به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 64
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 آذر 89 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1388-8-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    2,754
    سطح
    32
    Points: 2,754, Level: 32
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question ....::::::: چیکار کنم که این عذاب بالاخره تموم بشه (تو رو خدا کمکم کنید )

    با عرض سلام و خسته نباشید

    من یه مشکلی دارم که فقط میتونم با خدا و بعد هم با شما در میون بذارم ؛ راستش از روده درازی خوشم نمیاد و می دونم که شما هم همینطور! اما لزوما برای طرح مشکلم و متعاقبا کمک شما باید اطلاعات کامل و درستی بدم ؛ امیدوارم چیزی از قلم نیفته.از شما هم خواهش می کنم که یه کمک واقعی (البته مثل اکثر موارد) در حقم بکنید تا یه نصیحت! (ممنونم)

    خوب اول از همه از خودم شروع می کنم ؛ من 20 سالمه و دانشجوی یه رشته ی خوب در شهر خودمون (مرکز استان) ، الآن هم ترم سه هستم ، اما تقریبا از اواسط ترم دوم نزدیکی های عید ، بعد از مدت زیادی کلنجار رفتن با خودم و فکر کردن متوجه شدم که به یکی از همکلاسی های هم دوره ی خودم خیلی ، علاقه مندم!
    این رو هم باید در اینجا بگم که من تا کنون رابطه ای با جنس مخالف نداشتم ؛ همیشه هم از رابطه با جنس مخالف (از نوع دوستی های معمول که خودتون می دونین) بدم میومده و اون رو کاری نادرست می دونستم و می دونم ، خیلی هم افراطی شده بودم که اصلا می گفتم عشق ، کشکه!
    و حالا عاشق شدن من (عاشق کلمه ی سنگینیه و شرایط خاصی داره بهتره بگم علاقه مند) برای خودم عجیبه!!
    تو رو خدا حمل بر خودستایی نشه که من از خودستایی نفرت دارم ؛ اما باید بگم من آدم خیلی منطقی هستم و توی مدت زندگیم همه ی اطرافیانم می دونن که تا چه حد کارها رو به درستی و با احتیاط انجام می دم و هرکاری که با منطق و حق همراه باشه حتی اگر شدیدا برخلاف میلم باشه درباره اش فکر می کنم ، می پذیرم ، و حتما بهش عمل میکنم ؛ پس باز هم خواهش می کنم نظر و کمک خودتون رو هر چند رک و گزنده کامل و صریح بفرمایید.
    با توجه به همین منطقی بودن اصلا این در دام علاقه افتادن و وابستگی شدید عاطفی که برام پیش اومده برای خودم هم تعجب آوره!
    راستش بنده و خانواده ام تا حد متعادلی مذهبی هستیم و فقط 2 برادر بزرگتر دارم که هر دو ازدواج کرده اند . و سن ازدواج هم توی فامیل ما تقریبا 25 سال هست.

    تا اینجا از خودم گفتم ، اما از ایشون اگه بخوام بگم باید اعتراف کنم چیز زیادی نمیدونم (چیزهایی که برای ازدواج خیلی مهم هستند مثل خانواده ، سطح فرهنگی و مالی ، تعداد خواهر و برادر و شغل پدر و ...)
    می دونم ایشون اهل یکی از شهرستان های استان خودمونه ، از لحاظ درسی و نمرات در سطح عالی هستند ، اما چیزی که من رو علاقه مند کرده و مهم ترین عامل برای زندگی آینده ام هست ، اخلاق ، متانت ، حجاب(مانتوی خیلی پوشیده) و شیوه ی رفتار فوق العاده سنگین با ما پسرهای کلاسه ؛ ایشون در حد خودشون و البته من(!) زیبا هستند.
    نکته ی تکمیلی ؛ درسته الآن ساکن مرکز استان هستیم اما شهرستان آبا و اجدادی من همجوار شهرستان ایشون و از لحاظ فرهنگ اجتماعی و آداب و رسوم و حتی لهجه بسیار شبیه به هم هستیم.

    ترم اول که بی خیالی درس می خوندم ، فقط واسه قبولی! ؛ اما ترم دوم که مشغولی فکر و ذکرم به ایشون بیشتر شده بود با افت بیشتری روبرو شدم ؛ اما ترم سوم ترم متفاوتیه اصلا نمی دونم چی به سرم اومده؟! به خاطر ایشون به شدت سختکوش و درسخون شدم! خیلی هم اخلاقم با همه تغییر کرده! البته با توجه به تابستان زجرآوری که فقط و فقط من گذروندم(تابستان امسال بین ترم 2 و 3) این تغییرات تعجبی نداره!!! خلاصه که نیروی عجیبی در همه ی وجودم حس می کنم.

    راستی بعد این همه اصطلاحا روده درازی اصل مشکلم رو نگفتم ؛ مشکلم اینه که خوب من که علاقه مند شدم (که خودم و خدای خودم می دونیم به هیچ وجه ارادی نبوده ؛ یه جایی خوندم که انسانهای دانا در تمام سنین پیش از انتخاب همسر به ساختن ایده آل در ذهن(با عقل) متناسب با همه ی شرایط خود می پردازند ؛ و وقتی به فردی که به ایده آل آنها نزدیک است میرسند به او علاقه مند می شوند (با دل) ؛ نمی دونم شاید من هم اینطوری شدم!!) داشتم می گفتم خب من که علاقه مند شدم ؛ تکلیف ، بعد از این چیه؟ باید چی کار کنم که بیشتر از این (مثل تابستون امسال) زجر نکشم؟
    از طرفی خوب هرکسی میدونه که باید خیلی درست و صحیح به شخص ابراز علاقه کرد ، اما 1. من بسیار کم تجربه ام و شیوه ی درستش رو نمی دونم 2. صحبت با ایشون برام بسیار سخته ، چون ایشون بیش از حد تصور هرکسی ، متشخص و محترمانه رفتار می کنند! از طرفی جو دانشگاه ما طوریه که احتمال مخفی ماندن موضوع در حد معمولش کمه!! از طرف دیگر همیشه توی زندگیم به آبروی اطرافیانم بسیار بسیار احترام گذاشته ام و الآن اصلا راضی نمیشم با حرکتی خام و بی تجربه آبروی کسی که دوستش دارم رو بریزم.
    راه حل دیگری که به ذهنم میرسه صحبت با مادرمه ؛ که با توجه به سن ازدواج بالا و یه سری اخلاقیات این کار برام خیلی سخته ؛
    خلاصه که نمی دونم چه واکنشی خواهند داشت؟
    لطفا بفرمایید من باید چیکار کنم که این عذاب چند وقته بالاخره تموم بشه(امیدوارم این عذابم رو درک کنید که توضیحش سخته)
    هر راهی که پیشنهاد می فرمایید چگونگی اش رو هم کامل بفرمایید که من خیلی بی تجربه ام!!

    بابت زیادی متنم و جسته و گریخته بودنش هم معذرت میخوام
    سپاسگزارم
    منتظرم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 94 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1387-7-07
    نوشته ها
    327
    امتیاز
    7,417
    سطح
    57
    Points: 7,417, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    782

    تشکرشده 791 در 202 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    سلام دوست عزیز...
    قبل از هرچیز خصوصیات خوبتونو تحسین میکنم .... و بعد.... شما گفتید که هنوز خیلی چیزای مهم رو در مورد ایشون نمیدونید... همونطور که گفتین شما منطقی هستین و دوست دارین همه چی آبرومندانه باشه...
    پس بهتره اول از همه یه کم به خودتون مسلط باشین و احساساتتون رو کنترل کنین... به نظر میاد واسه شما کار سختی نباشه.... و اگه برای ازدواج مصصمید شناختتون رو نسبت به ایشون بیشتر کنین ... با یه شخص مورد اعتماد مثل مادرتون مشورت کنین تا اون پیش قدم بشه.... و کارهای اولیه رو واسه راحتی خیالتون به اون بسپارید...
    طوری که به درس خوندن و روحیه جفتتون لطمه نخوره ....
    دوست عزیز چون نیتت خیره و پاکی مطمئن باش با توکل به خدای مهربون همه مشکل ها آسون میشه....
    پس به خودت نگرانی راه نده و همه چی رو بسپار به خدای مهربون و به نظر من یه بزرگتر که صلاح شما رو میخواد...
    بهرحال سن شما و موقعیت شما حساسه ... پس سعی کن قبل از دلبستگی بیشتر اونو و موقعیتش رو بشناسی... تا خدای نکرده با مشکل احتمالی مواجه نشی....
    به امید بهترین ها برای شما دوست خوب.... موفق باشی

  3. 4 کاربر از پست مفید shirin joon تشکرکرده اند .

    shirin joon (دوشنبه 04 آبان 88)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    سلام؛
    میدونم تا حالا از این حرفها زیاد شنیدی که: الان برای سن تو فکر کردن به ازدواج زوده؛تو برو درست رو بخون,برو خدمت سربازی ؛بعد بیا شغل پیدا کن بعدش کسب درآمد و اگر توان داشتی ازدواج,
    اینها واقعیت هستش و نمیشه از دستش فرار کرد,

    عشق و علاقه نه گناه است و خلاف!
    اگر شرایط ازدواج دارید,چه بهتر میتوانید با فردی که بشدت به او علاقه من هستید(امیدوارم احساسات سرکش نباشد)
    ازدواج کنید ,اگر هم شرایط ندارید,میتوانید با هم اگر هم ایشان تمایل دلارند رابطه دوستی داشته باشید تا وقت ازدواج,خانواده ها هم در جریان باشند چه بهتر؛

    اما قبل از اون فقط یه نگاه به انجمن روابط دختر و پسر بنداز,که مشت نمونه خروار است,

    ؛از یک طرف منطق حکم میکند که اشتباه است و از طرف دیگر احساس ,میل بیشتر به رابطه؛تصمیم بر اساس احساس اصلا"قابل اطمینان نیست,خودتان هم که این را بهتر میدانید؟
    شما فقط به متانت و حجاب این خانم و نحوه رفتارشان در محیط دانشگاه با همکلاسی هایتان بخصوص پسر اشاره کرده اید؛ویکدل نه صد دل عاشق شده اید, اما دوست جوان من تنها دوست داشتن لازمه انتخاب شریک زندگی نیست,آن هم با چنین شناختی,و چنین موقعیتی,
    نوشته های من بوی نصیحت دارد,درست است؟ اما باور بفرماید واقعیت همین است و شما باید منطقی با این احساس نیاز و احساس علاقه با جنس مخالف برخورد کنید,

    چه زمانی باید واقعا به فکر انتخاب همسر باشیم ؟

    پاسخ :
    زمانی که معیارهای شما شکل حقیقی به خود گرفت و ثابت ماند .
    حالا از کجا بدونیم اصلا معیار ما چیه کی ثابت میشه ؟

    در نظر داشته باشید همه ما ادما یک سری معیارهای مشترک داریم برای انتخاب همسر مثلا در آقایون : اکثرا از همون سن 16 سالگی اگه ازشون بپرسید همسر شما چه خصوصیاتی باید داشته باشه جواب میدن زیبا باشه خوش اندام باشه و... خب همین سوال رو از یه آقای 30 ساله هم که ازدواج نکرده بپرسید مطمئنا همین موارد در معیارهاشون قرار داره حالا اگر در درجه اول نباشه به هر حال یه جایی قرار داده می شود یا در دختر خانمها : خوش تیپ باشه جذاب باشه پولدار و تحصیل کرده باشه و .. همه اینا معیارهای مشترکه اما معیار حقیقی کی شکل میگیره ؟

    یه موقعه ای شما یه کاری انجام میدید که فکر میکنید این کار درسته و خب چون الان این فکرو میکنید پس اونکارو انجام میدید حالا مثال عشقی میزنم شما فرض کنید یه پسر 18 ساله عاشق یه دختر 16 ساله میشه و پاشو توی کفش میکند که اگر این خانم نشد دیگه هیچکس حتی بعضی ها اقدام به خودکشی هم میکنند اما همین آقا پسر زمانی که شد 19 ساله یا 20 ساله میبینه که وای چقدر اونروز اشتباه میکرده و اون شخصی که انتخاب کرده اصلا اونی نبوده که میخواسته و اصلا معیارهاش الان یه چیزه دیگس این طبیعی که به صرف رشد عقلانی معیارها و نیازهای ما در سنین مختلف تفاوت میکنه اما یه زمانی میرسه که معیارهای شما تغییر آنچنانی نمیکنه و حدود 2 یا 3 سال متوالی معیار شما از انتخاب همسر ثابته یعنی فهمیدید که چه کسی میتونه شما رو خوشبخت کنه اون زمان ، زمانیست که معیارهای حقیقی شما شکل گرفته فراموش نکنید انسان در هر مرحله ای زمانی که رشد میکنه و وارد مرحله ی بعدی میشه معیارهاش هم تغییر میکنه مثلا تا قبل از دانشگاه معمولا افراد یکسری معیار دارند و این در حالی که بعد از دوران دانشگاه معیارهاشون تغییر میکنه یا مثلا تا اوضاع مادی طرف یه تکونی می خوره و اصلا دیدشون به همسر کلی فرق میکنه حالا همه این مسائل به کنار

    چه سنی برای ازدواج مناسب است و عاشق شدن درچه سنی حقیقی است ؟

    ازدواج یک تکامل است و هر انسانی در یک سنی به این تکامل میرسد خیلی از افراد هستند که علی رغم دارا بودن سن کم درک بزرگی از مسائل و دنیای پیرامون خود دارند و متاسفانه خیلی وقتها افرادی هستند که سن وسال آنها مطابقتی با طرز فکر و عملشون ندارد هر موقع انسان خودش را تاحدودی شناخت اهدافش مشخص شد ، شرایط محیا و معیارهای حقیقی او شکل گرفت اون زمانی میتونه همسری برای خودش اختیار کنه

    چون خودت نوشته بودی نصحیت نکنید من هم کم نوشتم:D
    بهر حال به عنوان یک دوست ,دوست دارم بهترین راه را انتخاب کنی ,

  5. 7 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (دوشنبه 08 آذر 89)

  6. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    با سلام
    علاقه یا همان حسی که توصیف کردید، حس عزیزی هست اما کنترل و هدایتش سخت است به نوعی که به نتیجه مثبت برسد.
    اول باید متوجه باشید این حس عالی ، فرایندی است که در درون شما شکل گرفته است و اصالتش به شما بر می گردد، اگر چه آن خانم جرقه آن را زده است یا تداعی ایده آلهای شما در آن متصور شده است.

    در مرحله بعد مهم اینست که همه آن لباس جذابیت و علاقه که در ذهن شما شکل گرفته است، به قامت این خانم برازنده است یا نه؟
    شما تصورات مثبتی از خصوصیات مختلف در او تصور می کنید، البته بعضی از آنها را در ظاهر می بییند و بعضی را تصور می کنید. اینجا باید فرضیه های ذهنی شما در مناسب بودن او، ثابت شود.

    راهکار اینست که اگر به قول کیوان وقت ازدواجت نرسیده است. که کاملا دست از کندوکاو بکشی.
    اما اگر به ازدواج می اندیشی. باید خیلی با جسارت با خانواده صحبت کنید تا راههای شناخت به صورت آشکار باز شود و به بررسی بپردازید.
    حالا یا از طریق خانواده یا از طریق شخص ثالثی باید ارتباط بگیرید و هدف خود را که شناخت جهت ازدواج در چارچوب هنجارهای فرهنگیتان هست را مطرح کنید.
    و بعد بر اساس معیارهای ازدواجت که ثبات دارد ، تناسب ایشون و خودت را بررسی کنی. که خود شرح مفصل دارد.

    خلاصه:
    به صورت غیر رسمی با هیچ بهانه ای درگیر ارتباط نشو، چون احساساتت به صورت تومور وار رشد کرده و جریان شناخت را کاملا مختل می کند
    اگر شرایط ازدواج داری با مشورت خانواده، مسیر رسمی ارتباط خانواده ها و خودتان را با آن دختر هموار کنید.
    اگر شرایط ازدواج نداری، و صرفا یک حس قوی در شما به وجود آمده است. نباید در تنور احساسات بدمی.

  7. 5 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (دوشنبه 04 آبان 88)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    سلام

    برادر عزیز در ابتدا ورود تون رو به به جمع صمیمانه همدردی خوش آمد میگم


    برادر گرامی اینطور که خودتون ذکر کردید شما دارای خصوصیات مثبتی هستیدکه قابل تقدیره از جمله اینکه راضی به ریختن آبروی خودتون و دیگری نیستید و قبل از هر اقدام نسنجیده ای از مشورت دیگران کمک میگیرید که این خودش باعث میشه شما در این مسیر انشاء الله به خطا نرید.

    باید خدمت شما عرض کنم که نباید صرفا" به اخلاق ظاهری ای که از این خانم دیدید اکتفا کنید و گفتید که از خانواده و اشتراکات و تفاوتهای سطوح مختلف فرهنگی و اقتصادی و ... اطلاعات چیز یزادی نمیدونید .اینجوری کار شما سخت میشه چون شما با ازدواج تنها با این خانم وصلت نمیکنید بلکه با خانواده و حتی فامیل ایشون هم وصلت کردید و چه بخواید چه نخواید با همه اونها درگیر هستید بنابراین نمیتونید بدون داشتن اطلاعات کافی و لازم در این خصوص کسی رو به عنوان همسر و برای ازدواج انتخاب کنید .و اصولا" در فرهنگ دینی و ملی ماخانواده خودش یکی از معیارهای انتخاب همسر هست تا جایی که پیامبر (ص) در اینباره فرمودند : بپرهیزید از خضراء دمن یعنی دختر زیبا رویی که در خانواده بد تربیت شده و رشد کرده ! پس باید اطلاعات شما در این باره افزایش پیدا کنه مخصوصا" که گفتید خانواده خودتون در حد تعادل مذهبیه پس باید این دو خانواده از این لحاظ با هم متناسب باشند .
    هر خانواده ای برای خودش شان و منزلت اجتماعی خاصی داره و والدین دوست دارن اگه برای فرزندش خواستگاری میرن حتی اگه با جواب رد روبرو شدن شان خانوادگی شان زیر سوال نره و ازش کاسته نشه .


    شما گفتید که از رفتار این خانم خوشتون اومده .....برادر من خانمها خیلی تو اینجور موقعیتها باهوشن بیشتر از اونی که شما فکرش رو بکنید ! منظورم اینه که شاید ایشون متوجه حس شما به خودش شده که مراقب رفتارشه !
    دیگه اینکه شما رفتارش رو فقط با همکلاسیهای دانشگاه و در موقعیتهای خاص دانشگاه دیدید که این کافی نیست .باید در موقعیتهای مختلف عکس العملش رو ببینید مثل : مواقع شادی ، عصبانیت ، حس همدردی و ... چون ظاهر آدما با باطنشون خیلی متفاوته و عمل کردن به آنچه که در ظاهر نشون میدیم مهمه.

    در ازدواج لهجه و نوع گویش از معیارهای اصلی یک ازدواج موفق نیست که در ابتدای امر روش حساب کنید البته چون تا حدی نزدیکی فرهنگ و آداب و رسوم رو نشون میده خوبه اما جزء معیارهای مهم ازدواج نیست پس اون رو بذارید برای بعد.

    چون وجود ایشون برای شما انگیزه درسخون شدن شده ( البته به دلیل علاقه تون بهش ) اگه ازدواجی سر نگیره همین خانم ممکنه انگیزه ای بشه برای درس نخودن شما ! پس در این مورد هم مراقب باشید
    .





    و حالا اینکه چکار باید کرد ؟
    به نظر من برای مطرح کردن موضوع یا خواستگاری خودتون مستقیم اقدام نکنید .چون خواستگاری مستقیم اکثرا" برخاسته از شور و اشتیاق جوانیه و صحیت با همدیگه و سر بحث باز کردن و شروع رابطه باعث میشه معیارهای اصلی فراموش بشن و این وسط واقعیات و نقاط ضعف و قوت همدیگه رو نتونید بفهمید . خصوصا" که تو محیط دانشگاه خیلی زود بقیه متوجه میشن و این به نظر من درست نیست چون نیت پاک شما برای ازدواج با موارد دوستیهای نادرست قاطی میشه و دیگران برداشت دیگه ای از کار شما می کنند.

    به نظر من باید خانواده یا فرد دیگه ای که موقعیت اجتماعی خوبی داشته و دلسوز شما باشه برای مطرح کردن موضوع پیشقدم بشه نه خود شما . و در ضمن کارهای اولیه ازدواج و خواستگاری رو نباید برای همه اشکار کرد و همه رو در جریان گذاشت بلکه تا جای که امکان داره تنها دو خانواده باید در جریان باشند تا زمانیکه انشاء الله ازدواج قطعی شد .
    چون ازدواج یک امر مقدسه که آرامش روحی و روانی در پی داره پس چه خوبه که مقدماتش هم در چارچوب اصول اخلاقی و رعایت ادب و احترام انجام بشه .ازدواج یک معامله نیست که دو نفر با هر کلمه یا شیوه ای که به ذهنشون رسید اقدام به انجامش کنن



    پیامبر (ص) در این مورد فرمودند : ازدواج و مراسم عروسی را آشکارا برگزار کنید اما خواستکاری را پنهانی !

    امیدوارم درست تصمیم بگیرید و تو انتخابتون موفق باشید

  9. 3 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (دوشنبه 04 آبان 88)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 آذر 89 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1388-8-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    2,754
    سطح
    32
    Points: 2,754, Level: 32
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    سلام
    از همه ی دوستانی که من رو به عنوان یه دوست تازه وارد پذیرفتند و کمکم کردند نهایت تشکر رو دارم.
    اگه بخوام راستشو بگم ؛ به عنوان یه تازه وارد انتظار همچین نظرات جامعی رو نداشتم!!
    نکته ی بعدی اینکه نظرات شما رو دو بار خوندم ، و همه ی مواردی که تذکر داده بودین رو کاملا قبول دارم و می پذیرم (مثل اینکه دیگه خیلی خیلی منطقیم!!!!!!) از شوخی گذشته ؛ ما آدم ها عادت کردیم پیشنهاداتی که به نفعمونه رو بهتر بدونیم اما دکتر شریعتی می فرماید: از زیبایی ، زیباتر "حقیقت" است.
    بیش از همه ، اینکه اشاره کردین به صورت مستقیم این علاقه رو ابراز نکنم بهم کمک کرد و این که واقعا شناختم کمه (هرچند خودم هم معترف بودم) – ممنون
    دوست عزیزم ، آقا کیوان ؛ نه نصیحتی نبود! اگر هم بود نصیحت خوبی بود – ممنون – می دونم این حرفم زیاد صحیح نیست و سنم کمه و شاید خدای ناکرده بعدها پشیمون بشم! اما اینو مطمئنم اگر هم به درد هم نخوریم ، این احساسم ، احساسی سرکش و ناشی از بی تجربگی نیست.
    ضمنا با توجه به جمله ی ابتدایی نظر شما باید دو تا پـــُز هم بدم!!!! یکی اینکه من و ایشون دانشجوی دندانپزشکی هستیم و مشکل یافتن شغل برای ما اندکی کمتره ؛ و دوم این که من با قانون جدید سربازی از خدمت معافم!!!!:D

    دوست عزیزم ، آقا مسعود از شما هم ممنونم ؛ اما من مطمئنم که ایشون از علاقه ی بنده مطلع نیستند اما در مورد باهوشی برخی خانم ها (حتی همین خانم) نظرتون رو می پذیرم.
    در ضمن من اصلا روی لهجه استناد نکردم آخه مگه چیز قحطیه که من روی لهجه ایجاد مشترکات کنم منظورم آداب و رسوم و نزدیکی خانواده ها بود و دادن یه اطلاعات تکمیلی!!!:D
    از این جمله تون "چون وجود ایشون برای شما انگیزه درسخون شدن شده ( البته به دلیل علاقه تون بهش ) اگه ازدواجی سر نگیره همین خانم ممکنه انگیزه ای بشه برای درس نخودن شما ! پس در این مورد هم مراقب باشید" خیلی خیلی خوشم اومد و خیلی ممنون


    از هر 4 عزیزی که کمکم کردند ممنونم ؛ اما باز هم مشتاق تجربه های بیشتری هستم پس باز هم کمکم کنید

  11. 2 کاربر از پست مفید raah تشکرکرده اند .

    raah (سه شنبه 05 آبان 88)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    سلام

    برادر عزیز من که مطمئن شدم شما واقعا" منطقی هستید چون گفتید نصیحت نکنید ولی نصایح رو پذیرفتید

    خدا رو شکر به خاطر رشته خوبتون که تو جامعه جایگاه شغلی عالی داره و همچنین معافیت تون

    راستی برادر عزیزنام کاربری بنده موعوده و خودم خانم هستم نه آقا مسعود!:D ولی برای یه لحظه فکر کردم آقا مسعود هستم:D

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 آذر 89 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1388-8-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    2,754
    سطح
    32
    Points: 2,754, Level: 32
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.mouod

    راستی برادر عزیزنام کاربری بنده موعوده و خودم خانم هستم نه آقا مسعود!:D ولی برای یه لحظه فکر کردم آقا مسعود هستم:D
    ببخشید نمی دونم چه جوری موعود رو مسعود خوندم!!!!!!!!
    اومدم ویرایش کنم اجازه نداد!
    ببخشید

    از کمک همه ممنونم ؛ ولی باز هم سر می زنم و منتظر نظرات بیشتر می مونم - چون می خوام بیشتر و بیشتر بدونم

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    سلام

    برادر عزیز چی شده ؟

    چرا فقط علامت تعجب گذاشتید تو پستتون و دیگر هیچ ؟:D

    بگید چه خبر ؟

  15. 2 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (سه شنبه 26 آبان 88)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 آذر 89 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1388-8-03
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    2,754
    سطح
    32
    Points: 2,754, Level: 32
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 18 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ....::::::: تو رو خدا کمکم کنـــــــید :::::::....

    سلام واقعا ِ واقعا نا امیدم
    زیر فشار این که نمی دونم باید چی کار کنم و ترس از هر اقدامی له شدم . . . . . . لـــــــــه شدم.
    شنبه امتحان باکتریولوژی دارم هیچی نخوندم یعنی نمیتونم که بخونم دست خودم نیست برای خوندن باید فکر آزاد داشت که من . . .
    نه! تلقین نیست واقعا فکرم مشغوله!
    مثل کامپیوترم که الآن ویروسی شده همیشه CPU Usage من روی 100% هست و می دونم همین روز ها دیوونه می شم ! همین طور که الآن هم همین روزا خیلیا در موردم این جور فکر می کنند!
    در هر صورت ممنونم از کمک بچه ها ؛ همین که این جا رو پیدا کردم که حرفامو بزنم و ناشناس بمونم برام کافیه!
    خواهر خوبم موعود خانم معنی علامت تعجب ها رو هم یادم نمی آد که چرا گذاشتم شاید حالم خراب بوده!
    شایدم واقعا ِ واقعا دیوانه شدم!!!!!
    ممنون مث همیشه منتظرم

  17. کاربر روبرو از پست مفید raah تشکرکرده است .

    raah (شنبه 23 آبان 88)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.