** خیلی دوستت دارم بخاطر ....... ***

[فرشته مهربان]

دوستان عزیز سلام

بیایید ، هر وقت اتفاق خوبی برای ما میافتد ، احساس خوبی داریم ، حال شکر گذاری پیدا کردیم ، در یه مناجات کوتاه با منبع عشق و محبت ، " خدا " ابراز عشق و شکر کنیم .

و چون او بی نیاز است ، هرچه به اوتقدیم می کنیم ، چند برابر می کند و به ما بر می گرداند ، برای همینه که میگن شکر نعمت نعمت رو افزون می کنه .

پس بیایید ما هم استفاده کنیم از این اصل ، هر وقت شادیم و سرحال و .... حتی از عشق معشوق زمینی لبریزیم ، اظهار عشق به خدایمان کنیم که منشاء آنچه مارا شاد کرده اوست .
و از او چند برابر عشق دریافت کنیم


خدایا !

خیلی دوستت دارم چون قشنگی ، شیرینی ، مهربونی ،
بهم یه حس خوب دادی که این وقت صبح از اون لذت ببرم ،
دوستت دارم ، هر چه بگم ، بازم کمه .

[shad]

دوستت دارم به خاطر وجودت...
به خاطر بخششت..
به خاطر بودنم..
به خاطر گذشتت..
به خاطر زندگی که دارم...
به خاطر صبرت..
به خاطر تو...

[فرشته مهربان]

دوستت دارم بخاطراینکه

گاهی خیلی شیرین غافلگیرم می کنی و غیر منتظره خودتو بهم نشون میدی و قند تو دلم آب می کنی

[ani]

خيلي دوستت دارم بخاطر اينكه


تو موجود دوست داشتني و محترمي هستي و در بزنگاهي بي تكلم اما نگاهي پر تكلم مرا در آغوش مي گيري و به من فرصت مي دهي تا از حس ديده شدن و درك شدن بهره ببرم و ...

اين حس را مديون تو و نگاه پرمهرات هستم .

[فرشته مهربان]

خیلی دوستت دارم چون با همه تقصیرهایم ، بر سفره ات مرا خواندی ، و نیک پذایرایم بودی ، لپهای عملم سرخ از شرم حضور است و با همین حال سر به زیر افکنده ، به نجوایی عاشقانه می گویم ،: دوستت دارم ، دوستت دارم

[gole maryam]

خیلی دوستت دارم به خاطر اینکه کمکم کردی همه روزای این مهمونی حضور داشته باشم و حضور داشته باشه
بدون کمک تو عمرا میتونستم روزه بگیرم

[m.mouod]

سلام

خیلی دوست دارم خدا ......به خاطر اینکه " چون خیلی دوستم داشتی حاجتم رو ندادی "

خیلی دوست دارم چون دوست داشتنی تر از تو ندارم

خیلی دوست دارم جون............ عزیز دلم تو" محبوبی"

خیلی دوست دارم چون ..............خودت بهتر میدونی چرا بذار بقیه ندونن .مگه راز نبود !

[فرشته مهربان]

خیلی دوستت دارم ،

به خاطر این که سحر آخرین شب قدر چیزی از دلم گذشت و دقایقی بعد جواب قشنگی به من دادی ، واقعاً غیر منتظره بود و بسیار جالب

دوستت دارم

[صبا_2009]

خیلی دوستت دارم چون
تو تنها وجودی هستی که بدون نیاز به من دوستم داری و بدون نیاز به من منو میشنوی
خیلی دوستت دارم

[فرشته مهربان]

گفتم: خدای من، دقایقی در زندگیم بود که هوس می‌کردم سر سنگینم را که پر بود از دغدغهْ دیروز و هراس فردا، بر شانه‌های صبورت بگذارم. آرام برایت بگویم و بگریم. در آن دقایق شانه‌هایت کجا بود؟ گفت: ای عزیزترین، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی و من آنی خود را از تو دریغ نکردم که تو اینگونه ای. من همچون عاشقی که به معشوق خود می‌نگرد، باشوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم. گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آنهمه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟ گفت: ای عزیزترین، اشک تنها قطره ایست که قبل از فرود، عروج می‌کند، اشکهایت به من رسید و من آن را، یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم، تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان. چرا که تنها اینگونه است که می‌توان تا همیشه شاد بود. گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟ گفت: بارها صدایت کردم. آرام گفتمت ازین راه نرو که بجایی نمی‌رسی، تو هرگز نشنیدی و آن سنگ بزرگ فریادم بود که ای عزیزترین، از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نمیرسی. گفتم: پس چرا آنهمه درد در دلم انباشتی؟ گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی. پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی. بارها گل برایت فرستادم، گلهای زیبا از همه رنگ، کلامی نگفتی. بهترین هدایا را به تو دادم، نفهمیدی. می‌خواستم برایم بگویی. آخر تو بندهْ من بودی و چاره‌ای نبود جز نذول درد که تو تنها اینگونه شد که صدایم کردی. گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟ گفت: اول بار که گفتی خدا، آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد دگر بار خدای زیبایت را نشنوم، تو باز گفتی خدا، و من مشتاق‌تر برای شنیدن خدایی دیگر. من اگر می‌دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار می‌کنی، همان بار اول شفایت می‌دادم. گفتم: ای مهربان ترین ، دوستت دارم. گفت: ....................