elina جان نوشتی حساسیت بیش از حد من باعث بروز این مشکل شده اما باید بگم همه اطرافیان حتی دوستای نزدیکش هم به این رفتارش اذعان دارند که فقط خودشو کامل می دونه این خانم با همه اطرافیان هر چند وقت یکبار دعوا می کنه.البته مادر شوهر و پدر شوهر من فوت کرده اند برای همین این خاله ها خودشونو مسول ما می دونند می گوید شماها بجز من کسی را ندارید شاید دلیل خداحافظی ما هم همینه که با اون مثل مادر شوهر و عروس می مونم. اون بچه منو خیلی دوست داره اما دخالت هاش منو کلافه می کنه مثلا چند وقت پیش دخترم داشت سس گوجه را از لبش می خورد میدونید چی می گفت؟ می گفت تقصیر مامانته به وقتش به تو پستانک نداده حالا هوس کردی!!!!یا اگه شوهرم تی شرت جدیدی بخرد و به اصطلاح تیپ بزنه میگه ببین با دخترا قرار نداشته باشه خیلی هم جدی میگه. عید شوهرم برام یک انگشتر عیدی خرید اول با شوهرش 2 ماه قهر کرد که چرا برای من عیدی نمی خری! بعدم رفت یک انگشترشو فروخت و عین من یک انگشتر به همان شکل خرید تازه می گفت دلم می خواست نگینش هم رنگ تو باشه اما نبود و جالبه 2 روز بعد اونو انداخت توی کیفش گفت نگینشو دوست ندارم.
این خانم 51 سالشه من 29 سالمه چطور بهش بفهمونم که اون هم سن من نیست؟؟؟؟!!!!
به نظر شماها قطع رابطه با این فرد بهتر از زندگی با استرس روزانه نیست؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)