فلاسفه يونان در مورد مصنوعات انسان و تفاوت آنها با اشياي طبيعي مباحث بسياري را مطرح كردند كه حتي در عصر ما نيز توجه فيلسوفان را به خود جلب كرده است. در مطلبي كه هماكنون ميخوانيد، سابقه مباحث فلسفه تكنولوژي مورد بررسي قرار گرفته و رهيافتها و جهتگيريهاي جديد فلاسفه نسبت به مساله تكنولوژي معرفي شده است.
قدمت تامل فلسفي در خصوص تكنولوژي به اندازه عمر خود فلسفه است. تامل فلسفي درباره تكنولوژي در يونان باستان آغاز شد و داراي 4 موضوع اصلي و برجسته است.
اولين موضوع اين نظر است كه تكنولوژي از طبيعت آموخته ميشود يا به عبارت ديگر تكنولوژي همان محاكات و تقليد از طبيعت است (افلاطون در كتاب قوانين.) مثلا بر اساس نظريات دموكريتوس انسان خانه ساختن را ابتدا با تقليد از آشيانه ساختن پرندگان و لباس بافتن را ابتدا با تقليد از تار بافتن عنكبوت آموخت. ارسطو با ذكر مجدد مثالهاي دموكريتوس، به اين سنت فكري باز ميگردد، ولي او نميپذيرد كه تكنولوژي را صرفا ميتوان از طبيعت آموخت: «به طور كلي هنر در برخي موارد تكميل كاري است كه طبيعت توانايي به اتمام رساندن آن را ندارد و در موارد ديگر تقليد از طبيعت است (Physics II, 8, 991a51)».
دومين موضوع اين نظر است كه تمايز هستي شناختي بنياديني بين اشياي طبيعي و مصنوعي وجود دارد. بر اساس نظر ارسطو در كتاب فيزيك، قواعد توليد و حركت اشياي طبيعي از درون آنهاست در حالي كه اشياي مصنوعي، هر چه مصنوعيتر باشند، به همان نسبت به واسطه اسباب بيروني؛ يعني صوري كه در نفس انسان متصور است، ايجاد شدهاند. مواد طبيعي (حيوانات و اجزاي آنها، گياهان و عناصر چهارگانه) به واسطه علل و اسباب دروني حركت و تغيير كرده و تكثير ميشوند و بنابراين مواد طبيعي حاصل از غايات طبيعتند. از سوي ديگر مصنوعات قادر نيستند خود را بازتوليد كنند. اگر انسان مداخله نكند، اشياي مصنوعي پس از مدتي ناپديد ميشوند چرا كه شكل مصنوعي خود را از دست ميدهند و به مواد طبيعي تجزيه ميشوند. مثلا اگر يك تخت چوبي بسوزد، به خاكستر يا اجزايي از آن كه نسوخته به طبيعت گياهياش [يعني چوب] تجزيه ميشود. اين نظر كه تمايزي بنيادين بين محصولات ساخته انسان و جواهر طبيعي وجود دارد تاثيري ماندگار در طول تاريخ بر جاي گذاشت. در اعصار ميانه، ابنسينا، علم كيميا را به اين دليل كه قادر نيست جواهر اصيل [و طبيعي] را توليد كند مورد نقد قرار داد. حتي امروزه برخي هنوز معتقدند مثلا ويتامينC طبيعي با ويتامين C تركيبي متفاوت است.
آموزه ارسطويي علل چهارگانه (علت مادي، فاعلي، صوري و غايي) را ميتوان سومين موضوع قابل بررسي در بحث فلسفه تكنولوژي دانست. ارسطو اين آموزه را با بيان نمونههايي از مصنوعات همچون خانه و مجسمه تشريح ميكند (3، Physics II).
نكته آخر كه شايان ذكر است، كاربرد گسترده تصاوير و مثالهاي تكنولوژيكي و صنعتي توسط افلاطون و ارسطو است. افلاطون در تيمائوس جهان را همچون اثر يك هنرمند كه افلاطون آن را صانع Demiurge مينامد، توصيف ميكند. او جزييات خلقت را همچون تصاوير و محصولات حاصل از درودگري، بافندگي، فلزكاري و تكنولوژي كشاورزي ميداند. ارسطو براي تشريح اينكه علل صوري در فرآيندهاي طبيعي چگونه عللي هستند، مقايسهها و مثالهايي را از علل صوري آثار هنري و مصنوعي ذكر ميكند. با وجود انتقادات افلاطون و ارسطو نسبت به زندگياي كه صرفا مبتني بر صنايع ساخت انسان است، از نگاه هر دوي آنها استفاده از مثالهاي تكنولوژيكي براي بيان عقايدشان درباره طرح عقلاني جهان اجتنابناپذير است(16 :3791 Lloyd).
تحولات بعدي
هرچند در دوران امپراتوري روم و كل قرون وسطي طرحهاي تكنولوژيك بسياري وجود داشت، اما تامل فلسفي درباره تكنولوژي رشد چنداني نسبت به قبل نداشت. آثار مهمي چون آثار ويتروويس (قرن اول پيش از ميلاد) و آگريكولا (1556) بيشتر متوجه وجوه عملي تكنولوژي است و كمتر متوجه به وجوه فلسفي آن است. در قلمرو فلسفه مدرسي هنرهاي مكانيكي داراي جايگاه ويژه و مهمي بود. اين آثار هنري به طور كلي تقليد از طبيعت دانسته ميشدند. اين نگرش هنگامي كه كيمياگري در غرب لاتيني زبان در اواسط قرن 12 معرفي شد، دچار چالش شد. برخي نويسندگان كيمياگري، مثل راجر بيكن ميخواهند استدلال كنند كه هنر ساخته دست انسان، حتي اگر انسان آن را به واسطه تقليد از فرآيندهاي طبيعي آموخته باشد، ميتواند با موفقيت كامل محصولات طبيعي را بازتوليد كند يا حتي محصولات كاملتري نسبت به طبيعت را بيافريند. نتيجه اين نگرش نوعي فلسفه تكنولوژي بود كه بر اساس آن هنر ساخته دست انسان به قدري جايگاهي والا و ارزشمند پيدا كرد كه كمتر در آثار ديگر تا زمان رنسانس تكرار شد. اما 3 دهه آخر قرن 13 گواه بر اين است كه نويسندگان مذهبي نسبت به كيمياگري به طور روزافزون رهيافتي ستيزهگرانه اختيار كردند كه اين رهيافت در سال 1396 در كتاب «ضدكيمياگران» نيكلاس ايمريك مفتش به اوج خود رسيد ( 4002 ‚9891 Newman).
رنسانس منجر به ارجگذاري بيشتر نسبت به انسانها و تلاشهاي خلاقانه آنها از جمله تكنولوژي شد. در نتيجه تامل فلسفي درباره تكنولوژي و تاثير آن بر جامعه رشد كرد. فرانسيس بيكن به عنوان اولين نويسنده مدرن محسوب ميشود كه چنين تاملي را نسبت به تكنولوژي ارائه كرد. ديدگاه او نسبت به تكنولوژي مثبت است. او ديدگاه خود را در داستان تخيلي آتلانتيس جديد (1627) ارائه كرده است. اين ديدگاه مثبت نسبت به تكنولوژي تا قرن نوزدهم، يعني مصادف با اولين نيم قرن پس از انقلاب صنعتي (industrial revolution) استمرار داشت. ماركس به خاطر نقايص روشهاي مرسوم توليد، [استفاده از] ماشين بخار و ماشين ريسندگي را محكوم نكرد و معتقد بود اختراعات تكنولوژيكي آينده به نفع تحقق مراحل آرمانيتر و سعادتمندانهتر سوسياليسم و كمونيسم خواهد بود. (براي اطلاع از ديدگاههاي متفاوت در بحث مذكور و در مورد نقش و جايگاه تكنولوژي در نظريه تحول تاريخي ماركس نگاه كنيد به (0991 Bimber)
يكي از نقطه عطفها در ارزشگذاري تكنولوژي به عنوان يك پديده اجتماعي فرهنگي زماني است كه اثري از ساموئل بوتلر در سال 1872 منتشر شد؛ اثري كه تحت تاثير انقلاب صنعتي و نظريه منشاء انواع داروين نگاشته شد. اين كتاب يك ناكجاآباد را به تصوير كشيده كه در آنجا تمام ماشينهاي صنعتي، وسايل ممنوعه محسوب ميشوند و در اختيار داشتن ماشين صنعتي و تلاش براي ساخت آن جرمي بزرگ است، چون مردم آنجا به اين نتيجه رسيدند كه روند آتي پيشرفتهاي صنعتي به نحوي است كه احتمالا باعث ميشود ماشينها به جاي انسان، نوع مسلط و حاكم بر كره خاكي شوند. طي 25 سال آخر قرن نوزدهم و بيش از نيمي از قرن بيستم رهيافتي انتقادي در فلسفه حاكم بود. نمايندگان اين رهيافت متخصصان و دانشآموختگان علوم انساني و اجتماعي بودند و در عمل دانش دسته اولي از فعاليت مهندسي و صنعتي نداشتند. بيكن در زمان خود آثار بسياري درباره روش علم و آزمايشهاي علمي و فيزيكي خود نگاشته بود، ولي در اين دوره مثلا بوتلر يك كشيش بود [و اطلاع بيواسطهاي از علوم مهندسي و تجربي نداشت.] ارنست كاپس كسي كه براي اولين بار اصطلاح فلسفه تكنولوژي را در آثار خود به كار برد (1877)، يك زبانشناس و تاريخدان بود. بيشتر نويسندگاني كه طي قرن بيستم نسبت به تكنولوژي و نقش اجتماعي فرهنگي آن نگرشي نقادانه داشتند، فيلسوفاني بودند كه داراي نگرشي كلي [و نه تخصصي] بودند (مثل هايدگر، جوناس، گلن، آندرس و فينبرگ) و داراي پيشزمينهاي در ديگر علوم انساني و اجتماعي مثل حقوق (الول)، علوم سياسي (وينر) يا مطالعات ادبي (برگمن) بودند. كارل ميچام (1994) اين نوع فلسفه تكنولوژي را فلسفه انسانمدار تكنولوژي ناميد. اين فلسفه را ميتوان تلاشي در راستاي رشتهاي كه مطالعات علم و تكنولوژي (STS) ناميده ميشود، تلقي كرد. در مطالعات علم و تكنولوژي بررسي ميشود كه چگونه ارزشهاي اجتماعي، سياسي و اخلاقي بر تحقيقات علمي و ابداعات تكنولوژيكي تاثير ميگذارند و چطور تحقيقات علمي و ابداعات تكنولوژيكي به نوبه خود بر جامعه، سياست و فرهنگ تاثير ميگذارند. كتابهايي كه ميچام به رشته تحرير درآورده منبع خوبي براي مطالعه درباره موضوعات و مسائل فلسفه انسان مدار تكنولوژي هستند.
تحولات اخير
از دهه 1960 به بعد نوعي از فلسفه تكنولوژي طرح و بسط پيدا كرده كه ميتوان آن را جايگزيني براي فلسفه انسانمدار تكنولوژي دانست. اين شكل از فلسفه تكنولوژي در 1510 سال اخير بسيار تقويت شده و هماكنون شكل غالب فلسفه تكنولوژي است. ميتوان اين شكل از فلسفه تكنولوژي را تحليلي ناميد. اين شاخه مطالعاتي بيشتر خود تكنولوژي را مود بررسي قرار ميدهد تا اينكه رابطه تكنولوژي و جامعه را. فلسفه تحليلي تكنولوژي، تكنولوژي را همچون يك جعبه سياه نميداند، بلكه آن را همچون پديدهاي كه شايان مطالعه و بررسي است لحاظ ميكند. فلسفه تحليلي تكنولوژي، تكنولوژي را به عنوان فعاليت فني مهندسي محسوب ميكند و اين فعاليت، اهداف، مفاهيم و روشهاي آن را تجزيه و تحليل ميكند و اين مباحث را با موضوعات مختلف فلسفي مرتبط ميكند.
تهديدهاي تكنولوژي
محياسادات اصغري
تكنولوژي دلالت بر شيئي دارد كه انسان آنرا ساخته است و بدينسان محصولات آن از اشيايي كه ساخته طبيعتند متمايز ميشود؛ البته از ميان علل چهارگانه ارسطويي (علت مادي، فاعلي، صوري و غايي) علت مادي تكنولوژي ماخوذ از طبيعت است؛ بنابراين تكنولوژي را ميتوان در يك معناي وسيع به هر نوع تغييري كه از سوي انسان در طبيعت صورت ميگيرد، اطلاق كرد. اين معنا از تكنولوژي داراي نسبت و رابطهاي مستقيم با معناي ريشه يوناني تكنولوژي، يعني اصطلاح تخنه است. مارتين هايدگر از جمله مهمترين فيلسوفان معاصر كه تاملات فلسفي قابل توجهي نسبت به ماهيت تكنولوژي ارائه كرده است، تخنه را حاوي 2 معنا ميداند. به نظر او يونانيان از اين اصطلاح به 2 چيز اشاره ميكردند، اول آثار هنري و دوم مصنوعات حرفههايي مثل نجاري.
اما تكنولوژي بدان شكل كه يكي از مظاهر زندگي مدرن دانسته ميشود، بيشتر مرتبط با معناي دوم تخنه است. پس از اينكه فرانسيس بيكن، دانش را همان چيزي دانست كه به انسان قدرت دهد، اين معنا از اصطلاح تخنه مساوي با اصطلاح دانش يا معرفت دانسته شد. به عبارت ديگر دانش و معرفت به چيزي اطلاق ميشود كه با ايجاد تغيير در عالم، موجب افزايش قدرت انسان و سودآوري براي او شود. دانشي كه تغييري در عالم ايجاد نميكند و قدرت انسان را نميافزايد، در واقع دانش نيست. بدينسان بتدريج علومي كه امروز آنها را با عنوان علوم انساني ميشناسيم، از مركز توجه انسان مدرن به حاشيه رانده شد و صرفا علم تجربي (science) و رياضيات (البته در صورتي كه به كار علم تجربي بيايد) مستحق اين دانسته شدند كه دانش ناميده شوند.
بنابراين منفعت رساندن و قدرت رساندن به انسان، هدف علم مدرن و تكنولوژي محسوب شد. ماده اين علم برگرفته از طبيعت بود و صورت آن ابداع ذهن انسان؛ بنابراين طبيعت تبديل به منبعي براي توليد مصنوعات تكنولوژي شد و به عبارت ديگر ميتوان گفت طبيعت نه به عنوان محل زندگي و زيست بوم انسان، بلكه به عنوان منبع انرژي لحاظ شد و هر انساني كه قادر باشد بيشتر از اين منبع انرژي استخراج كند، قدرتمندتر است. تغيير در طبيعت با همين هدف از سوي انسان متمدن مدرن صورت گرفت. اين روند تا قرن بيستم با شدت تمام ادامه يافت تا اينكه انسان شاهد پديدههايي جديد در دنياي مصنوعي خود شد كه هستي او را به مخاطره كشيد. از ميان اين پديدهها دو پديده را به عنوان مثال يادآور ميشويم: 1- جنگ سرد و جنگافزارهاي هستهاي حاصل از آن، 2- ايجاد حفره در لايه ازن.
رشد روزافزون جنگافزارهاي هستهاي كه خود از پيشرفتهترين محصولات تكنولوژي محسوب ميشود به جايي رسيد كه انسان مدرن احساس كرد اين فناوري قادر است در يك آن هر گونه حيات را در زمين از ميان ببرد. ايجاد حفره در لايه ازن به واسطه آلايندههاي كارخانههاي صنعتي، انسان را به اين نتيجه رساند كه به دست خود نظم طبيعت را بر هم ريخته است؛ نظمي كه براي زندگي انسان ضروري است و قدرتطلبي انسان موجب شد اين نظم (و بنابراين زندگي انسان) در معرض خطر جدي مواجه شود.در نتيجه تاملي مجدد از سوي متفكران معاصر درباره ماهيت تكنولوژي و لزوم محدود كردن آن صورت گرفت و فيلسوفان نيز از اين موضوع غافل نبودند و توسعه رشته فلسفه تكنولوژي در مرتبه نخست مولود تاملات آنها درباره همين موضوع است.
مارتين فرانسين، استاد دانشگاه تكنولوژي هلند
مترجم: سليمان اوسطي / منبع: استنفورد
علاقه مندی ها (Bookmarks)