‏ءٍ»(11) من از پروردگارم خواستم براي شما «فارقليط» ديگري (يعني حضرت محمّد(ص) را مبعوث فرمايد كه تا ابد با شما باشد و هر چيز را به شما بياموزد.
    10ـ امام محمّد باقر (عليه السلام) در تفسير آيه «ما كان محمّدٌ ابا احدٍ من رجالكم ولكن رسول اللّه و خاتم النّبييّن» مي‏فرمايد: خاتم النّبييّن يعني پيامبري بعد از حضرت محمّد(ص) نخواهد بود «يعني لا نبيّ بعد محمّد».(12)
    پرسش هايي درباره خاتميت
    از ديرباز پيرامون مسأله خاتميت پرسش هايي مطرح بوده كه امروزه نيز احياناً در قالب‏هاي نويني شكل گرفته و پاره‏اي اشكال‏هاي جديد نيز بر آن افزوده شده است، در آينده نيز دگر باره در همين شكل و يا در قالب‏هاي مدرن‏تري به بازار عرضه خواهد شد.
    از اين رهگذر ما در اين نوشته به بعضي از آن‏ها اشاره كرده و به پاسخ گويي خواهيم پرداخت:
    الف) آيا با توجّه به سير تكاملي بشر، چگونه انسان مي‏تواند از رهبري آسماني محروم باشد؟
    ب) آيا قوانين عصر نبوّت مي‏توانند در اين روزگار جوابگو باشند؟
    ج) آيا با قطع شدن وحي و نبوّت. بايد انسان از ارتباط با جهان غيب محروم بماند؟
    د) حجّيت و ولايت ديني از آن پيامبر(ص) است و بابسته شدن دفتر نبوّت به مهر خاتميّت شخصيّت هيچ كس پشتوانه سخن او نيست، بدين معنا كه خطاب پيامبران نوعاً آمرانه، از موضع بالا و غالباً بدون استدلال است، به قرآن و ديگر كتب آسماني به ندرت استدلال‏هايي ، مانند: «لو كان فيهما الهة الاّ اللّه لفسدتا»؛(13)يافت مي‏شود از اين رو شيوه سخن پيامبران اين است كه «ما علي الرّسول الاّ البلاغ»(14) كاري جز تبليغ و ابلاغ پيام الهي بر عهده پيامبر نيست حتّي «قل هاتوا برهانكم»(15) هم كه مي‏گويند معطّل برهان آوردن مخالفان نمي‏شوند، پيشاپيش برهانشان را باطل مي‏دانند «حجّتهم داحضةٌ عند ربّهم»(16) اين نكته ما را به عنصر مقوّم شخصيت حقوقي پيامبر نزديك مي‏كند، اين عنصر ولايت است.
    ولايت به معناي اين است كه شخصيّت فرد سخنگو، حجّت سخن و فرمان او باشد، و اين همان چيزي است كه با خاتميّت مطلقاً ختم شده است. بنابر اين وقتي در كلام، دليل مي‏آيد، رابطه كلام با شخص و شخصيت گوينده قطع مي‏شود، از آن پس ما مي‏مانيم و دليلي كه براي سخن آمده است، اگر دليل قانع كننده باشد مدّعا را مي‏پذيريم و اگر نباشد نمي‏پذيريم، ديگر مهم نيست كه استدلال كننده علي (عليه السلام) باشد يا ديگري، از اين پس دليل پشتوانه سخن است نه گوينده صاحب كرامت آن.

    پاسخ سؤال‏ها

    با تبيين چند مطلب پاسخ سؤال‏هاي ياد شده روشن مي‏گردد:
    1ـ برهان در قرآن
    قرآن مجيد افزون بر اين كه خود را به عنوان برهان و نور معرفي كرده استدلال‏هاي فراواني در جاي جاي آن به كار گرفته است. و اگر قرآن از ديگران برهان مي‏طلبد «قل هاتوا برهانكم» بدان خاطر است كه هم خود برهان است و هم برهان اقامه مي‏كند از اين رو مي‏گويد: «يا ايّها النّاس قد جائكم برهانٌ من ربّكم وانزلنا اليكم نوراً مبيناً»(17) اي مردم در حقيقت براي شما از جانب پروردگارتان برهان آمده است، و ما به سوي شما نوري تابناك فرو فرستاده‏ايم.
    بنابه نوشته جناب علاّمه طباطبايي، شما اگر كتاب الهي را كاوش كامل كنيد و در آياتش دقّت نماييد خواهيد ديد شايد بيش از سيصد آيه مردم را به تفكّر، تذكّر و تعقّل دعوت نموده، و يا به پيامبر (ص) استدلالي را براي اثبات حقي و يا از بين بردن باطلي مي‏آموزد، و يا استدلال هايي را از پيمبران و اولياء خود چون نوح، ابراهيم، موسي، لقمان، مؤمن آل فرعون و... نقل مي‏كند.
    خداوند در قرآن خود و حتّي در يك آيه نيز بندگان خود را امر نفرموده كه نفهميده به قرآن و يا به چيزي كه از جانب او است ايمان آورند و يا راهي را كوركورانه به پيمايند، حتّي قوانين و احكامي كه براي بندگان خود وضع كرده و عقل بشري به تفصيل ملاك‏هاي آن‏ها نمي‏رسد و نيز بر چيزهايي كه در مجراي نيازها قرار دارند استدلال كرده و علّت آورده است.(18) پيامبر و پيشوايان دين (عليهم السلام) نيز سخنانشان آكنده از استدلال است، نمونه بارز آن كتاب ارجمند احتجاجات طبرسي است.
    بر اين اساس قرآن و سخن پيامبران استدلالي‏ترين سخن و شيواترين بيان در پيشبرد اهداف شكوهمند دين و شريعت‏اند، غاية‏الامر براهين قرآني از نوع اصطلاح فلسفه و كلام نيست، قرآن به زبان وحي و به زبان فطرت سخن مي‏گويد، گاهي همچون برهان صديقين از واجب پي به صنع مي‏برد و گاهي از منظم بودن و نافع بودن پي به حكمت خداي حكيم، زماني از كثرت به وحدت و گاهي از وحدت به كثرت مي‏گرايد، به آيات اوّل سوره رعد بنگريد چگونه پس از ياد خدا، نعمت‏هاي فراوان و كثير او را ياد آور شده است «الله الّذي رفع السّموات بغير عمدٍ ترونها»(19)؛ خدا همان كسي است كه آسمان‏ها را بدون ستون‏هايي كه آن‏ها را به بينيد برافراشت، آن گاه بر عرش استيلا يافت، و خورشيد و ماه را رام گردانيد، هر كدام براي مدّتي معيّن به سير خود ادامه مي‏دهند. اوست كسي كه زمين را گسترانيد و در آن كوهها، و رودها نهاد، و از هرگونه ميوه‏اي در آن جفت جفت قرار داد، روز را به شب مي‏پوشاند، قطعاً در اين امور براي مردمي كه تفكّر مي‏كنند نشانه‏هايي وجود دارد، و در زمين قطعاتي است كنار هم، و باغهايي از انگور و كشتزارها و درختان خرما، چه از يك ريشه و چه از غير يك ريشه كه با يك آب سيراب مي‏گردند، و با اين همه برخي از آن‏ها را در ميوه ـ از حيث مزه و نوع و كيفيت ـ بر برخي ديگر برتري مي‏دهيم بي‏گمان در اين امر نيز براي مردمي كه تعقل مي‏كنند دلايل روشني است.
    امّا اگر قرآن در جايي مي‏فرمايد: «حجّتهم داحضة» دليلشان شكسته و باطل و مخدوش است، نخست دليل آنان را ذكر كرده و سپس مي‏فرمايد باطل است، زيرا بت پرستان، بت پرستي خود را توجيه مي‏كردند كه اگر خدا مي‏خواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمي‏آورديم و چيزي را خود سرانه تحريم نمي‏كرديم.(20) قرآن نيز مي‏فرمايد اين گونه استدلال و احتجاج‏ها باطل است «حجّتهم داحضة» زيرا اين گونه احتجاج خلط بين اراده تكويني و تشريعي است، خداوند تكويناً قادر است جلوي آنان را بگيرد ولي تشريعاً آزادند و هر كاري مي‏توانند انجام دهند.
    اصل نبوّت را مي‏توان هم از دليل‏هاي برون ديني و هم از دليل‏هاي درون ديني اثبات كرد، ليكن در انقطاع وحي ما دليلي عقلي بر ضرورت انقطاع خاتميت نداريم، يعني عقل هيچ مانعي بر آمدن پيامبر ديگري نمي‏بيند، جز اين كه دليل‏هاي درون ديني ما را متقاعد به پذيرفتن خاتميّت مي‏كند،چنان كه بحث آن گذشت، ليكن شهود، عرفان و قلب مي‏تواند انقطاع نبوت را مشاهده كند. و اين راه اختصاصي به پيامبر ندارد بلكه اعم از پيامبر و امام معصوم است، نمونه آن مشاهده وحي توسط علي (عليه السلام) و تصديق پيامبر (ص) او راست كه يا علي من آنچه مي‏شنوم تو هم مي‏شنوي «انّك تسمع ما اسمع» بنابراين انقطاع نبوّت را عقل بشري بدان دست نمي‏يازد، بلكه از دانشي است كه اگر خداوند به پيامبر نياموخته بود حتّي خود وي هم بر آن آگاه نبود چنان كه قرآن فرمود: «وعلّمك مالم تكن تعلم»(21) بنابراين اگر پيامبر(ص) ادعا نكرده بود هيچ كس را بر اين راز امكان دستيابي نبود.
    گفتني است انقطاع وحي بدان معني نيست كه آنچه دين آورد تا اين زمان صحيح و درست و مستحكم بود و پس از قطع وحي نسخ، فسخ، باطل، سراب و يا به ضد تبديل مي‏شود، نه زوالي از پيش خود مي‏گيرد و نه بواسطه شي‏ء ديگر از بين مي‏رود و به فرموده قرآن «لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه»(22) از پيش رو و از پشت سر باطل به سويش نمي‏آيد. همه دست آوردهاي آن تا آستانه قيامت پايدار خواهند بود، گر چه نبوّت از جنبه خبرگزاري قطع شود، و گرچه شريعت ومنهاجي جديد نمي‏آيد، بنابر اين اگر شريعت نبوي رخت بر بندد بايد انديشه بشري جايگزين آن شود كه سر از «أنا ربّكم الاعلي» و مانند آن بيرون مي‏آورد.

    باري خاتميّت را از چند راه مي‏توان توجيه كرد:
    الف) از راه علل فاعلي، وقتي قرآن مي‏فرمايد: «و إنّ الي ربّك المنتهي» (23) پايان كار به سوي پروردگار تو است، بدين معنا است كه شخص پيامبر تحت تربيت و ربوبيّت حقتعالي به آخرين درجات كمال بار يافته و به منتها درجه رسيدن او از آيه (فكان قاب قوسين او أدني) نيز فهميده مي‏شود، و در قوس نزول هم نخستين صادر است، بنابر اين «إنّا لله و إنّا اليه راجعون» بر قلب پيامبر نازل گشته و مصداق بارز آيه است، پس بالاتر از آن مقامي فرض ندارد و همتايي بر او فرض ندارد، در نتيجه دليلي بر آمدن پيامبر بعد و سخن جديد نيست.

    ب) از راه علل قابلي، فرض اين است كه بهترين ميوه جهان طبيعت به عنوان پيامبر خاتم عرضه گشته، و ابر و باد و مه و خورشيد و فلك افتخار دارند كه بهترين خلق اولين و آخرين را در دامن خود پروريده و جهان بشريت را از چنين نعمتي بهره‏مند ساخته‏اند.

    ج) از راه علل غايي هم نياز بشر تأمين شده زيرا اراده حق كشف گرديده است اين اراده از طريق وحي، قرآن، سنّت، يعني توسّط خبر واحد، متواتر، اجماع، شهرت و عقل كشف شده و ديگر نيازي به شريعت جديد و اعزام رسل وانزال كتب نيست.

    بر اين اساس مردم به حال خود رها نشده‏اند، ربوبيّت حقتعالي همچنان ادامه دارد، ابزار و آلات استنباط و استخراج قوانين تازه فراهم آمده است.
    بديهي است عقل از منابع دين است نه چيزي در برابر دين، پس دليل را به ديني و عقلي تقسيم كردن يك اشتباه بزرگ است، عقل از ابزار و كواشف دين و اراده خدا است، عقل است كه مي‏تواند بفهمد نقل و وحي چه گفته‏اند، توسّط عقل است كه آيات ارزيابي مي‏شوند ، و روايات را درهم آميخته و از آميزه آنها استنباطات و استخراجات صورت مي‏پذيرند، عقل به عنوان چراغ‏پر فروغ و قوي در خدمت دين است، از اين رو شريعت اسلام پايدار و ماندگار است آن‏سان كه دين پا بر جا است خاستگاه اين پايداري و پويايي، تداوم ربوبيّت حقتعالي است كه هر لحظه بشر را تدبير كرده و از بوستان و باغ او بري مي‏رسد، و تازه‏تر از تازه‏تري مي‏رسد.
    3ـ ولايت پشتوانه نبوّت و امامت
    نبوّت داراي پشتوانه‏اي به نام ولايت است، ولايت يك مقام باطني است كه از طريق بندگي و پيمودن راه قرب نوافل و فرايض، به اين مقام والا مي‏توان دست يافت، چنين گوهر گرانبهايي پشتوانه نبوّت است، و هر كس ديگر هم مي‏تواند ولي باشد يعني نبوّت را نداشته به ولايت برسد خواه مرد باشد يا زن، همچون صديقه كبري فاطمه زهراء(عليها السلام).
    با قطع گرديدن نبوّت، مقام ولايت قطع نمي‏شود، بلكه در پيشوايان دين به خصوص، و در ديگر اولياء نيز هست، پيشوايان چون داراي امامت و ولايت اند پس از قطع وحي و ترسيم خطوط دين توسط پيامبر، همچنان به پاسداري، تفسير و شكوفايي آن آموزگاري مي‏كنند، حقايق دين،اصول اعتقادي، اخلاقي، اجتماعي، فقهي، پزشكي، نظامي و... را شكوفا مي‏سازند.
    پس اين توهّم كه با رحلت پيامبر، بشر از ولايت تشريعي آزاد شد، سخن سنجيده‏اي نيست، بلكه جانشينان پيامبران و به ويژه جانشيني پيامبر اسلام (ص) همان كار پيامبري را ادامه مي‏دهند، پيامبر نيستند ولي از ناحيه ولايت كار پيامبرانه مي‏كنند، آيه‏اي كه مي‏فرمايد: «إنّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين آمنوا الّذين يقيمون الصّلاة و يؤتون الزّكوة و هم راكعون»؛(24) وليّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده‏اند، همان كساني كه نماز برپا مي‏دارند و در حال ركوع زكات مي‏دهند يعني ولايتي كه در الوهيت و نبوّت مطرح است در وجود شخص امام معصوم نيز وجود دارد، اين ولايت فوق ولايت معنوي، قرب نوافل و فرايض است، اين همان ولايت تشريعي است كه قطع نمي‏شود، از اين رو پيامبر در غدير خم بر همين معنا انگشت گذاشت و فرمود: «ألست أولي بكم من انفسكم» آيا من به شما از خود شما نزديكتر نيستم، همه گفتند: چرا، آن گاه فرمود «من كنت مولاه فهذا عليّ مولاه» بنابر اين قضا، حكم، داوري‏ها تفسيرها از آيات و آنچه يك جامعه زنده و پويا بدان نيازمند تحت سرپرستي و ولايت علي (عليه السلام) است، سخن او سخن پيامبر و خداست، اگر جايي نياز به استدلال باشد، استدلال مي‏آورد، اگر نداشته باشد نمي‏آورد، هرچه را حلال دانست حلال و هرچه را حرام شمرد حرام است و اگر شرايط محيط با او همراه شد خلافت ظاهري را هم در دست مي‏گيرد، چنان كه فرمود: «لولا حضور الحاضر»؛(25) و از كيان دين و مملكت حفاظت كامل به عمل مي‏آورد و مسئوليت اجرايي و اداره جامعه را بر عهده مي‏گيرد، در اين صورت هر حكم و فرماني صادر كند بر مردم واجب است بپذيرند چونان فرمان خدا و رسول «ماكان لمؤمن ولا مؤمنةٍ اذا قضي الله و رسوله امراً ان يكون لهم الخيرة من امرهم، و من يعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبيناً»(26)؛ هيچ مرد و زن مؤمني را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏اش به كاري فرمان دهند، براي آنان در كارشان اختياري باشد، و هر كس خدا و فرستاده‏اش را نافرماني كند قطعاً دچار گمراهي آشكاري گرديده است. بنابراين اين كسي كه مي‏گويد «سلوني قبل ان تفقدوني» از من پرسش كنيد پيش از اين كه مرا نيابيد، من به راههاي آسمان آشناتر تا راههاي زمين هستم، با همان ولايت بضميمه آيه «النّبي اولي بالمؤمنين من انفسهم»(27)؛ پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر و نزديكتر است، داراي همان ولايت تشريعي نبوي است و بعد از او ساير پيشوايان تا برسد به حضرت حجّة بن الحسن المهدي (عليه السلام) كه دين را از هر جهت شكوفا مي‏سازد و فرمانش واجب الاطاعة مي‏باشد. امّا اگر شرايط فراهم نيايد، دست وليّ دين بسته شود و حكم او مطاع نباشد به همان اندازه از وظيفه حفاظت و پاسداريش كاسته مي‏شود، بر خلاف پيامبر كه حتّي اگر هيچ كس همراه او نباشد نيز موظّف به ابلاغ و انذار است، «ما علي الرسول الاّ البلاغ» گرچه او را خليل وار به آتش سپارند، او بايد به جهاد در آويزد گرچه يكّه و تنها باشد. «فقاتل في سبيل الله لا تكلّف الاّ نفسك و حرّض المؤمنين عسي الله أن يكفّ بأس الّذين كفروا والله اشدّ بأساً و اشدّ تنكيلاً»(28)؛ اي پيامبر در راه خدا پيكار كن كه جز عهده دار شخص خود نيستي ولي مؤمنان را به مبارزه برانگيز، باشد كه خدا آسيب كساني كه كفر ورزيده‏اند باز دارد و خداست كه قدرتش بيشتر و كيفرش سخت‏تر است.
    4ـ پويايي و تكامل
    رشته حيات جوامع بشري تا وقتي امتداد داشته باشد به وحي و دست آوردهاي وحياني نيازمند است، انسان سرنوشت خود را به جهان طبيعت، زمان، گذشته و آينده پيوند ناگسستني زده و هر روز گامي به جلو و نگاهي به آينده دارد، و هر روز مي‏كوشد به سخني تازه، و رازي ناگشوده دست يازد، پس در عقايد، اخلاقيات، احكام و بهره‏گيري از طبيعت و دست آوردهاي آن به دانش نامتناهي نياز دارد، خداوند به وسيله پيامبر (ص) خطوط كلّي را از خارج تأمين كرده و نيز در درون بشر يك نيروي فوق العاده و شگفت به نام خرد قرار داده است، عقل شريعتي است در نهان انسان و وحي شريعتي است در برون، وقتي عقل و نقل به عنوان دو بال از ابزار دين‏شناسي قرار گيرند مي‏توانند زواياي احكام، اخلاق،عقايد، و ساير نيازمندي‏هاي بشر را در هر منطقه و هر زمان تأمين كنند، گرچه تا قيامت (به فرض) حجّتي ظهور نكند و از پس پرده غيبت بيرون نيايد، عقل مصون از مغالطه(به بركت وحي) هر روز شكوفاتر مي‏شود و اسباب «ليثيراوالهم دفائن العقول»(29) پيداتر و به مبادي تصوّري و تصديقي تازه‏تري دست مي‏يابد،در نتيجه فقه، اصول، كلام، عرفان و فلسفه بارزتر و كاملتر مي‏گردند، در تاريخ و سنّت جهان بيني و رياضي سخنان تازه‏و تازه‏اي پيدا مي‏شود.
    روش‏ها هم روشمندتر، متدها شكوفاتر، شكل‏ها زيباتر و متقن‏تر مي‏گردند،چه بسا اصل يا اصولي بر فقه و قاعده يا قواعدي بر آن بيفزايند و پيام‏هاي تازه‏تري استخراج كنند، با تأمّل در آيات قرآن و روايات (به عنوان دو منبع غير متناهي) ممكن است مطالب جديدي استنباط شود، فقه و اصول، فلسفه و كلام و تفسير هزار سال پيش براي امروز ابتدايي شمرده شده، و قطعاً در هزار سال آينده بسي شكوفاتر مي‏گردند. انديشه‏هاي جديد به عرصه علم و فرهنگ راه مي‏يابند و روش زنده‏تري اختراع مي‏گردد، اين‏ها همه بايد در چشم انداز عقل و نقل معتبر قرار داشته باشند نه در چنبره «قياس و استحسان» كه برخاسته از انديشه «حسبنا كتاب الله» است.
    از سوي ديگر براهين نقلي كه از قرآن و سنّت به دست مي‏آيند، همچنين تقرير و فعل معصومان موجب تكامل دين هستند، عقل نيز در كنار اين‏ها قرار دارد نه در برابرشان، بسياري از مسايل اصول فقه از عقل تنها و يا عقل و نقل برگرفته مي‏شوند، هرچه واجب و يا حرام باشد مقدّمه آن نيز به حكم عقل واجب و يا حرام است، عقل در حوزه مديريت و اجرائيات نيز نقش كليدي دارد، در وضع مقررات و اداره كشور كه مثلاً اقتصادش برپايه‏هاي كشاورزي باشد يا دام پروري، يا صنعت و معدن و يا نفت؟ و اگر بر اساس كشاورزي تنظيم شود بررسي خاك، آب، سدّ، كوه و قوانين لازم، كانال كشي همه توسط حكم عقل صورت مي‏پذيرد كه يا واجب است و يا مقدّمه واجب و....
    متد و روش عقل و قواعد عقلي، هم ما را به محتوا فرا مي‏خواند هم به شكل، هم به فقه آشنا مي‏گرداند هم به قواعد و اصول آن. بنابر اين در جميع علوم و روش‏ها عقل در كنار نقل و به عنوان چراغ فروزاني است كه دانش‏هاي گوناگون اعم از ديني و غير ديني را در خدمت دين مي‏داند، عقل جنبه پويندگي و بالندگي دارد كه اگر نبوّت ختم شد كنار ولايت، روايت وحي و قرآن باشد. فقه، اصول و فلسفه و عرفان را جلو ببرد، روش جديد القاء كند، به ارزيابي مجدّد انديشه گذشتگان بپردازد و از آن‏ها ره توشه تازه برگيرد، از اندوخته‏هاي پيشينيان تجربه بياموزد و تئوري جديد ارائه كند، به اختراع و كشف جديد بپردازد، بر متون فقه، اصول، حكمت، كلام و عرفان و رياضيات بيفزايد، زوايد آنها را پالايش دهد و غذاي جديد جهت فربهي خردها عرضه كند.
    بنابر اين روش اجتهاد در همه علوم حاكم است و دست‏افزار و پاچيله آن عقل است و عقل به عنوان «حجّة الله» در درون انسان همراه قرآن و عترت و ولايت است. اين بدان معنا نيست كه يك رساله عمليه به جميع نيازهاي بشر تا روز قيامت پاسخ مثبت مي‏دهد، بلكه دانشمندان جديد مي‏آيند و كار جديد مي‏كنند.
    لازم به تكرار است كه شهود و عرفان با توجّه به موازين آنها ـ كشف و شهود موافق با شهود معصوم ـ نيز حجّت است، اين مجموعه فعالانه در تلاش و كوشش‏اند تا پاسخ صحيح و مثبت به نيازهاي فكري و عملي جامعه داده، وانسان را از سرگشتگي نجات بخشند، بنابر اين با ختم نبوّت هيچ نقص و كمبودي بر جامعه وارد نخواهد آمد و دين باوران حتّي روشمندتر از عصر حضور پيامبر مي‏توانند به زندگي ديني خود ادامه دهند.
    در نتيجه، سئوال‏هاي ياد شده پاسخ معقولي خواهند يافت: يعني در صورت عمل به دستاوردهاي وحياني از يك رهبر آسماني هم سعادت بشر تأمين مي‏گردد و هم قوانين تازه‏اي استنباط و استخراج مي‏شوند، و هم ارتباط انسان با جهان غيب در سايه ولايت، كشف و شهود تام تأمين است، و هم ولايت تشريعي قطع نيست ـ گرچه ولايت «انبائي» و پيامبري قطع شده باشد ـ و با بسته شدن دفتر نبوّت هرگز ولايت قطع و برچيده نيست، از اين رو كارشناسان دين، تا قيام قيامت انشاء الله مردم را رهبري صحيح خواهند كرد.

    آية اللّه جوادي آملي
    حجة الاسلام و المسلمين محمد رضا مصطفي پور

  6. 2 کاربر از پست مفید erfan25 تشکرکرده اند .

    erfan25 (جمعه 17 اسفند 86)

  7. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    عكسهايي از خانه حضرت محمد و محل تولد حضرت زهرا


    عكسهايي از خانه حضرت محمد(ص) و محل تولد حضرت زهرا (س)












    اسلام عليك يا محمد بن عبدالله

    اسلام عليك يا فاطمة الزهرا

  8. 2 کاربر از پست مفید erfan25 تشکرکرده اند .

    erfan25 (جمعه 17 اسفند 86)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    پيامبر




    چهل حديث اخلاقي از حضرت محمد (ص)


    [align=justify]
    چهل حديث اخلاقى از پيامبر گرامى اسلام

    1- فضيلت دانش طلبى
    « مَنْ سَلَكَ طَريقًا يَطْلُبُ فيهِ عِلْمًا سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَريقًا إِلَى الْجَنَّةِ... وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَيْلَةَالْبَدْرِ.»:
    هر كه راهى رود كه در آن دانشى جويد، خداوند او را به راهى كه به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر ديگر ستارگان است.
    2- دين يابى ايرانيان
    « لَوْ كانَ الدِّينُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ فارْسَ ـ أَوْ قَالَ ـ مِنْ أَبْناءِ فارْسَ حَتّى يَتَناوَلَهُ.»:
    اگر دين به ستاره ثريّا رسد، هر آينه مردى از سرزمين پارس ـ يا اين كه فرموده از فرزندان فارس ـ به آن دست خواهند يازيد.
    3- ايمان خواهى ايرانيان
    « إِذا نَزَلَتْ عَلَيْهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ. قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ يا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ يُراجِعْهُ النّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا. قالَ وَفينا سَلْمانُ الفارْسىُّ قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ يَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ كَانَ الاِْيمانُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ.»:
    وقتى كه سوره جمعه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل گرديد و آن حضرت آيه وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ را خواند.
    مردى گفت:اى پيامبر خدا! مراد اين آيه چه كسانى است؟ رسول خدا به او چيزى نگفت تا اين كه آن شخص يك بار، دوبار، يا سه بار سؤال كرد.
    راوى مىگويد: سلمان فارسى در ميان ما بود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ايمان به ستاره ثريّا برسد، هر آينه مردانى از سرزمين اين مرد به آن دست خواهند يافت.
    4- مشمولان شفاعت
    « أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفيعُ لَهُمْ يَوْمَ القِيمَةِ:1ـ مُعينُ أَهْلِ بَيْتى.
    2ـ وَ الْقاضى لَهُمْ حَوائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ.
    3ـ وَ الُْمحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ.
    4ـ وَ الدّافِعُ عَنْهُمْ بِيَدِهِ.»:
    چهار دسته اند كه من، روز قيامت، شفيع آنها هستم:1ـ يارى دهنده اهل بيتم،2ـ برآورنده حاجات اهل بيتم به هنگام اضطرار و ناچارى،3ـ دوستدار اهل بيتم به قلب و زبان،4ـ و دفاع كننده از اهل بيتم با دست و عمل.
    5- ملاك پذيرش اعمال
    « لا يُقْبَلُ قَوْلٌ إِلاّ بِعَمَل وَ لا يُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ إِلاّ بِنِيَّة وَ لا يُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ وَ لا نِيَّةٌ إِلاّ بِإِصابَةِ السُّنَّةِ.»:
    نزد خداوند سخنى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه همراه با عمل باشد، و سخن و عملى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه همراه با نيّت خالص باشد، و سخن و عمل و نيّتى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه مطابق سنّت باشد.
    6- صفات بهشتى
    « أَلا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النّارُ غَدًا؟ قيلَ بَلى يا رَسُولَ اللّهِ.
    فَقالَ: أَلْهَيِّنُ الْقَريبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ.»:
    آيا كسى را كه فرداى قيامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفى نكنم؟ گفتند: آرى، اى پيامبر خدا.
    فرمود: كسى كه متين، خونگرم، نرمخو و آسانگير باشد.
    7- نشانه هاى ستمكار
    « عَلامَةُ الظّالِم أَرْبَعَةٌ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ.»:
    نشانه ظالم چهار چيز است :1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم مىكند،2ـ به زيردستش با غلبه فرمانروايى مىكند،3ـ حقّ را دشمن مىدارد،4ـ و ستم را آشكار مىكند.
    8- شعبه هاى علوم دين
    « إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَريضَةٌ عادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قائِمَةٌ وَ ما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.»:
    همانا علم دين سه چيز است، و غير از اينها فضل است:1ـ آيه محكمه (كه منظور از آن علم اصول عقائد است)،2ـ فريضه عادله (كه منظور از آن علم اخلاق است)،3ـ و سنّت قائمه (كه منظور از آن علم احكام شريعت است).
    9- فتواى نااهل
    « مَنْ أَفْتى النّاسَ بِغَيْرِ عِلْم... فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ.»:
    كسى كه بدون صلاحيّت علمى براى مردم فتوا دهد، خود را هلاك ساخته و ديگران را نيز به هلاكت انداخته است.
    10- روزه واقعى
    « أَلصّائِمُ فى عِبادَة وَ إِنْ كانَ فى فِراشِهِ ما لَمْ يَغْتَبْ مُسْلِمًا.»:
    روزه دار ـ مادامى كه غيبت مسلمانى را نكرده باشد ـ همواره در عبادت است، اگر چه در رختخواب خود باشد.
    11- فضيلت رمضان
    « شَهْرُ رَمضانَ شَهْرُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهْرٌ يُضاعَفُ فيهِ الْحَسَناتُ وَ يَمْحُو فيهِ السَّيِّئاتُ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَكَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الاِْنابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ.
    أَلا فَاجْتَنِبُوا فيهِ كُلَّ حَرام وَ أَكْثِرُوا فيهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ....»:
    ماه رمضان، ماه خداوند عزيز و جليل است، و آن ماهى است كه در آن نيكيها دوچندان و بديها محو مىشود، ماه بركت و ماه بازگشت به خدا و توبه از گناه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ و كاميابى به بهشت است. آگاه باشيد! در آن ماه از هر حرامى بپرهيزيد و قرآن را زياد بخوانيد.
    12- نشانه هاى شكيبا
    « عَلامَةُ الصّابِرِ فى ثَلاث:أَوَّلُها أَنْ لا يَكْسَلَ،و الثّانِيَةُ أَنْ لا يَضْجَرَ،وَ الثّالِثَةُ أَنْ لا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ. لاَِنـَّهُ إِذا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحَقَّ،وَ إِذا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ،وَ إِذا شَكى مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَصاهُ.»:
    علامت صابر در سه چيز است:اوّل: آن كه كسل نشود،دوّم: آن كه آزرده خاطر نگردد،سوّم: آن كه از خداوند عزّوجلّ شكوه نكند،زيرا وقتى كه كسل شود، حقّ را ضايع مىكند،و چون آزرده خاطر گردد شكر را به جا نمىآورد،و چون از پروردگارش شكايت كند در واقع او را نافرمانى نموده است.
    13- بدترين جهنّمى
    « إِنَّ أَهْلَ النّارِ لَيَتَأَذُّونَ مِنْ ريحِ الْعالِمِ التّارِكِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النّارِ نِدامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعا عَبْدًا إِلَى اللّهِ فَاسْتَجابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطاعَ اللّهَ فَأَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدّاعِىَ النّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ.»:
    همانا اهل جهنّم از بوى گند عالمى كه به علمش عمل نكرده رنج مىبرند، و از اهل دوزخ پشيمانى و حسرت آن كس سختتر است كه در دنيا بنده اى را به سوى خدا خوانده و او پذيرفته و خدا را اطاعت كرده و خداوند او را به بهشت درآورده، ولى خودِ دعوت كننده را به سبب عمل نكردن به علمش به دوزخ انداخته است.
    14- عالمان دنيا طلب
    « أَوْحَى اللّهُ إِلى داوُدَ(عليه السلام) لا تَجْعَلْ بَيْنى وَ بَيْنَكَ عالِمًا مَفْتُونًا بِالدُّنْيا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَريقِ مَحَبَّتى فَإِنَّ أُولئِكَ قُطّاعُ طَريقِ عِبادِى الْمُريدينَ، إِنَّ أَدْنى ما أَنـَا صانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنـْزَعَ حَلاوَةَ مُناجاتى عَنْ قُلوبِهِمْ.»:
    خداوند به داود(عليه السلام) وحى فرمود كه: ميان من و خودت، عالِم فريفته دنيا را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستىام بگرداند، زيرا كه آنان، راهزنانِ بندگانِ جوياى مناند، همانا كمتر كارى كه با ايشان كنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از دلشان بركنم.
    15- نتيجه يقين
    « لَوْ كُنْتُم تُوقِنُونَ بِخَيْرِ الاْخِرَةِ وَ شَرِّها كَما تُوقِنُونَ بِالدُّنيا لاَثَرْتُمْ طَلَبَ الآخِرَةِ.»:
    اگر شما مردم يقين به خير و شرّ آخرت مىداشتيد، همان طور كه يقين به دنيا داريد، البته در آن صورت، آخرت را انتخاب مىكرديد.
    16- نخستين پرسش هاى قيامت
    « لا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ يَوْمَ القِيمَةِ حَتّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَع: عَنْ عُمْرِهِ فيما أَفـْناهُ، وَ عَنْ شَبابِهِ فيما أَبـْلاهُ، وَ عَنْ عِلْمِهِ كَيْفَ عَمِلَ بِهِ، وَ عَنْ مالِهِ مِنْ أَيـْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فيما أَنـْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّنا أَهـْلَ الْبَيْتِ.»:
    هيچ بنده اى در روز قيامت قدم از قدم برنمىدارد، تا از اين چهار چيز از او پرسيده شود:1ـ از عمرش كه در چه راهى آن را فانى نموده،2ـ و از جوانىاش كه در چه كارى فرسوده اش ساخته،3ـ و از مالش كه از كجا به دست آورده و در چه راهى صرف نموده،4ـ و از دوستىِ ما اهل بيت.
    17- محكم كارى
    « وَ لكِنَّ اللّهَ يُحِبُّ عَبْدًا إِذا عَمِلَ عَمَلاً أَحـْكَمَهُ.»:
    پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) وقتى كه با دقّت قبر سعد بن معاذ را پوشاند فرمود: مىدانم كه قبر سرانجام فرو مىريزد و نظم آن بهم مىخورد، ولى خداوند بندهاى را دوست مىدارد كه چون به كارى پردازد، آن را محكم و استوار انجام دهد.
    18- مرگ، بيدارى بزرگ
    « أَلنّاسُ نِيامٌ إِذا ماتُوا انْتَبَهُوا.»:
    مردم در خواباند وقتى كه بميرند، بيدار مىشوند.
    19- ثواب اعمال كارساز
    « سَبْعَةُ أَسـْباب يُكْسَبُ لِلْعَبْدِ ثَوابُها بَعْدَ وَفاتِهِ:رَجُلٌ غَرَسَ نَخْـلاً أَوْ حَـفَـرَ بِئْـرًا أَوْ أَجْرى نَهْـرًاأَوْ بَنـى مَسْجِـدًا أَوْ كَتَبَ مُصْحَفًا أَوْ وَرَّثَ عِلْمًاأَوْ خَلَّفَ وَلَـدًا صالِحـًا يَسْتَغْفِرُ لَـهُ بَعْـدَ وَفاتِـهِ.»:
    هفت چيز است كه اگر كسى يكى از آنها را انجام داده باشد، پس از مرگش پاداش آن هفت چيز به او مىرسد:1ـ كسى كه نخلى را نشانده باشد (درخت مثمرى را غرس كرده باشد)،2ـ يا چاهى را كنده باشد،3ـ يا نهرى را جارى ساخته باشد،4ـ يا مسجدى را بنا نموده باشد،5ـ يا قرآنى را نوشته باشد،6ـ يا علمى را از خود برجاى نهاده باشد،7ـ يا فرزند صالحى را باقى گذاشته باشد كه براى او استغفار نمايد.
    20- سعادتمندان
    « طُوبى لِمَنْ مَنَعَهُ عَيـْبـُهُ عَنْ عُيـُوبِ الْمُـؤْمِنينَ مِنْ إِخْوانِهِ طُوبى لِمَنْ أَنـْفَقَ الْقَصْدَ وَ بَذَلَ الفَضْلَ وَ أَمْسَكَ قَولَهُ عَنِ الفُضُولِ وَ قَبيحِ الْفِعْلِ.»:
    خوشا به حال كسى كه عيبش او را از عيوب برادران مؤمنش باز دارد، خوشا به حال كسى كه در خرج كردن ميانه روى كند و زياده از خرج را ببخشد و از سخنانِ زائد و زشت خوددارى ورزد.
    21- دوستى آل محمّد
    « مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شَهيـدًا.
    أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مَغْفُورًا لَهُ.
    أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ تائِبـًا.
    أَلا وَمَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مُؤْمِنًا مُسْتَكْمِلَ الإِيمانِ.
    أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد جاءَ يَوْمَ الْقِيمَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مَأْيُوسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ.
    أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد لَمْ يَشُمَّ رائِحَةَ الْجَنَّةِ.»:
    كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، شهيد مرده است.
    آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، آمرزيده مرده است.
    آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، توبه كار مرده است.
    آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، باايمان كامل مرده است.
    آگاه باشيد كسى كه با دشمنى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، در حالى به صحراى قيامت مىآيد كه بر پيشانىاش نوشته شده: نااميد از رحمت خدا.
    آگاه باشيد كسى كه با دشمنى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، بوى بهشت به وى نمىرسد.
    22- سزاى زن و مرد همسر آزار
    «أَيُّمَا امْرَأَة أَذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ يَقْبَلِ اللّهُ مِنْها صَرْفًا وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى تُرْضِيَهُ وَ إِنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَيْلَها وَ كانَتْ أَوَّلَ مَنْ يَرِدُ النّارَ وَ كَذلِكَ الرَّجُلُ إِذا كانَ لَها ظالِمًا.»:
    هر زنى كه شوهر خود را با زبان بيازارد، خداوند هيچ جبران و عوض و نيكى از كارش را نمىپذيرد تا او را راضى كند، اگرچه روزش را روزه بگيرد و شبش را به عبادت بگذراند، و چنين زنى اوّل كسى است كه داخل جهنّم خواهد شد، و همچنين است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
    23- سزاى زن ناسازگار با شوهر
    «أَيُّمَا امْرَأَة لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِها وَ حَمَلَتْهُ عَلى ما لا يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ ما لا يُطيقُ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها حَسَنَةٌ وَ تَلْقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَيْها غَضْبانُ.»:
    هر زنى كه با شوهر خود مدارا ننمايد و او را به كارى وادار سازد كه قدرت و طاقت آن را ندارد، از او كار نيكى قبول نمىشود و در روز قيامت، خدا را در حالتى ملاقات خواهد كرد كه بر وى خشمگين باشد.
    24- نخستين رسيدگى در قيامت
    «أَوَّلُ ما يُقْضى يَوْمَ القِيمَةِ الدِّماءُ.»:
    اوّلين كارى كه در روز قيامت به آن رسيدگى مىشود، خون هاى به ناحقّ ريخته شده است.
    25- بى رحمى و ترحّم
    «إِطَّلَعْتُ لَيْلَةَ أَسْرى عَلَى النّارِ فَرَأَيْتُ امْرَأَةً تُعَذَّبُ فَسَأَلْتُ عَنْها فَقيلَ إِنَّها رَبَطَتْ هِرَّةً وَ لَمْ تُطْعِمْها وَ لَمْ تَسْقِها وَ لَمْ تَدَعْها تَأْكُلُ مِنْ خَشاشِ الاَْرْضِ حَتّى ماتَتْ فعَذَّبَها بِذلِكَ وَ اطَّلَعْتُ عَلَى الْجَنَّةِ فَرَأَيْتُ امْرَأَةً مُومِسَةً يَعنى زانِيَةً فَسَأَلْتُ عَنْها فَقيلَ إِنَّها مَرَّتْ بِكَلْب يَلْهَثُ مِنَ الْعَطَشِ فَأَرْسَلَتْ إِزارَها فى بِئْر فَعَصَرَتْهُ فى حَلْقِهِ حَتّى رَوِىَ فَغَفَرَ اللّهُ لَها.»:
    در شب معراج از دوزخ آگاهى يافتم، زنى را ديدم كه در عذاب است. از گناهش سؤال كردم. پاسخ داده شد كه او گربه اى را محكم بست، در حالى كه نه به آن حيوان خوراكى داد و نه آبى نوشاند و آزادش هم نكرد تا خود در روى زمين چيزى را بيابد و بخورد و با اين حال ماند تا مُرد.
    خداوند اين زن را به خاطر آن گناه، عذاب كرده است. و از بهشت آگاهى يافتم، زن آلوده دامنى را ديدم و از وضعش سؤال كردم. پاسخ داده شد اين زن به سگى گذر كرد، در حالى كه از عطش، زبانش را از دهان بيرون آورده بود، او پارچه پيرهنش را در چاهى فرو برد، پس آن پارچه را در دهان سگ چلاند تا آن حيوان سيراب شد، خداوند گناه آن زن را به خاطر اين كار بخشيد.
    26- عدم پذيرش اعمال ناخالص
    «إِذا كانَ يَوْمُ الْقِيمَةِ نادى مُناد يَسْمَعُ أَهْلُ الْجَمْعِ أَيْنَ الَّذينَ كانُوا يَعْبُدُونَ النّاسَ قُومُوا خُذُوا أُجُورَكَمْ مِمَّنْ عَمِلْتُمْ لَهُ فَإِنّى لا أَقـْبـَلُ عَمَلاً خالَطَهُ شَىْءٌ مِنَ الدُّنْيا وَ أَهْلِها »:

    چون روز قيامت فرا رسد، ندا دهنده اى ندا دهد كه همه مردم مىشنوند، گويد: كجايند آنان كه مردم را مىپرستيدند؟ برخيزيد و پاداشتان را از كسى كه براى او كار كرديد بگيريد! چون من عملى را كه چيزى از دنيا و اهل دنيا با آن مخلوط شده باشد، قبول نمىكنم.
    27- دنيا طلبى، عنصرِ حبط اعمال
    «لَيَجيئَنَّ أَقوامٌ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ أَعْمالُهُمْ كَجِبالِ تِهامَة فَيُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَـىالنّارِ قالُوا يا رَسـُولَ اللّهِ مُصَلّينَ؟ قالَ نَعَمْ يُصَلُّونَ وَ يَصُومُونَ وَيَأْخُذُونَ هِنْـأً مِنَ اللَّيْلِ فَـإِذا عَرَضَ لَهُمْ شَىْءٌ مِنَ الـدُّنْيا وَثَبُوا عَلَيْهِ.»:
    در روز قيامت گروهى را براى محاسبه مىآورند كه اعمال نيك آنان مانند كوه هاى تهامه بر روى هم انباشته است! امّا فرمان مىرسد كه به آتش برده شوند! صحابه گفتند: يا رسول اللّه! آيا اينان نماز مىخواندند؟ فرمود: بلى نماز مىخواندند و روزه مىگرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر مىبردند! امّا همين كه چيزى از دنيا به آنها عرضه مىشد، پرش و جهش مىكردند تا خود را به آن برسانند!
    28- با هر كهاى با اوستى
    «أَلـْمَرْءُ مَـعَ مَـنْ أَحَـبَّ.»:
    آدمى (در قيامت) با كسى است كه او را دوست دارد.
    29- دوستى اهل بيت
    «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيى حَياتي وَ يَمُوتَ مَماتي وَ يَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْن غَرَسَها رَبّي فَلْيُوالِ عَلِيًّا مِنْ بَعْدي وَلْيُوالِ وَلِيَّهُ وَلْيَقْتَدِ بِالاَْئِمَّةِ مِنْبَعْدي فَإِنَّهُمْ عِتْرَتي وَ خُلِقُوا مِنْ طينَتي رُزِقُوا فَهْمًا وَ عِلْمًا وَوَيْلٌ لِلْمُكَذِّبينَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمـَّتي الـْقاطِعينَ فيهمْ صِلَتي لا أَنـَا لَهُمُ اللّهُ شَفاعَتي.»:
    هر كس دوست داشته باشد كه چون من زندگى كند و چون من بميرد و در باغ بهشتى كه پروردگارم پرورده جاى بگيرد، بايد بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پيشوايان بعد از من اقتدا كند كه آنان عترت من هستند و از طينتم آفريده شدهاند و از درك و دانش برخوردار گرديده اند، و واى بر آن گروه از امّت من كه برترى آنان را انكار كنند و پيوندشان را با من قطع نمايند كه خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد كرد.
    30- ولايت على(عليه السلام) شرط قبولى اعمال
    «فَوَ الَّذي بَعَثَني بِالْحَقِّ نَبِيًّا لَوْ جاءَ أَحـَدُكُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ بِأَعْمال كَأَمـْثالِ الْجِبالِ وَ لَمْ يَجىءَ بِوِلايَةِ عَلِىِّ بْنِ أَبيطالب لاََكَبَّهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فِي النّارِ.»:
    سوگند به خدايى كه مرا به حقّ برانگيخته، اگر يكى از شما در روز قيامت با اعمالى همانند كوه ها بيايد، امّا فاقد ولايت و قبول حاكميّت على بن ابيطالب باشد، خداوند او را به رو در آتش افكند.
    31- پاداش مريض
    «إِذا مَرِضَ الْمُسْلِمُ كَتَبَ اللّهُ لَهُ كَأَحْسَنِ ما كانَ يَعْمَلُ فى صِحَّتِهِ وَ تَساقَطَتْ ذُنُوبُهُ كَما يَتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرِ.»:
    وقتى كه مسلمان، بيمار شود، خداوند همانند بهترين حسناتى كه در حال سلامت انجام مىداده در نامه عملش مىنويسد و گناهانش همچون برگ درخت فرو مىريزد.
    32- مسئوليت مسلمانى
    «مَنْ أَصْبَحَ لايَهْتَمُّ بِأمُوُرِالْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادي يالَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم.»:
    هر كه صبح كند و به امور مسلمين همّت نگمارد، از آنها نيست; و هر كس بشنود كه شخصى فرياد مىزند: «اى مسلمان ها به فريادم برسيد» ولى جوابش نگويد، مسلمان نيست.
    33- پيوستگى ايرانيان با اهل بيت
    «قالَتِ الرُّسُلُ مِنَ الْفُرْسِ لِرَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) إِلى مَنْ نَحْنُ يا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ أَنـْتُمْ مِنّا وَ إِلَيْنا أَهْلَ الْبَيـْتِ.»:
    فرستادگان باذان، پادشاه يمن، تحت الحمايه ايران كه اصالتاً ايرانى بودند به حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) آمدند و گفتند: اى رسول خدا: سرانجامِ ما فارسيان به نزد چه كسى خواهد بود؟حضرت فرمود: شما فارسيان از ما هستيد و سرانجامتان به سوى ما و خاندان ما خواهد بود!
    قال ابن هشام: فَبَلَغَنى عَنِ الزُّهْرِىِّ إِنّه قالَ: فَمِنْ ثَمَّ قالَ رَسُولُ اللّهِ: سَلْمانُ مِنّا أَهـْلَ الْبَيْتِ.
    ابن هشام از قول زهرى گويد: و از همين جا بود كه پيامبر فرمود: سلمان از اهل بيت ماست.
    34- خيانت بزرگ (تقدّم مفضول)
    «مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى الْمُسْلِمينَ وَ هُوَ يَرى أَنَّ فيهِمْ مَنْ هُوَ أَفـْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمينَ.»:
    كسى كه بر مسلمانان پيشى گيرد، در حالى كه مىداند در ميان آنها كسى افضل و بهتر از او وجود دارد، چنين كسى به خدا و رسولش و همه مسلمانان خيانت كرده است.
    35- ارزش هدايت
    «لأََنْ يَهْدِىَ اللّهُ بِكَ رَجُلاً واحِدًا خَيْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ.»:
    پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) خطاب به حضرت على(عليه السلام) فرمود:در صورتى كه خداوند يك نفر را به دست تو هدايت كند، براى تو از حكومت كردن بر آنچه آفتاب بر آن مىتابد بهتر است.
    36- مردمان آخرالزّمان
    «يَـأْتى عَلَىالنّاسِ زَمانٌ تَخْبُثُ فيهِ سَرائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فيهِ عَلانِيَتُهُمْ طَمَعًا فِى الدُّنْيا، لا يُريدُونَ بِهِ ما عِنْدَ رَبِّهِمْ، يَكُونُ دينُهُمْ رِياءً لا يُخالِطُهُمْ خَوْفٌ، يَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقاب فَيَدْعُونَهُ دُعاءَ الْغَريقِ فَلا يَسْتَجيبُ لَهُمْ!»:
    زمانى بر مردم فرا مىرسد كه براى طمعِ در دنيا، باطنشان پليد و ظاهرشان زيبا باشد، علاقهاى به آنچه نزد پروردگارشان است نشان ندهند، دين آنها ريا شود و خوفى ]از خدا[ در دلشان آميخته نشود، خداوند همه آنان را به عذاب سختى گرفتار كند، پس مانند دعاى شخص غريق دعا كنند، ولى دعايشان را اجابت نكند!
    37- راستگوترين صحابه
    «ما أَظَلَّتِ الْخَضْراءُ وَ لا أَقَلَّتِ الْغَبْراءُ مِنْ ذى لَهْجَة أَصـْدَقُ مِنْ أَبـىذَرٍّ.»:
    آسمان سايه نينداخته و زمين دربرنگرفته، صاحب سخنى راستگوتر از ابوذر را.
    38- پرسش از عالمان و همنشينى با فقيران
    «سائِلُوا الْعُلَماءَ وَ خاطِبُوا الْحُكَماءَ وَ جالِسُوا الْفُقَراءَ.»:
    از دانشمندان بپرسيد و با فرزانگان سخن بگوييد و با فقيران بنشينيد.
    39- دستبوسى نه!
    «هذا تَفْعَلُهُ الأَعاجِمُ بِمُلُوكِها وَ لَسْتُ بِمَلِك إِنَّما أَنـَا رَجُلٌ مِنْكُمْ.»:
    مردى خواست تا بر دست رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بوسه زند، پيامبر دست خود را كشيد و فرمود: اين كارى است كه عَجَم ها با پادشاهان خود مىكنند و من شاه نيستم، من مردى از خودتان هستم.
    40- مهربانى با همنوعان
    «ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ، وَ ما مِنْ أَهـْلِ قَرْيَة يَبيتُ وَ فيهِمْ جائِعٌ لا يَنْظُرُ اللّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ.»:
    به من ايمان نياورده كسى كه سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد، و اهل يك آبادى كه شب را بگذرانند و در ميان ايشان گرسنه اى باشد، خداوند در روز قيامت به آنها نظر رحمت نيفكند.
    [/align]

  10. کاربر روبرو از پست مفید erfan25 تشکرکرده است .

    erfan25 (جمعه 17 اسفند 86)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 21:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    2,496
    امتیاز
    42,303
    سطح
    100
    Points: 42,303, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    8,459

    تشکرشده 9,108 در 2,116 پست

    Rep Power
    267
    Array

    RE: ويژه 28صفر(رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین )

    با سلا م واحترام رسول اکرم می فرمایند خدواند به وسیله نیکی کردن به یدر ومادر عمر انسان را از یاد فزون میکند کمک کردن به یدر ومادر اصلاعت کردن حرف شنوی زود انجام دادن احترام گذاشتن السلام یا رسول الله السلام یا امام رضا السلام یا امام حسن مجتبی شهادت رسول اکرم وشهادت امام حسن مجتبی به عموم مسلمانان تسلیت عرض می نمایم شهادت امام رضا به عموم مسلمانان تسلیت عرض می نمایم

  12. کاربر روبرو از پست مفید محمدابراهیمی تشکرکرده است .

    محمدابراهیمی (پنجشنبه 16 اسفند 86)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 21:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    2,496
    امتیاز
    42,303
    سطح
    100
    Points: 42,303, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    8,459

    تشکرشده 9,108 در 2,116 پست

    Rep Power
    267
    Array

    RE: ويژه 28صفر(رسول راستین در کلام امیرالمؤمنین )

    ادب بهترین سجایای اخلاقی است انسان اخلاق صیبرو شکیبایی مردم دار رفتارنیک راستگو و صادق متدین وبا خدای است فحاش وگستاخ نیست اخلاق زمینه ای در فصلرت انسان است که در انسان با کمک علم اخلاق این زمینه را با صفات خوب و یسنده زینت می بخشد واز بوجود امدن و رشدنمو صفات بد در این زمینه جلوگیری میکند موفق شاد باشید

  14. کاربر روبرو از پست مفید محمدابراهیمی تشکرکرده است .

    محمدابراهیمی (پنجشنبه 16 اسفند 86)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 خرداد 90 [ 16:25]
    تاریخ عضویت
    1386-11-16
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,772
    سطح
    38
    Points: 3,772, Level: 38
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    102

    تشکرشده 103 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بذل عاطفه به خانواده

    پيامبر (ص) در خانواده نسبت به همسران خود، هيچ گونه خشونتي بروز نمي‏داد و اين بر خلاف خلق و خوي مردم مکه بود. بد زباني برخي از همسران خويش را تحمل مي‏کرد تا آن جا که ديگران از اين همه تحمل رنج مي‏بردند.

    او به حسن معاشرت با زنان توصيه و تأکيد مي‏کرد و مي‏فرمود: همه مردم داراي خصلت‏هاي نيک و بد هستند، مرد نبايد تنها جنبه‏هاي ناپسند همسر خويش را در نظر بگيرد و او را ترک کند.

    رسول خدا(ص) با فرزندان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود و به آن‏ها محبت مي‏کرد. سيره تربيتي آن حضرت نشان مي‏دهد که در طول زندگي، ارتباط عاطفي و کلامي با فرزندانش داشت.

    يکي از همسران پيامبر مي‏گويد: فاطمه(س) در رفتار و گفتار و سيماي ظاهري شبيه‏ترين فرد به رسول خدا(ص) بود، ارتباط اين پدر و فرزند آن چنان مستحکم بود که او هرگاه به ديدن پيامبر(ص) مي‏آمد، پيامبر (ص) از جاي خود برمي‏خاست و سرو دست دخترش را مي‏بوسيد و او را در جاي خود مي‏نشاند و هرگاه پيامبر(ص) به منزل فاطمه (س) مي‏آمد، فاطمه از جايش برخاسته و پدر گرامي اش را مي‏بوسيد و آن بزرگوار را در جاي خويش مي‏نشانيد.

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 خرداد 90 [ 16:25]
    تاریخ عضویت
    1386-11-16
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,772
    سطح
    38
    Points: 3,772, Level: 38
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    102

    تشکرشده 103 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هنوز، بوی تو در باغ‌های عالم هست

    فرشته‌ای كه فرود آمد

    تو را چه گفت

    كه تا امروز

    تمام جان و جهان را

    به‌خویش می‌خوانی

    و تا زمین و زمان هست

    زنده می‌مانی؟

    اگرچه بعد تو ای سبز

    باغ‌ها زردند

    و خیل مردنمایان شهر

    نامردند،

    ولی هنوز كسانی كه با تو هم‌سویند

    غبار غصه ز چشمان شهر

    می‌شویند

    اگرچه نیستی اما

    هنوز بانگ بلال از مناره می‌آید

    كه شهر را به تماشای نور می‌خواند

    هنوز خاطره تابناك فریادت

    كه تا نهایت تاریخ راه می‌پوید

    تمام هستی ما را در این خراب‌آباد

    به پای‌كوبی جشن و سرور می‌خواند

    هلا ستاره شب‌های مكه و تاریخ!

    كه طاق كاخ مداین

    به‌خاطر تو شكست

    و شعله‌های بلند آشیانه زرتشت

    به احترام شب زادنت

    به خاك نشست

    و ساوه چشم پرآب از هرآن‌چه غیر تو

    بست

    تو را غروب در این بامداد رنگین نیست

    هنوز، بوی تو در باغ‌های عالم هست



    شاعر:جواد محقق

    منبع:سایت تبیان

  17. کاربر روبرو از پست مفید Arash27 تشکرکرده است .

    Arash27 (جمعه 17 اسفند 86)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 خرداد 90 [ 16:25]
    تاریخ عضویت
    1386-11-16
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,772
    سطح
    38
    Points: 3,772, Level: 38
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    102

    تشکرشده 103 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array

    توصیه های رسول اکرم (ص) به امیرالمومنین (ع)

    امام صادق (علیه السلام) بواسطه پدران گرامیشان از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل می‌نمایند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به آن حضرت فرمودند: "یا علی! تو را وصیتی می‌کنم که آن را محافظت کن، پس مادامیکه وصیت مرا مورد عمل قرار دهی، در خیر و سعادت خواهی بود:

    • یا علی، هر کس خشم خود را فرو خورد در حالیکه قدرت بر انتقام داشته باشد، خداوند روز قیامت او را در محل امنی قرار خواهد داد و مزه عفو را خواهد چشید.

    • یا علی، آنکس که مردم از شر زبانش در امان نباشند، اهل آتش است.

    • یا علی، بدترین مردم کسی است که مردم از ترس، او را احترام کنند تا از شرش در امان باشند.

    • یا علی، آنکس که برای دین و دنیای تو سودی ندارد، خیری در همنشینی با او نیست.

    • یا علی، شایسته است که مومنین دارای هشت خصلت باشند:

    وقار در هنگام مصیبتهای بزرگ، شکیبایی در هنگام ابتلا و گرفتاری، سپاسگزاری در هنگام وسعت زندگی، قناعت به آنچه که خداوند به او داده است، ظلم نکردن به دشمنان، تحمیل نکردن خود به دوستان، گرفتن ناراحتی بر خویشتن و آسایش مردم از دست او.

    • یا علی، خوشا به حال کسی که عمرش به درازا کشد و کردارش نیکو باشد.

    • یا علی، چهار عمل است که اگر انسانی مرتکب شد، پاداش آنرا زود درمی‌یابد: مردی که به او نیکی می‌کنی و او در برابر نیکی تو بدی می‌کند؛ کسی که با او دشمنی نداری و او با تو دشمنی می‌کند؛ کسی که با او هم پیمان شده‌ای و به عهد خود وفا کرده‌ای، ولی او به تو خیانت کرده است؛ کسی که با نزدیکانش رفت و آمد داشته باشد، اما آنها با او قطع رحم کنند.

    • یا علی، سه چیز از مکارم اخلاق در دنیا و آخرت است: کسی که به تو ستم کرده از وی درگذری، با کسی که با تو قطع ارتباط کرده ارتباط برقرار کنی، در برابر کسی که از روی نادانی موجب ناراحتی تو شده صبور باشی.

    • یا علی، از چهار چیز قبل از رسیدن چهار چیز هر چه زودتر استفاده کن: از جوانی قبل از پیری، از تندرستی قبل از بیماری، از توانگری قبل از تنگدستی و از زندگی قبل از مرگ.

    • یا علی، چهار خصلت است که هر کس آنها را دارا باشد، خداوند برای او خانه ای در بهشت می‌سازد: کسی که یتیمی را پناه دهد، و به ناتوانی ترحم کند، و به پدر و مادرش نیکی کند، و به زیردستانش با محبت رفتار نماید.

    برگرفته از :
    کتاب من لا یحضره الفقیه، تالیف شیخ صدوق (ره)، جلد 4، صفحه 352


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا ازدواج موقت کار درستیه ؟
    توسط poke_1024 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 شهریور 92, 17:45
  2. در شرف جدا شدن هستیم
    توسط mahan31 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 تیر 90, 19:55
  3. تا چه سنی مسئول کار بچه ها هستیم؟!
    توسط ani در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 دی 88, 20:02
  4. پـــــيــــشـــگــويـــي اعداد!!! جالبه
    توسط آرمان 26 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 فروردین 88, 13:38
  5. دنبال خانواده اى ميجويم كه اصلا درعمرشون ناراحت نشدند
    توسط marya1980@sm__z در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 04 آبان 87, 18:20

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.