به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 بهمن 90 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1387-5-17
    نوشته ها
    253
    امتیاز
    5,546
    سطح
    47
    Points: 5,546, Level: 47
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 58 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    درست متوجه شدم؟

    سلام به همه دوستان عزیز به کمک و هم فکریتون نیاز دارم روزه نمازاتون قبول باشه و شهادت حضرت علی (ع) رو بهتون تسلیت میگم. منو از دعای خیرتون تو شبای قدر محروم نکنید.

    دوستان تقریبا 6 ماه پیش خواستگاری برای من اومد که ایشون کارمند یک اداره دولتی هستن که به صورت قراردادی کار میکنن. من 22 ساله و خواستگارم 28 ساله هستن. من دانشجوم ترم 5 و ایشون هم دانشجو کارشناسی ترم اخر هستن....و حدودا 6 ساله که مشغول به کار هستن.
    ایشون فردی متدین هستن صبورن مهربون هستن و به اطرافیانشون و دوستاشون تا اونجا که بتونن کمک میکنن خانواده دوست هستن موقع عصبانیت خیلی منطقی و درست بدور از پرخاش رفتار میکنن اما مواردی در این 6 ماه پیش اومده که منو خیلی نگران کردن...

    من و ایشون با اجازه خونواده هامون این 6 ماه با هم ارتباط داشتیم تا همدیگرو بشناسیم.
    موضوع این هست که ایشون در ابتدا نوع پوشش من و حتی آرایش من رو پذیرفتن و هیچ مشکلی که نذداشتن حتی خیلی هم راضی بودن اما به محض اینکه نظر متفاوتی از طرف خونوادشون شنیدن عقیدشون عوض شده!!!!!!

    توی خیلی از مسایل ایشون ابتدا که با هم صحبت میکردیم همون 6 ماه پیش منظورم در ابتدای آشنایی هست نظرشون رو گفتن با هم سر خیلی از مسائل کاملا به توافق رسیدیم با موافقت هر 2 اما بعد اینکه نظر خونوادشونو میشنون و متوجه میشن که نظرشون با اون چه که ما به توافق رسیدیم مخالف هست به سرعت نظر خودشون تغییر میکنه!!
    و مسئله ای که هست اینه ایشون با یک اختلاف نظر که پیش میاد ارامششون رو از دست میدن و خیلی دچار اضطراب میشن که نکنه ما خوشبخت نشیم و اصل موضوع رو زیر سوال میبرن!! با یک اختلاف نظر !!! وقتی من بهشون میگم خوب با هم صحبت میکنیم و به نتیجه میرسیم میگن که نه وقتی از اول اختلاف نظر داریم 2 سال دیگه چی!!!!!!! 10 ساله دیگه چی؟؟؟؟

    مسئله بعد اینکه به من گفتن بچه دوست ندارن و اگه بخوایم بچه دارشیم تموم مسئولیت بچه با خودم باید باشه و اصلا روی ایشون و کمکشون حساب نکنم....

    و دیگه اینکه به من گفتن اگر خونواده خواهر ها و مادرشون به من چیزی بگن یا چیزی پیش بیاد اصلا روی ایشون حساب نکنم و حق ندارم که اصلا به ایشون بگم و باید تموم مشکلاتم با خونوادشون اگر پیش بیاد(بعد ازدواج) خودم حل کنم و ایشون هیچ دخالتی نمیکنن حتی اگر حق با من باشه!!!!
    و موضوع دیگه که منو اذیت میکنه اینه ایشون اگر یک کاری به خاطر من انجام بدن تقریبا 1000 یار اون کار رو میگن!!!
    لطفا منو راهنمایی کنین مخصوصا دوستانه متاهل...

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    سلام بر استار عزيز.....
    نكته ي اول::::انگار ايشون بيش از حد به خانوادشون وابسته هستن(با اينكه از نظر مالي مستقل به نظر ميان)خانواده دوستي با وابستگي فرق زيادي داره.....
    دوم:::::احتمالا ايشون دهن بين هم هستن و به شدت به درست بودن نظرات و اعتقادات خانوادشون اطمينان(در حد ايمان)دارن!!!!اين موضوع بعد ها مشكلات خاصي رو بوجود مياره.....ميتونن در حد مشورت كردن با خانوادشون تبادل نظر كنن اما اينكه نظرشون رو عوض كنن اصلا براي يك مرد خوب نيست در واقع هر روز بايد منتظر يه نظر و ايده باشي.....
    سوم::::راجع به اضطرابشون ....احتمالا از بچه گي به ايشون سخت گرفتن كه اين كارو بكن اين كارو نكن چرا اينجوري چرا اونجوري؟؟ و باعث شده ايشون اعتماد به نفس پاييني دارشته باشن..
    چهارم:::راجع به بچه هم كه ديگه واقعا حرفي براي گفتن ندارم....اين حرف نبود مسئوليت پذيري رو در ايشون نشون ميده(احتمالا)
    پنجم:::در مورد برخورد با خانوادشون هم درسته كه به نظر مياد خيلي بيرحمانه حكم صادر كردن اما راستشو بخواي از صداقتشون خوشم اومد لاقل مثل بعضي مرداي ديگه ادعاي حمايت از زنشون توي هر شرايط رو نداره كه بعدا كم بياره....
    توي اين مورد تقريبا اكثر مردا هيچ دخالتي نميكنن حالا ايشون با صداقت اول راه به شما گفته اما بقيه نميگن اما نتيجه هميشه يكيه.......

    اخرين مورد :::احتمالا رفتار شما طوريه كه ايشون فكر ميكنن شما كاراشون رو (به نظر خودشون فداكاري هاشونو)نميبينيد پس بايد بگن تا به نظر بياد....بيشتر ازشون تشكر كنيد....احساسات خودتون رو بروز بديد....
    و اما سوالات من از شما::
    1:با همه اين مشكلات نظرتون راجع به زندگي با ايشون چيه؟مايل به شروع زندگي هستيد؟
    2:تا به حال اين حرفارو به خودشون گفتين؟اگه اره موضع گيريشون چي بوده؟مقاومت يا قبول؟



    ببخش اگه زيادي رك حرفامو زدم!!

  3. 5 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (شنبه 21 شهریور 88)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    سلام

    با نکاتی که اشاره داشتید ،از جمله موافقت راحت و اولیه ایشون با شما و بعد از آن تغییر نظراتشون با شنیدن نظرات دیگران ، به نظر می رسه که لازمه در مورد استقلال فکر و عمل ایشون دقت به خرج بدهید .

    با توجه به اضطراب و اینکه در رابطه با بچه ، یا مشکلات احتمالی موضع خود را با این بیان که روی من حساب نکن ، اعلام داشته ،باید در خصوص مسئولیت پذیری و مقاومت روحی و وابسته بودن ایشان نیز دقیق شوید و حتی با یک مشاور وارد مشورت و سنجش شوید .


    آنچه مهمه اینه که بدونید ، مسئولیت پذیری ، استقلال فکر و عمل و در یک کلام استقلال شخصیت و توان روحی ، از موارد اساسی و بنیادی است و نقش مهمی در زندگی ایفا می کنند ، بخصوص برای مرد که باید نان آور و تکیه گاه زن و بچه های خود باشد ، از این رو به این موارد به طور جدی توجه کنید .

  5. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 23 شهریور 88)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 فروردین 91 [ 08:43]
    تاریخ عضویت
    1388-6-08
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,261
    سطح
    35
    Points: 3,261, Level: 35
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    97

    تشکرشده 97 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    سلام
    تا بحال در این مورد با خودش صحبت کردی ؟؟؟؟ زمنی که نظرش رو تغییر می ده بگو ما قلا سر این قضیه حرفامونو زدیم ببین چی میگه ؟؟؟
    چیزی که برای من اینجا عجیبه این که ایشون خیلی راحت گفتن در برابر حرفای خواهر و مادرشون حتی اگه حق با شما باشه از شما حمایت نمی کنن چه دلیلی داره؟؟ آیا ایشون از حرفای خاله زنکی فراری هستن ؟؟ یا اینکه قراره همیشه شما در برابر مادر و خواهرشون کوتاه بیایی؟؟/ یا اینکه خوار و مادرشون حق دارن سر هر مسئله ای نظر بدن و ایشون بدون هیچ مخالفتی مطیع باشن ؟؟؟؟
    یادتون باشه کسی که بین شما و خانواده ی همسرتون قرار تعادل براقرار کنه کسه جز خوده همسرتون نیست

  7. 3 کاربر از پست مفید hamishegi تشکرکرده اند .

    hamishegi (یکشنبه 22 شهریور 88)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    150
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    ester عزیز
    یه کم نگران شدم اول اینکه دلیلی نداره که ایشون تمام صحبتهایی رو که بین شما رد و بدل میشه رو با خانوادش مطرح کنه .
    دوم اینکه ایشون باید اینقدر استقلال داشته باشند که نظرشونو ثابت نگه دارند نه اینکه با کوچکترین اظهار نظر فرد دیگه نظرش تغییر کنه.
    سوم اینکه اگه بچه ای در زندگی شما باشه این آقا پدرشه و دلیل برای فرار از مسئولیتش وجود نخواهد داشت.
    عزیز دلم تو باید بدونی که شما این مدت آشنایی رو با همید تا تشخیص بدید به درد هم میخورید یا نه. پس هیچ اجباری در اینکه حتما" این ازدواج صورت بگیره نیست.
    موفق باشی عزیزم.

  9. 7 کاربر از پست مفید elina تشکرکرده اند .

    elina (شنبه 21 شهریور 88)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 89 [ 12:34]
    تاریخ عضویت
    1387-12-13
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    3,115
    سطح
    34
    Points: 3,115, Level: 34
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 60 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    سلام
    مواردي كه شما در مورد اين آقا گفتين شايد موضوعات متفاوت وجدا از همي بنظر بيان اما درواقع همش به يك موضوع برميگرده واون شخصيت وابسته ايشون به خانوادشون هست كه اصلا خوب نيست.يه مسئله رو من كاملا مطمئنم واون اينكه توي اختلافاتي كه زن وشوهرها با خانواده هاي همديگه پيداميكنن نقش طرف مقابلشون فوق العاده مهمه.اصلا به اعتقاد من اگه مشكلي براي يه خانم با خانواده شوهرش پيش بياد دليلش سهل انگاري ورفتار ناآگاهانه شوهرشه.اينكه تا اين حد(حتي توي مسائلي كه فقط به خود شما مربوط ميشه) تحت تاثير نظرات خانوادشون قرار ميگيرن باعث ايجاد مشكلات زيادي براي شما وحتي خودشون ميشه.اما خيلي خوبه كه اين مدت هردوي شما فرصت داشتين همديگرو بشناسين،بهتره عاقلانه تصميم بگيريد.موفق باشيد.

  11. 3 کاربر از پست مفید يادآوران تشکرکرده اند .

    يادآوران (شنبه 21 شهریور 88)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    سلام
    به نظر من رفتار طرفين بسيار بر روي هم اثر ميكند. او هنوز يك فرد مجرد است و پا در زندگي زناشويي نگذاشته تا بتواند به قطعيت بگويد كه چه مي كند چه نمي كند. در ثاني جو صحبت شما نبايد امرگونه باشد. اينكه امر كنند كه اين كار را خواهم كرد آن كار را نه به نظرم عدم انعطاف پذيري را نشان مي دهد. البته اين حسن را دارند كه صادق هستند با شما. اما شما مي توانيد تأثيرگذار باشيد.
    مثلاً خود بنده همان اوايل نامزدي و عقد هر اتفاقي كه مي افتاد به پدر و مادرم مي گفتم اما رفتار مناسب همسرم و خواهش و تذكرش باعث شد تا من تغيير كنم و الان سر زندگيمان بين خودمان مي ماند و همين امر ما را از خيلي مسائل جانبي مصون كرده است. هر فرد منطقي دليل و عدله منطقي را مي پذيرد.
    يكي از نكات مهم در زندگي انعطاف پذيري است.
    دو نفر كه قرار است با دو فرهنگ متفاوت و دو تربيت مختلف با هم در زير يك سقف زندگي كنند خواه ناخواه بايد در برخي امور تغيير كنند مگر عادات شخصي رفتاري. اين رفتار را شما به او بايد آموزش دهيد با دليل هاي صحيح و روش هاي كارآمد.
    هر دو نفر بايد اين نكته را بپذيرند كه زندگي زناشويي با زندگي در كنار پدر و مادر و خواهر و برادر فرق مي كند و بايد لازمه هايي را وارد زندگي نمود.
    در رابطه با اين مسئله كه براي هر كاري منت مي گذارند و فكر مي كنند كه براي شما شاخ غول را شكسته است ممكن است مقطعي باشد. براي شروع كار و تازگي هايي كه دارد بيشتر در چشم مي آيد. اين شمائيدكه بايد در زندگي به مرور به او بفهمانيد كه نيمي از كارهايي كه مي كند وظيفه است نه لطف. فعلاً با او مدارا كنيد و از او تشكر كنيد و شما هم خوبيهاي خود را به زبان بياوريد تا كمي تنش به رخ كشيدن و خوب جلوه كردن فروكش كند.

  13. 4 کاربر از پست مفید دانه تشکرکرده اند .

    دانه (یکشنبه 22 شهریور 88)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    ester عزیز شما الان در مرحله ای هستی که به اون مرحله شناخت میگن، البته یک شناخت جزئی و نسبی، پس خیلی راحت میتونید انتخاب کنید که این شخص مناسب شما هست یا نه و اگر به این نتیجه رسیدید که نیست، نباید اجازه بدین که این مرحله به مراحل بعدی کشیده بشه..
    عزیزم چیزی که از صحبتهای شما برداشت کردم اینه که خواستگار شما هنوز به رشد کافی جهت تشکیل زندگی مشترک نرسیده، حرفها و نشونه هایی که در این دوران می بینید رو جدی بگیرید و بی تفاوت از کنارشون رد نشین. درسته که هیچ انسانی کامل نیست اما سعی کنید به این قضیه توجه داشته باشید که نقاط ضعف طرف مقابلتون ممکنه چه ضربه هایی به زندگی آیندتون بزنه؟ آیا شما اونقدر قدرت دارید که اونها رو تحمل کنید؟ آیا در کنار نقاط ضعف خودتون، بودن چنین نقاط ضعفهایی در طرف مقابل برای زندگیتون خطرساز نیست؟
    من صحبت تمام دوستان رو تأئید می کنم، شاید بدترین صفت همسران در زندگی زناشویی، دهن بین بودن اونها باشه و همچنین مسئولیت پذیر نبودن اونها، من نمیخوام در مورد خواستگار شما قضاوت کنم اما میخوام بهتون گوشزد کنم که مطمئن شید خواستگارتون همچین شخصیتی نداشته باشه.. همه آدمها دوست دارن که خصوصیات بدشون رو کنار بزارن اما خیلی کم پیش میاد که خصوصیات منفیشون رو بپذیرن و یا حتی اگه پذیرفتن قدرت تغییر دادنش رو داشته باشن.. پس به این امید نباشید که همه چیز بعد از ازدواج درست خواهد شد...


  15. 7 کاربر از پست مفید shad تشکرکرده اند .

    shad (شنبه 21 شهریور 88)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    با سلام....
    دوستان بسیار مفید راهنمایی کردند و جایی برای سخن ما نیست...
    اما از آنجا که دوستان راهنما کننده اکثرا خانوم بودند اجازه می گیریم تا نظرم را به عنوان فرد مذکر بیان نمایم.

    با تایید نظر دوستان باید بگویم::

    ""رفتار همسر شما تنها نمی تواند بدلیل عدم استقلال یا مواردی که دوستان ذکر کردند باشد بلکه دلیلی دیگری هم دارد که عبارتند از::
    ارسال و تفهیم موج های منفی در ابتدا زندگی.......با هدف استحکام زندگی در آینده.

    یعنی چه؟؟
    اگر همسرتان می گوید در تربیت بچه روی من حساب نکنید یا در مورد مسائل خانواده..... تنها نمی توان گفت که دلیلش عدم استقلال است...منظور همسر شما از این سخنان آماده سازی شماست. آماده سازی شما برای مقابله با مشکلات آینده که به نظرش در زندگی پیش می آید.
    به همین دلیل همسر شما با تکیه بر فرستادن و بیان مشکلات در ابتدای زندگی سعی دارد بگوید من همسری می خواهم که در برابر مشکلات جا نزد....خرده نگیردو...

    حال این موج های منفی و سخنان از کجا نشات می گیرد؟؟؟
    از ""عدم شناخت مناسب و عدم اطمینان و اعتماد لازم""....... یعنی همسرتان هنوز آنطور که باید شما را نشناخته و اعتماد قوی نسبت به شما ندارد.
    .............................................
    هشدار>>>>هشدار>>>هشدار>>>::: اگر همسر شما وابسته به خانواده باشد.... طبعا نظر خانواده اش را برترین نظر خواهد دانست...زیرا معتقد است والدین او دارای منطق و دید بسیار دقیقی هستند..... معمولا این گونه افراد بدون موافقت و راضی ساختن خانواده بسیار بعید است که نظزشان را تغییر دهد یا مستقل تصمیم بگیرند.
    ......................................
    تبصره>>>ما نمی توانیم به قطع بگویم همسر شما انگونه که ما گفتیم هست... زیرا تنها سخن شما را شنیدیم نه سخنان همسرتان را.
    .................................
    راه حل>>>مراجعه به مشاوران خانواده با هدف آمادگی برای تشکیل یک زندگی.... انان با برگزاری کلاس ها و بررسی وضعیت هر یک از شما بهترین یاری کننده خواهند بود..
    ..........................
    اگر حدس بنده درست باشد که گفتم هدفش ارسال موج های منفی برای استحکام زندگی آینده است......نباید بسیار نگران باشید زیرا این گونه افراد بعد ازدواج به حالت نرمال و طبیعی بر می گردنند.....البته اگر دارای استقلال و قدرت تفکر مستقلی باشند.

  17. 2 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (یکشنبه 22 شهریور 88)

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 بهمن 90 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1387-5-17
    نوشته ها
    253
    امتیاز
    5,546
    سطح
    47
    Points: 5,546, Level: 47
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 58 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: درست متوجه شدم؟

    سلام به همه عزیزان که لطف کردین و نظراتتون رو گفتین...

    نمیدونم متاسفانه یا خوشبختانه نظر خونواده براشون بیش از حد نرمال مهم و تاثیر گذاره من هم با خونوادم مشورت میکنم اما قبل از این که سر موضوعی با ایشون به توافق کامل برسم بعد از توافق خودمون نظرمو عوض نمیکنم یعنی عوض نمیشه چون از قبل مشورت کردم و فکر کردم و تصمیم گرفتم این که بعد از 1 ماه یا 2 ماه یا حتی 6 ماه نظرشون 180 درجه تغییر میکنه بعد از اینکه نظر خونواده یا خواهراشون یا حتی همکارشون منو ناراحت میکنه و الا من با مشورت کردن هیچ مشکلی ندارم.....

    از لحاظ وابستگی به خونواده به زبون این طور میگن که هیچ وابستگی ندارن و حتی خیلی مستقل هستن اما در عمل خیر...من به وضوح میبینم که نظر اطافیان خیلی سریع در ایشون تاثیر میذاره و حتی فکر و تصمیمی که 1 ماه قبل گرفتن رو زیر سئوال میبرن!!!!! تصمیم خودشونو!!!

    من هم در ابتدای آشنایی و قتی میدیم مثلا راجب موضوعی صحبت میکنیم ایشون نظرشونو میگن و من هم نظرمو میگم بعد به توافق میرسیم فکر میکردم مستقل فکر میکنه و تصمیم میگیره اما الان؟؟؟؟؟؟ واقعا گیج شدم!!!

    به شدت از بچه متنفر هستن بارها هم گفته که بچه چیز بیخودیه!!!! اگر تو بچه دوست داری 1 دونه و همه مسئولیت هم با خودته از من کمک نخواه!!!

    آقای نقاب از کمکتون ممنون هستم اما من نمیتونم این طوری فکر کنم که دلیلشون اینه منو اماده کنن چون اصلا ادمی بی مسئولیتی نیستم من هم میتونم از زاویه دیگه ای به قضیه نگاه کنم که ایشون دارن با من اتمام حجت میکنن اگر ازدواج کنم و ازشون بخوام که به من کمک کنن میتونن بگن که "من که بهت گفته بودم همه مسئولیت با خودته؟؟؟؟؟!!!!!

    فقط راج این موضوع نیست من رانندگی خیلی دوست دارم از ایشون پرسیدم ماشین نمیخری؟(چون داشتن فروختن) گفتن که من رانندگی دوست ندارم مسئولیت ماشین؟ جای پارک؟ تعمیر گاه بردنو مکانیک قبول میکنی بخرم؟!!!!!!!!!!!!!! همش با خودته!!!

    دوستای عزیز قبل اینکه اینجا بیام با ایشون طی 6 ماه بار ها و بارها صحبت کردم ایشون متاسفانه به سرعت جبهه میگیرن!!

    ما در ابتدای آشنای قرار بر این شد اگر راجب موضوعی با هم تفاهم نداشتیم یا بر سر موضوعی ناراحتی بینمون پیش اومد راجب اون موضوع با هم با ارامش صحبت کنیم به نتیجه برسیم همین کار و هم کردیم اگه اشتباه از طرف من یا ایشون بود بعد صحبت به اشتباهمون اعتراف کردیم و نظر درست رو پذیرفتیم و تموم شده یعنی کاملا حل شده اما متاسفانه اگر بعد مدتی 1 ماه 2ماه 4 ماه 6 ماه ما بر سر موضوع دیگه ای با هم اختلاف نظر داشته باشیم ایشون دوباره پای اون موضوع قبلی که تموم شده دوباره وسط میکشن!!!! وقتی ازشون میپرسم مگه اون موضوع حل نشده؟یا مگه من نگفتم اشتباه از من بود قبول کردم که شما درست میگین.. یا مگه شما نگفتی من اشتباه کردم؟ پس چرا الان دوباره موضوع کهنه که کاملا هم حل شده دوباره تازه میکنی؟ دیگه هیچ جوابی نمیدن.... قبول میکنن که این کارشون هم اشتباه اما همیشه طی این 6 ماه بارها تکرار کردن!!!!

    دوستای عزیز من و ایشون در 2 شهر با اختلاف 3 ساعت زندگی میکنیم ایشون در ابتدا گفتن اگر کار براشون پیدا شه میان و در شهر من زندگی میکنن در کمال رضایت و بدون هیچ اجباری از طرف من بعد اینکه با مادرشون بعد از 2 ماه صحبت میکنن و ایشون مخالف هستن الان خودشون هم پشیمون هستن و ازشون پرسیدم چرا؟ مگه نگفتی کار باشه میای؟ گفتن اره گفتم و لی الان پشیمون شدم من که نمیگم نگفتم!!!! ولی الان پشیمونم!!! من برای این نگرانم چرا از اول نگفت من نمیام؟؟ چرا قول میده بعد خیلی راحت میگه پشیمونم؟؟؟؟ من مشکلی ندارم به شهر ایشونم برم.... ولی اینکه اینقدر راحت حرفشونو عوض کردن من نگرانم. وقتی هم گفتم چرا حرفتو عوض میکنی لطفا اول قاطع تصمیم بگیر بعد به من بگو در جواب گفتن اصلا من ثبات ندارم نمیدونم میخوام چه کار کنم!!!!!!!!

    gh.sana عزیز ممنون از راهنماییتون اما من فکر میکنم ما الان در پروسه شناخت هستیم آیا نیاز هست من بخوام تشکر کنم یا ابراز احساسات؟؟؟ و جالب اینکه هر وقت هم تشکر کردم یا خصوصیات خوبشونو گفتم جوابشون اینه امید وارم 10 ساله دیگه هم همینو بگی!!!!!!!
    و جالب این که من یک بار گفتم من به خاطر تو میام شهرتو برای زندگی مشکلی هم ندارم جوابشون این بود منت نذار یعنی چی که به خاطر من میای؟ تو بخاطر خودت میای!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    در جواب سئوال اولتون باید بگم الان خیلی شک دارم اگر اون چه که حدس زدم درست باشه نه نمیتونم زندگی با کسی که مسئولیت نمیپذیره یا جایی که دوست نداره پشت منو خالی کنه خیلی سخت هست و هیچ اجباری هم ندارم که همچین زندگی رو شروع کنم....
    از همتون ممنونم.

    من به شخصه دوست دارم در زندگی مشترک مسائل و مشکلات و اختلافات رو خودمون حل کنیمو به خونواده ها نگیم چون به نظرم وقتی هر کدوم از خونواده ها متوجه اختلاف یا دعوا بشن باعث میشه نگران شن یا حتی ایجاد ناراحتی و کینه...اما ایشون این موضوع براشون خیلی سخته...متاسفانه هر وقت خواهرشون با همسرشون اختلاف دارن میرن خونه پدرشون و دعوا و اختلافشونو مطرح میکنن و حرفاشونو میزنن و میرن!!! ایشون هم الگو گرفتن حتی به من میگن اگر ما دعوامون شه چون تو در شهر ما هستی و فاصله هست نمیتونی قهر بری خونه پدرت اشکال نداره!!!! وقتی من میگم بهتره اختلاف بین خودمون حل شه یا حتی دعوا کردیم خونواده ها متوجه نشن چون باعث ناراحتی اونا میشه ایشون به شدت نگراان میشن و خیلی مضطرب!!!!

  19. 2 کاربر از پست مفید ester تشکرکرده اند .

    ester (شنبه 21 شهریور 88)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. درخواست حذف کاربری، خواهشمند است مدیران سایت توجه فرمایند
    توسط ترنم1 در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 آبان 95, 17:13
  3. نمي توانم انتخاب كنم ايا مشكل از من است
    توسط gisu در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 خرداد 92, 13:34
  4. گاهی نه توان رفتن هست ، نه توان ماندن
    توسط reihaneh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: جمعه 19 شهریور 89, 00:02
  5. تجربه نيست ولي نظريه است ( توجه ، توجه ، توجه )
    توسط honarmand در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 اسفند 86, 18:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.