[align=justify]
همسر آزاري از آسيب هاي اجتماعي پنهان است كه معمولاً در محيط بسته خانه شكل گرفته و سبب عدم اطمينان و از هم گسيختگي كانون خانواده مي شود. قربانيان اصلي خشونت در محيط خانواده، در مرحله نخست، زنان و پس از آن كودكان و سالمندان و سرانجام مردان هستند.
همسر آزاري معضلي است كه در قرون اخير بيش از هر زمان ديگري در جوامع مورد توجه و بررسي كارشناسان قرار گرفته و شايد بهترين دليل براي توجه به اين امر، مطرح شدن مسئله حقوق زنان و آگاهي اين قشر از حقوق و مزاياي خود در برابر همسرانشان است.
مقوله همسر آزاري از جمله اخبار داغي است كه اگر هر روز در صفحات حوادث روزنامه ها ديده نشود، دست كم هر چند روز يك بار با مطالبي به صورت گزارش يا مقاله هاي گوناگون به آن پرداخته مي شود. در اينجا كوشيده ايم تا با نگاهي گزارش گونه و تحليلي ، اين مسئله را مورد بررسي قرار داده و به نكات و راه كارهاي تازه اي در اين باره اشاره كنيم.
پديده اي با عنوان آزار همسر و فرزندان ، مقوله اي است كه به طور طبيعي در هر جامعه اي به صورت هاي گوناگون وجود دارد.
خشونت فيزيكي و بدني ، مانند صدمه زدن به اشياي منزل و ضرب و شتم همسر، يا خشونت رواني و كلامي مانند تحقير، بهانه جويي نسبت به چهره و شرايط جسماني زن و ابراز تنفر نسبت به بستگان وي ، وهمچنين خشونت اجتماعي شامل منع اشتغال و تحصيل، ممنوعيت ارتباط با بستگان حتي به صورت تلفني كه بيشتر در استان هاي غربي كشور شايع است. خشونت اقتصادي مانند نپرداختن خرجي و در نهايت صدمات و آزارهاي جنسي از طريق تحميل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وي به خاطر اعتياد و غيره، مهمترين و شايع ترين انواع همسر آزاري مردان نسبت به زنان است به طور كلي از هر 10 زن، پنج نفر و از 10 مرد، سه نفر يا بيشتر مورد آزار روحي و جسمي توسط همسر خود قرار مي گيرند كه آمار آزار جسمي در زنان بيشتر است. براي ريشه يابي چرايي و عوامل مؤثر در ايجاد و شكل گيري همسر آزاري، ابتدا بايد تعريف جامع و مانعي براي آن ارائه داد. براي همسر آزاري مصاديق بسياري مي توان يافت كه نمونه بارز آن علاوه بر آن چه پيش از اين نيز گفته شد، ضرب و شتم همسر است. عوامل گوناگوني مانند نوع جامعه پذيري فرد، نحوه پرورش وي، فقر فرهنگي و مسائل اقتصادي در همسرآزاري نقش زيادي دارند.
" دكتر محمدرضا شمس انصاري " روان پزشك پزشكي قانوني ، ريشه هاي همسر آزاري را علاوه بر اختلالات روحي و رواني زوجين، فشارهاي محيطي نيز مي داند و مي گويد: «فشارهاي مالي، اقتصادي و اجتماعي و نيز به دليل اين كه فرد قادر نيست به خوبي از پس اداره زندگي خود برآيد، سبب ايجاد انگيزه براي آزار همسر به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه مي شود. اختلالات شخصيتي و زمينه هاي ژنتيكي هم از ديگر عوامل همسر آزاري است.»
وي مي افزايد: «گاهي زن و شوهر پيش زمينه ذهني داشته و تحريك پذير مي شوند و از نظر فكري منتظر جرقه اي براي آزار يكديگرند. علاوه بر اينها، مهريه هاي سنگين و بعضاً غيرقابل پرداخت و دخالت اطرافيان نيز به اين امر دامن مي زند.»
دكتر شمس انصاري عدم علاقه و وابستگي زوجين به هم را نيز يكي ديگر از اين عوامل مي داند. وي بر اين باور است كه آزار همسر لزوماً آگاهانه صورت نمي گيرد و ادامه مي دهد: «در بيشتر مواقع فرد نمي داند كه حركات و رفتارش براي طرف مقابل آزار دهنده است. از سويي هم مشاهده كتك ها، ناسزاها و رفتارهاي ناشايست در خانواده و نيز داشتن افكار خرافي و نادرست از جمله شك به همسر و ترس از خيانت وي در خانواده، سبب نقش بستن اين عوامل در ضمير ناخودآگاه فرد و تأثير در زندگي وي مي شود.» پژوهشگران نيز بر اين باورند كه در حقيقت، ريشه همسرآزاري تك علتي نبوده و عوامل بسياري به ويژه اعتياد و الكليسم با آن رابطه اي نزديك دارند.
همسر آزاري همان كه پيشتر هم گفته شد، خاص يك جامعه نبوده و معمولاً هم زنان بيش از مردان قرباني چنين آزارهايي مي شوند. به طوري كه در انگلستان از هر 10 زن يك زن به حد مرگ از شوهر خود كتك مي خورد. در ايالت متحده نيز در هر 15 ثانيه زني مورد تهاجم قرار مي گيرد و اين به روشني نشان مي دهد كه خشونت عليه زنان، حتي در كشورهاي به اصطلاح پيشرفته نيز وجود دارد.
در بسياري از كشورهاي در حال توسعه، همسر آزاري و به ويژه زن آزاري، بخشي از فرهنگ و روال طبيعي زندگي بوده و زنان نيز آن را به عنوان يك مسئله عادي در زندگي خود پذيرفته اند. براي نمونه، به كار بردن جملاتي مانند مرد اگر زنش را كتك نزد مرد نيست يا غيرت ندارد و ... خود سبب ايجاد فرهنگ همسر آزاري در اين جوامع مي شود. در عربستان زن از حق و حقوق پاييني برخوردار است؛ تا آنجا كه حق رأي، رانندگي، وكالت و... را ندارد و البته به آن معترض نيست! گاه همسران، به ويژه مردان چنين مي انديشند كه با آزردن همسر خود و اختيار كردن همسر ديگري، زندگي شان بهتر خواهد شد و از اين واقعيت غافلند كه امكان دارد که اين زندگي تازه از قبل هم بدتر شود.
اين حقوقدان بر اين باور است كه در حقيقت برخي خشونت ها عليه همسر نسبي بوده كه به فرهنگ يك جامعه بستگي دارد و نمي توان آن را به تمام جوامع تعميم داد. وي در اين باره مي افزايد: «نظر به اين كه بيشتر خشونت ها عليه زنان صورت مي گيرد، هر قدر زنان از حقوق خود آگاه تر باشند، اين موضوع نيز كمرنگ تر مي شود. در واقع مي توان گفت كه با اصلاح قوانيني كه به ضرر و زيان زنان است، اين مسئله كمتر مي شود.»
اصولاً هرچه فرهنگ ضعيف تر و سواد كمتر باشد، آزار همسران نسبت به هم بيشتر و به صورت آزار جسمي شايع است. در طبقات مرفه و تحصيل كرده اين معضل بيشتر به صورت آزار رواني وجود دارد كه عوارض آن، گاه از آزار جنسي بدتر است. همسر آزاري به طور كلي بيشتر متوجه زنان است؛ اما گاه مرداني كه سن بالا و قدرت بدني كمتري دارند يا داراي نقص و ايراد جسمي هستند نيز ممكن است توسط همسر خود كه از آنان جوان تر است، مورد آزار قرار گيرند. به گفته دكتر خرمشاهي، براساس پژوهش هاي انجام شده، زناني كه مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند به طور تقريبي ?? درصد بي سواد، 48 درصد داراي سواد ابتدايي، 38 درصد ديپلم و سه درصد بالاتر از ديپلم بوده اند.
همسر آزاري آسيبي است كه به آساني مي تواند مقدمه اي باشد براي ابتلا به بيماري هاي صعب العلاج روحي و رواني. ايجاد انواع دردهاي معده، پادرد، سردرد، ريزش مو، بيماري هاي قلبي و همچنين افسردگي ، بيماري هاي رواني و... پيامد آزار و اذيتي است كه همسران به صورت ناخواسته يا خودخواسته به يكديگر روا مي دارند.
[/align][/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)