سلام ، من 2 سال است ازدواج کردم . همسرم هر روز بهانه می آورد که می خواهد برگردد به شهرش پیش خانواده اش و الان مدت 40 روز است که به خانه پدر مادرش رفته است . در حالیکه من هر ماه با کلی قرض می کردم تا بره خانوادشو ببینه من تمام سعیم را در جهت خوشبختی اش کردم با اینکه یه کارمند ساده هستم هزینه دانشگاه مسافرت و همه چیزش را هم تهیه کرده ام حالا هم پدر مادرش نمی گذرانند باهاش صحبت کنم و می گویند از اول با پدر مادرت باید بیای خواستگاری ! شرایط ما عوض شده پدرت باید یه خانه به اسم دخترمون بزنه . ما اشتباه کردیم این مهریه 800 سکه بدرد نمی خوره چون قسط بندی میشه سر ما کلاه رفته ! من واقعا با این تفکر نمی دونم چکار کنم هم من هم پدر مادرم مستاجر هستیم هیچ چیز از خودمون نداریم من هم هیچ چیز ندارم . چکار کنم ؟ اونها منو تهدید می کنند .
علاقه مندی ها (Bookmarks)