به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 09 مهر 89 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1386-11-13
    نوشته ها
    952
    امتیاز
    20,283
    سطح
    89
    Points: 20,283, Level: 89
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,946

    تشکرشده 1,965 در 675 پست

    Rep Power
    112
    Array

    دلواپسي هاي دوران نامزدي ( قسمت اول)

    [align=justify]
    دلواپسي هاي دوران نامزدي ( قسمت اول)
    هوا خوب بود و آنها تازه مراسم عقد کنان را از سر گذرانده بودند و چند روز تعطيلي. يکي از دوستهايشان، دعوتشان کرده بود با هم به يک سفر 2 روزه بروند. هوا خوب بود؛ اما او فکر مي کرد زندگي زياد قشنگ نيست. هر چه به پدر همسرش اصرار کرده بود، اجازه نداده بود به اين سفر بروند. گفته بود خوبيت ندارد دختر عقد کرده با همسرش برود مسافرت. دو روزي با هم دعوا کرده بودند و همه چيز را انداخته بودند گردن هم. دو روز تعطيلي را هم مانده بودند خانه يا رفته بودند توي شهر، دوري زده بودند و برگشته بودند خانه. هوا خوب بود و زندگي قشنگ، اما او اصلاً نمي توانست بفهمد چرا پدر همسرش اجازه نداده او با زنش برود مسافرت!

    ازدواج، اتفاقي است که براي شکل گيري آن به صورت درست و پايين آوردن ضريب ناکامي در آن، عوامل مختلفي بايد دست به دست هم بدهند. توجه به اين عوامل شايد بسيار مهمتر از تشويق افراد به امر ازدواج است. يکي از مهمترين عواملي که در شرايط پس از ازدواج اثر مي گذارد، دوران آشنايي پيش از ازدواج است. در خانواده هاي ايراني، اين تجربه، به شکل دوران نامزدي اتفاق مي افتد. پس از برگزاري مراسم اوليه و تصميم نهايي طرفين براي ازدواج، تا زماني که شرايط واقعي و مادي طرفين براي ازدواج فراهم شود و خانواده ها نيز آمادگي لازم را براي برگزاري مراسم ازدواج و ساير مقدمات زندگي فرزندانشان پيدا کنند؛ معمولاً مدت زماني صرف مي شود.

    اين زمان، بسته به شرايط و عوامل مختلف، کوتاه يا بلند است و از چند ماه تا چند سال به طول مي انجامد. مدت زمان بيشتر از يک سال، عموماً براي خانواده ها و خود همسران ناخوشايند است و مي تواند زمينه ساز بروز ناهنجاري هاي بعدي باشد.

    در مورد لزوم وجود چنين دوره اي پيش ، از زندگي مشترک و تأثيرات مثبتي که مي تواند داشته باشد، ترديدي نيست؛ اما آنچه بايد به آن توجه کرد ، کيفيت سپري شدن اين دوران و شرايط همسران در طي آن است. زوج هاي جوان، معمولاً در اين دوران فشارهاي خاصي را تحمل مي کنند که اگر به نحوي کنترل نشود، مي تواند انرژي مثبت و توان ضروري آنها را براي شروع زندگي مشترک، از ميان ببرد.

    شيرين يا تلخ؟

    دختري معتقد است بيشترين فشارها را در دوران نامزدي خود تحمل کرده است. مي گويد : «دوران عقد کردگي و نامزدي، بدترين دوران زندگي ما بود. خانواده هاي دو طرف، به نحوي ، باعث مي شدند احساس آرامش و امنيت من از بين برود. از يک طرف خانواده ي شوهرم از من توقع يک همسر براي پسرشان داشتند و از طرف ديگر خانواده خودم اين نقش را براي من نمي پذيرفتند».

    اين مسئله، مشکل اصلي بسياري از زوج هاي جوان است. به لحاظ فرهنگي، خانواده ها پذيرش لازم براي ورود عضو جديد را پيدا نکرده اند و در نتيجه، نقش و جايگاه اين فرد جديد در خانواده هنوز معلوم نيست. نقطه اصلي چالش در اين زمينه، تفاوت نگاه خانواده هاي دختر و پسر در اين مورد است. معمولاً خانواده دختر، در پذيرش نقش جديد فرزندشان، مشکل بيشتري دارند. به لحاظ سنتي، خانواده دختر، محدوديت بيشتري براي او قائلند و درک اين که شرايط جديد او، مسائل تازه اي را براي او ايجاد کرده است، برايشان دشوار است.

    ناديا فخاري، روان شناس ، مي گويد: «خانواده ها معمولاً تصور مي کنند که ارتباط با جنس مخالف براي دخترشان ممنوع است و اين ممنوعيت را در مورد همسر دخترشان هم قائل مي شوند. به نظر آنها همسر دخترشان، همان حکمي را دارد که يک مرد غريبه دارد.» اين جريان در خانواده پسر، معمولاً برعکس است. با برقرار شدن عقد ازدواج، خانواده پسر، عروسشان را با همان نگاهي مي بينند که در خانواده دختر پس از شروع زندگي مشترک، اتفاق مي افتد. آنها توقع دارند که عروسشان تمام و کمال وارد زندگي پسرشان شود.

    عروس جواني که 5 ماه از شروع زندگي اش مي گذرد، مي گويد: «در دوران عقد، خانواده همسرم مرتب مرا به مهماني دعوت مي کردند و از من توقع داشتند در همه مهماني ها شرکت کنم؛ اما خانواده خودم اصلاً پذيرش اين جريان را نداشتند. گاهي مهماني ها تا دير وقت طول مي کشيد خانواده همسرم اشکالي در اين امر نمي ديدند، اما من هر بار بعد از بازگشت به خانه، با خانواده ام درگير مي شدم..... ادامه دارد
    [/align]

  2. کاربر روبرو از پست مفید erfan25 تشکرکرده است .

    erfan25 (پنجشنبه 03 اردیبهشت 88)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 03 اردیبهشت 90 [ 08:46]
    تاریخ عضویت
    1386-12-12
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    3,633
    سطح
    37
    Points: 3,633, Level: 37
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: دلواپسي هاي دوران نامزدي ( قسمت اول)

    با سلام
    من حدود 1.5 سال است كه عقد كرده ام. خانواده من در شهرستان هستند و من همراه خواهرم در تهران زندگي مي‌كنم. من از اوايل دوران عقد تقريباً هفته‌اي 1 يا 2 بار به خانه مادرشوهرم مي‌رم. در طي اين مدت مادر شورهرم با دخالتهاي خيلي زياد منو رنجنودو مثلاً در مورد محل زندگي آينده ما، نحوه مراسم، عكسايي كه تو مراسم عقد گرفته بوديم، حتي لباس پوشيدن من ايراد مي‌گيره. من
    دختر سر و زبون داري نيستم ولي تا حالا حتي يك بار هم از مادر شوهرم پيش شوهرم شكايت نكردم تا اون ناراحت نشه. فقط گوشه و كنار با خودم گريه مي‌كردم. پدر شوهر من فوت كرده و شوهرم خرج خانوادشو مي ده. من اين موضوع رو مي‌دونستم و پذيرفته بودم. ولي حالا احساس مي‌كنم اونا مي‌خوان اختيار همه چيزو از من بگيرند تا مبادا من مانع اين بشم كه شوهرم به خانوادش كمك كنه. من دختر حساسي هستم و هيچ وقت با زبونم كسي رو آزار ندادم ولي تقريباً در هر ملاقات حداقل از 1 يا 2 حرف اونا ناراحت مي‌شم. حتي وقتي با شوهرم ميريم لباس ميخرم مادرش يه جوري با نيش و كنايه تيكه ميندازه.اغلب هم به بهانه صرفه جويي مانع ميشه كه شوهرم واسم كاري بكنه يا چيزي بخره. من دختر متوقعي نيستم ولي انتظار دارم حداقل بتونم با شوهرم تنهايي هر از گاهي حتي واسه لباس پوشيدنم تصميم بگيرم.
    اين رفتار مادرش باعث شده كه من تو خونشون كم حرف بشم و زياد باهاش صميمي نباشم. البته چند بار مي‌خواستم خصوصي بشم ولي اون با زبونش منو آزرد.
    چند وقت مي شه كه وقتي ميرم خونشون شوهرم ميره طرف مادرش و زياد طرف من نمياد تا منم به سمت مادرش كشيده بشم ولي اين موضوع باعث بدتر شدن اوضاع مي شه
    من شوهرمو خيلي دوست دارم ولي نمي دونم با اين شرايط چه كار كنم.
    در حليكه من دختر تنهايي هستم تواين شهر اونا تو اين مدت يك بارم به من زنگ نزدن ولي توقع دارن كه من تحويلشون بگيرم.
    به نظر شما بايد به شوهرم بگم كه ازشون ناراحتم يا نه؟ چون بعضيها ميگن در دوران عقد نبايد تنش ايجاد كرد چون دوران حساسيه.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.