به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 فروردین 91 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1386-8-26
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    4,651
    سطح
    43
    Points: 4,651, Level: 43
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 269 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چاره ي غم ها

    سلام به همه ي دوستان خوبم در تالار همدردي

    مدتي است كه فكري ذهن مرا به خود مشغول كرده و آن اين است كه علت و ريشه غم هاي آدم ها چيست و چگونه مي توان آن را برطرف كرد ؟
    دراين مدت به بررسي غم هاي خودم و اطرافيانم پرداختم و به نتيجه اي رسيده ام كه مي خواهم آن را با شما درميان بگذارم از شما مي خواهم مرا از نظرات خودتان نيز بهره مند كنيد :

    تا حالا يك كودك پنج شش ساله ديده اي كه وقتي عروسكش گم ميشود چگونه گريه ميكند؟
    يك كودك دبستاني كه نمره ي بدي آورده را چه ؟
    ديدي نوجواني را كه به خاطر اينكه پدرش برايش موتور نمي خرد ,قهر كند و از خانه برود ؟
    يا جواني را كه چون به معشوقش نرسيده دست به خودكشي ميزند ؟
    آيا از آشنايان كسي را ديده اي كه به خاطر نياوردن رتبه ي دلخواه در كنكور حالش به هم بخورد وبستري شود؟
    تاكنون اتفاق افتاده كه همسرت فراموش كندكه برايت هديه ي سالگرد ازدواج بخرد وتو از اودلخور شوي؟
    تا حالا خانواده دختري را ديده اي كه به خاطر اين كه پرده و مبلشان دمده شده خجالت بكشند خواستگار راه بدهند ؟اصلا چرا راه دور برويم ؟بگذار مثال كوچكتري بزنم :
    برايت اتفاق افتاده كه قرار باشد به عروسي بروي اما مدل موهايت خراب شود و تو در تمام طول مهماني دپرس شوي !؟
    ويا اتفاق افتاده كه يكي از آشنايان تورا به مهمانيش دعوت نكند وتو دلخور و كينه اي درصدد تلافي برآيي ؟
    [/color]
    اگر بخواهم مثال بزنم هزاران مثال ديگر دارم .هزاران مثال از غم ها و دغدغه هاي آدم ها كه وقت و فكرشان را صرف آن مي كنند و عمر خود را به پاي آن مي گذارند .

    به نظر شما ريشه ي اين دغدغه ها چيست ؟چرا ما آدم ها درگير مسائلي مي شويم كه بسيار زود فنا مي پذيرند و نابود مي شوند .

    به نظرمن دليل اين غم هاي بيهوده ,«دوست داشتن هاي بيهوده »است .
    علاقه به چيزهايي كه ارزش ندارد آن ها را صرفا به خاطر خودشان دوست داشته باشيم!
    چه بسا چيزهايي كه درزندگي فقط وسيله هايي اند براي رسيدن به اهداف بزرگتر !اما ما آدم ها آن ها را از وسيله به هدف تبديل مي كنيم و فكر و ذكرمان را مشغول آن ها مي داريم و عمر و انرژي خود را به پاي آن ها هدر مي دهيم .

    فرض كن تمام بازار رازير پا بگذاري تا زيبا ترين لباس را بخري و بعد آن را با افتخار بپوشي و دائما از آن مواظبت كني اين گونه تو به آن لباس علاقه پيدا كرده اي .اما وقتي برادر كوچكترت با شيطنت روي لباست خودكار مي كشد عصباني مي شوي و سرش فريادمي كشي .
    آرزوي خريدن مبل جديد را در سر مي پروراني . به همسرت پيشنهاد مي دهي كه براي خريد اقدام كند . اما اوبي تفاوت مي گويد : »فعلا همين مبل ها خوب است »تو غمگين مي شوي .
    وقتي مي خواهي به عروسي بروي و دوست داري زيبا ترين فرد در آن جا باشي با خراب شدن مدل موها يت غمگين مي شوي .

    اما وقتي برايت لباس , فقط و فقط مفهوم پوشش را داشته باشد و نه تفاخر , ارزش آن را نمي يابد كه به خاطر خراب شدنش عصباني شوي .
    وقتي به مبل به عنوان يك وسيله براي زندگي نگاه كنيم , نه براي پز دادن يا آبرو داشتن , آن وقت آن مبل ارزش آرزو كردن نمي يابد .

    اين ها همه دل نهادگي اند. دل نهادگي به چيزهاي بي ارزش.
    خوب به اطرافمان نگاه كنيم !به چه چيزي بيش از همه علاقه داريم .؟!خانه , همسر , فرزند,تحصيلات ,شغل ,جواهرات , اتومبيل , خودمان (احترام و توجه ديگران نسبت به ما)يا شهرت ؟!
    اگر روزي اين ها از تو گر فته شود چگونه خواهي شد ؟مسلما غمگين .
    پس چاره چيست ؟چاره ي اين غم ها چيست ؟
    يك چيز ! وآن دل نبستن است .بيايد كمي به زندگي دقت كنيم و ببينيم در دلمان چه علاقه منديهايي نهفته است ؟
    اگر آن علاقه مندي باقي ست آن را نگه داريم و اگر فاني ست آن را از دلمان بيرون كنيم .كه جا را براي «باقي »تنگ كرده اند .
    باور كن وقتي چنين كنيم غم هايت از بين مي رود . آن وقت به جاي اين غم ها غم هاي تازه اي به دلت خواهد نشست كه هم غم است و هم شادي.

    ديگر دغدغه ي تو اين است كه چگونه راه درست راطي كنم؟
    ديگر غم تو اين ميشود كه چرا به همسايه ي گرسنه ام كمك نكردم؟

    يادت مي آيد كه به خاطر گم شدن عروسكت گريه مي كردي؟حالا ديگر به خاطر آن گريه نمي كني.چون ديگر آن عروسك برايت اهميت ندارد .اما شايد به خاطر اينكه همسرت تورا دوست ندارد گريه كني ؟!چه فرقي كرده ؟هيچ!فقط دغدغه ات بزرگ شده .

    بياييد دغدغه هايمان را بزرگتر از اين كنيم.خيلي بزرگ .به اندازه ي چيزي كه مطمئن باشيم هميشه مال ما خواهد بود . به اندازه ي چيزي كه عذاب آور نباشد بلكه شعف آور باشد .
    مثل محبت خدا . وقتي عاشق خدا شدي ديگر برايت اهميت ندارد كه همسرت دوستت دارد يا نه .چون دغدغه ات بزرگ شده .تنها كاري كه مي كني اين است كه فقط به خاطر خدا همسر خوبي باشي.وقتي غم عشق بيايد غم هاي ديگر مي روند .غمهايي كه فقط عذاب آور بودند. اما عشق با بقيه ي غمها فرق دارد .غم عشق فقط رنج آور نيست بلكه شادي آفرين است.

    غم عشق ,رنج و لذت را با هم دارد.به طوري كه اگر از عاشقي بپرسي:"آيامي خواهي غم عشق را از دست بدهي " مي گويد" هرگز"
    ببين اين غم چه مي كند ؟همه ي غمها را از دلت مي شويد .پس آيا ارزش به دست آوردن ندارد؟

    بياييد دست به كار شويم.!!!

    [/color]


    _______________
    نااميد نيستم
    كه چرا هنوز پرواز نكرده ام
    آغاز خواهم كرد
    پرواز خواهم كرد
    شوقم مرا پرواز خواهد آموخت
    نااميد نيستم
    كه چرا هنوز پرواز نكرده ام
    آغاز خواهم كرد
    پرواز خواهم كرد
    شوقم مرا پرواز خواهد آموخت

  2. 22 کاربر از پست مفید faezeh تشکرکرده اند .

    faezeh (یکشنبه 16 اسفند 88), فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 فروردین 91 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1386-8-26
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    4,651
    سطح
    43
    Points: 4,651, Level: 43
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 269 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چاره ي غم ها

    وقتي داستان حضرت يوسف را از تلويزيون مي ديدم .يك صحنه , واقعا مرا در فكر فرو برد.يوسف به خاطر اطاعت نكردن از فرمان زليخا به زندان افتاد .اما در زندان زانوي غم بغل نگرفت و از همان ابتدا شرع كرد به سرو سامان دادن زندان .
    انگار نه انگار كه آزادي اش ازاو (آن هم به علت پاكدامني )گرفته شده است .
    انگار نه انگار مشكلي برايش پيش آمده . انگار هيچ غمي دردل نداشت .
    راستي چگونه مي توانست اين قدر قدرتمند غمي به دل خود راه ندهد و استقامت كند؟
    او استقامت كرد چون دردلش محبت غير خدا نبود . دوست داشتن هاي بيهوده و فاني را ازدل خود خارج كرده بود . پس چون به دنيا علاقه اي نداشت وقتي دنيا به او پشت كرد آسيبي نديد.
    اما همين يوسف تنها جايي كه آشفته شد آن جايي بود كه به زنداني اي كه داشت آزاد مي شد سفارش كرد كه پيش حاكم از او ياد كند.
    تفاوت غم ها را ببينيد!!!
    انسان به جايي مي رسد كه محروم شدن از آزادي به او آسيبي نمي زند اما لحظه اي غفلت از ياد خدا او را پريشان مي كند !.
    يوسف گوشه ي زندان نشست و زانوي غم بغل كرد و شروع كرد به گريستن واقعا كه چه غم زيبايي داشت !.

    رواست كه به اين غم,حسرت بخوريم!


    _________________
    نااميد نيستم
    كه چرا هنوز پرواز نكرده ام
    آغاز خواهم كرد
    پرواز خواهم كرد
    شوقم مرا پرواز خواهد آموخت
    نااميد نيستم
    كه چرا هنوز پرواز نكرده ام
    آغاز خواهم كرد
    پرواز خواهم كرد
    شوقم مرا پرواز خواهد آموخت

  4. 11 کاربر از پست مفید faezeh تشکرکرده اند .

    faezeh (شنبه 13 تیر 88), فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چاره ي غم ها

    نگاهي ديگر به درد و غم

    درد محرك بزرگي براي فروريختن ديوارهايي ست كه از رفتارهاي قديمي محافظت مي كنند .درد,مارا به سوي افكار و عقايدي مي كشاند كه هيچ گاه امكان توجه به آنها را نداشته ايم . نابه ساماني هاي عاطفي مي توانند محركي نيرومند براي پيوستن ما به ذات الهي مان باشند . درد, مارابه سفري براي اكتشافات درون مي فرستد و به ما مي اموزد كه چگونه به تمامي وجودمان عشق بورزيم و پذيراي آن باشيم .
    درد مي تواند بزرگ ترين آموزگار شما باشد . درد دوستي است كه به شما مي گويد كدام بخش زندگي تان به توجه بيشتري نياز دارد . درد به عنوان يك نداي هشدار است .
    درد, حس مقدسي است كه به ما اجازه مي دهد كشف كنيم به راستي چه كسي هستيم .درست دراين زمان نيازمند آن هستيم كه كاملا صادق باشين . زيرا صداقت تنها راهي است كه مارا از دردو رنج دور مي كند .

  6. 10 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    setareh (چهارشنبه 14 بهمن 88), فرشته مهربان (جمعه 04 اسفند 91), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 فروردین 91 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1386-8-26
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    4,651
    سطح
    43
    Points: 4,651, Level: 43
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 269 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چاره ي غم ها : آه...اين آرامش كجاست؟

    حيران و سرگردان به دنبال ماءمني براي آرامش مي گردم.
    به كدام سو روم كه من در اين ديار چيزي جز تشويش خاطر نمي يابم.
    چه كسي هست كه صداي آه مرا بشنود و بداند در دل من چيست ؟
    كيست كه وقتي درد دل مرا شنيد,بعد از يك دلسوزي تصنعي,فقط براي چند لحظه بيشتر پيش اين آشفته بماند ؟
    همه ...مي روند...مي روند وپشت سرشان را نگاه نمي كنند.
    پس همان بهتر كه حبس كنم اين درد را درسينه ي تنگم...وبه كسي نگويم تا شايد حداقل از ملامتهاي سوزنده شان در امان باشم.

    آرامش...آرامش كجاست؟
    در يك خانه ي زيبا !؟كه در آن بيارامم ولذت ببرم از در و ديوارش؟فخر بفروشم وبگويم بياييد قصر مرا ببينيدوحسرت بخوريد تاكمي حس تفاخرم مرهم ناارامي ام باشد.ناآرامي اي كه از شدت و عمق نيازم است.

    آرامش كجاست؟
    جايي كه محبوب ترين باشم؟جايي كه مشهورترين باشم؟
    نيازم بيش از اين است!سوزش به اين آساني نمي رود!

    آرامش كجاست؟
    گفتن وخنديدن وبي خيال بودن از همه ي دنيا؟!شاد بودن و اميد بيهوده؟شادي من ,اميد من آنجاست كه آرامش باشد.
    كاش اينها به قدرنقطه اي از دردعظيم و وسيعم را مرهم باشد!!!

    آه...اين ارامش كجاست؟
    آنجا كه خود راموفق ترين يابم؟آن جا كه مرا هنرمند مي نامند؟آنجا كه تمجيد از زيبا صحبت كردنهايم مي كنند؟
    انجا كه آوازه ي من مي پيچد و زبانزد عام وخاص مي شوم؟

    نه اينها مراسيراب نمي كند...اينها آتش شعله ور سينه ام راسرد نمي كنند.اشك هايم راپايان نمي دهند.

    مي گردم و مي گردم...همه جارا ...ازهر دري...ازهر خانه اي... همه ي درها را مي زنم,شايد كسي قدري آرامش در خانه داشته باشد تا در كاسه ي من بريزد !
    اما فقط مرا با تعجب نگاه مي كنندومي گويند:"ما خود نيز آرامش مي خواهيم"

    گاهي خوشم گاهي ناخوش
    گاهي خندان گاهي گريان
    من مي خواهم به يك حال باشم.آن قدر درد دلتنگي هايم زياد نباشدكه خاطره ي همه ي خوشي ها را ازذهنم ببرد.
    پس چرا آن كساني كه ادعا مي كنندراه آرامش رامي دانند خود آرامش ندارند؟؟؟
    چقدر دست و پا زدن سخت است.چه كنم؟بي خيال همه ي دنيا شوم؟به جايي دور بروم كه هيچ كسي نباشد؟ براي به دست آوردن آرامش حيله و نيرنگ كنم؟دزدي كنم؟شايد هم بهتر باشد همه را آزار دهم به جرم اينكه آرامش را از من دريغ كردند .
    چرا ...هيچ كس نمي فهمد من چه مي گويم...؟؟؟با اينكه همه درد مرا دارند!!!
    ولي گويي هيچ كس حرف ديگري را نمي فهمد!
    مي نشينم كنار ديوار كوچه ي تنگ دلتنگي ها ...سر م را روي زانو مي گذارم وتنها ... چشمانم رامي بندم .شايد بخوابم وآرام شوم.اما حتي اگر از شر كابوسها در امان باشم بالاخره خوابم تمام مي شود.خواب هم از من فراري ست.چرا كه من سرشارم از تزلزل ... سرشارم ازتشويش... .
    شايد اگر به دور دنيا سفري بروم كسي رابيابم كه به من آرامش دهد .باز...مي گردم به دنبال يك قطره آرامش... همه ي دنيا را...همه ي آدمها را...آري شايد بيابم ...فقط كمي صبر مي خواهد.
    ولي دنيا را مي يابم با آدم هايي نا آرام.............
    پايم رابه زمين مي كوبم ومي گويم:"لعنت بر اين دنيا"
    ديگر توان ندارم.آنقدر دويده ام كه ازنفس افتاده ام.دستم را به ديوار مي گيرم.وبا دست ديگرم كمرم را...اما ديوار هم بي رحم است.
    اونمي خواهد تكيه گاه من باشد.
    به يكباره خراب مي شود ومي ريزد ومن...با صورت به زمين مي خورم .ناله مي كنم:"اي دنياي ناآرام ... كه مرابه زمين زدي,همه جا دنبالت دويدم ...گاهي به من مي دادي و گاهي...نميدادي
    اما در هيچ كدام از دادنها وندادن هايت خبري از آرامش نبود...آه ه ه ...!
    "
    نگاه از نفس افتاده ام ,كمرنگ شده.نمي توانم درست ببينم.همه جا تار است.
    .
    .
    كسي بگويد آرامش كجاست؟؟؟
    نااميد نيستم
    كه چرا هنوز پرواز نكرده ام
    آغاز خواهم كرد
    پرواز خواهم كرد
    شوقم مرا پرواز خواهد آموخت

  8. 12 کاربر از پست مفید faezeh تشکرکرده اند .

    faezeh (شنبه 02 مرداد 89), فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 فروردین 97 [ 16:09]
    تاریخ عضویت
    1386-10-29
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    7,746
    سطح
    58
    Points: 7,746, Level: 58
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 198 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چاره ي غم ها : آه...اين آرامش كجاست؟

    آرامش در اوست اوست که باید تکیه گاهمان باشد وقتی که او را درک کنی حتما حتما آرامش را پیدا خواهی کرد اما اما حیف که درک او کار من کار تو کار ما نیست او آنقدر بزرگ است که در درک ما جا نمی گیرد.اما می توانیم اگر کل این چشمه در ما جا نمی گیرد سعی کنیم جرعه جرعه از آن بنوشیم .این چشمه آنقدر بزرگ است که برای همه ی ما هم زیاد است.فقط لازم است از کوه بالا بروی و سر چشمه را پیدا کنی.

  10. 7 کاربر از پست مفید خدمت تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93), خدمت (سه شنبه 06 مرداد 88)

  11. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: چاره ي غم ها : آه...اين آرامش كجاست؟

    سلام faezeh
    ضمن تشکر به خاطر ایجاد این تاپیک مهم.
    موضوع آرامش همیشه در کنار جذابیت ذاتی خود، به همان اندازه نیز مبهم به نظر می رسد. ارتباط پیچیده این مفهوم دوست داشتنی با مفاهیم جامعه شناسی، انسان شناسی، روانشناسی، مذهب و سایر علوم مرتبط در حالیکه به سلیقه های شخصی انسانها نیز مرتبط می شود از آن مسئله ای غامض ساخته است در حالیکه ما آدمها به این آرامش به خاطر سهولت و سیالی آن نیازمندیم.
    یادداشت سئوال گونه اما غنی شما در مورد آرامش مشوق من جهت اشاره به چند نکته کلیدی و کاربردی در این باره شد:

    بدون شک جستجوی اهداف ثابت و غائی ، نهایت کمال خواهی آدمیت است و چنگ افکندن بر عالی ترین قله انسانیت آرزوی هر انسانی است.
    اما بی توجهی به ظرفیت خود، چشم پوشی از مراحل و امکانات مورد نیاز و اغماض نسبت به پله هایی که تا آسمان آمال ما چیده شده اند، منجر به افسردگی ، سرخودرگی و نا امیدی می شود که در نهایت به نا آرامی و رخوت می انجامد

    جمله معروفی است که می گوید:« سقف آرزوهای تان را تا جایی بالا ببرید که بتوانید چراغ خواسته هایتان را به آن آویزان کنید.»
    به عنوان مثال : در جهت سواد آموزی ، یک کودک در نهایت به دانشگاه رفته و به اخذ مدرک دکتری و استادی می رسد، لیکن این کودک باید بداند در کلاس اول بهتر اینست که از نوشتن آب ، بابا لذت ببرد و توانا شود، بی توجهی به مراحل کار نشان از عدم درک صحیح مراتب رشدی دارد.

    وقتی کسی نمی تواند آرامش های کوچک را حس کند مطمئنا لذت آرامش های اساسی تر را نیز نمی تواند ادراک کند، چون اساسا گیرنده هایش دسختوش آفت کم حوصلگی و تعیجیل شده اند.

    ما با دیدن بزرگان شاید هوس کنیم بزرگ باشیمَ، اما باید بدانیم کسب معرفت طی بستر زمان و انجام کارهای به ظاهر کوچک و مرتب امکانپذیر است.
    آرامش صرفا معطوف به درک یک مسئله انتزاعی و هدف ماورایی در زمان و مکان نامعلوم و نسبت به یک موقعیت نامشخص نیست، مراتب آرامش به موازات فهم مراتب رشدی حاصل می آید. باید یاد بگیریم از پله ها بالا برویم و در هر مرحله و پله ای ، آرامش خاص آن را استدراک کنیم.
    اگر بی توجه به ظرفیت ، موقعیت و استعداد خویشتن صرفا سقف ایده آلهایت را بنگری ، محصول افسردگی و سرخوردگی را درو خواهی کرد و هرگز نمی توانید لذت آرامش بخش هر یک از داشته های فعلی ات را حس کنی.
    بی انرژی بودن، بی حوصلگی ، انزوا و عدم تکاپو از دیگر تبعات منفی بلند پروازی های حساب نشده شبه عرفانی است.

  12. 12 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93), مدیرهمدردی (سه شنبه 05 دی 91)

  13. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: چاره ي غم ها : آه...اين آرامش كجاست؟

    [align=justify]سلام

    برای من آرامش ، همزاد " خود بودن " است .
    هر وقت خودم بودم ، خود طبیعی ، خود دست در گردن فطرت انداخته ، آرامم ، و هر وقت خودم نبودم ( که کمترین لحظات بوده در زندگیم ) آرام نبوده ام .

    تا اینجا که آمده ام ، را که مرور می کنم ، می بینم برای این که خودم باشم ، حتی مبارزه هم کرده ام ، و چقدر هم نتیجه مبارزه شیرین بوده ، چیزی که مرا از گذشته ام تا کنون راضی ساخته همینه و همین .

    هر جا و هر وقت که خودم بوده ام ، روان و راحت و طبیعی ، حتی در اوج سخت ترین مشکلات ، همیشه یه حس خوب و شادی داشته ام که شاید همین باعث امید بوده و با نا امیدی بیگانه ام ساخته ، یا شاید هم امید باعث این بوده ، مگه فرقی هم داره ؟ مهم آرامشه که بوده .

    توصیه همیشه من به دوستان و حتی شاگردانم اینه ، که سخت آرامشتون رو حفظ کنید ، و آرامش را با هر چیزی که خلاف شرع و شأن نباشه به دست آورید .

    و دیده ام ، تا خودمان نباشیم ، با خدا هم نخواهیم بود ، و راز " من عرف نفسه فقط عرفه ربه " در بیان امام علی ( علیه السلام ) ، شاید همین باشد ، که بشناسید خود را تا خودتان باشید ، اگر خودتان بودید ، حتماً با خدایتان خواهید بود ، و با خدا که شدی ، آرام آرمی .
    الا بذکرالله تطمئن القلوب .

    اما این خودت بودن چگونه ممکن است ؟؟؟

    این هم حکایتی است که تفصیل دارد و می ترسم از این که پر گویی شود ، اگر اینجا از آن سخن برانم .
    [/align]

  14. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 14 مرداد 88), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 فروردین 91 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1386-8-26
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    4,651
    سطح
    43
    Points: 4,651, Level: 43
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 269 در 50 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چاره ي غم ها : آه...اين آرامش كجاست؟

    سلام به همه ي دوستان خوبم درتالار زيباي همدردي!
    سلام به كوثر ,مدير همدردي وفرشته ي مهربان وبسيار ممنون به خاطر راهنمايي هاي به جايتان.
    مديز همدردي ! راهنمايي تان واقعا تاثيرگذار ودرست است ومرا متوجه كرد.بله حق با شماست:
    "باید یاد بگیریم از پله ها بالا برویم و در هر مرحله و پله ای ، آرامش خاص آن را استدراک کنیم."

    "قل من حرم زينت الله..."
    به راستي كه تمام نعمت هاي خدا رابايد شاكر بود آرامش نيز يكي از نعمت هايي است كه خداوند مهربان در ميان آفريده هايش به ما عطا كرده.
    مثل همسر!مثل هرنعمت ديگري كه بايد از آنها استفاده كردوشكر به جا آورد تا به آرامشي ناب دست يابيم

    "وقتی کسی نمی تواند آرامش های کوچک را حس کند مطمئنا لذت آرامش های اساسی تر را نیز نمی تواند ادراک کند، چون اساسا گیرنده هایش دسختوش آفت کم حوصلگی و تعیجیل شده اند."

    ممنون كه با بيان روشنتان صحبت مرا واضح تر كرديد.
    من قصد دارم اين موضوع را ادامه دهم.خواهشمندم بعد ازاين نيز كلام مرانقد كنيد.من هميشه آرزو داشتم با كساني همراه شوم كه مرا راهنما باشند.به راستي كه همراهي با شما وهمه ي كساني كه خوب راهنمايي مي كنند هديه اي از جانب خداست كه درآن آرامشي شيرين است .خداوندا شكر!

    من اين نوشته را از زبان روح نوشته ام .روحي كه مجرد است ونيازش فراتر از نيازهاي مادي است وبا اكتفا به آنها سيراب نمي شود.منظورم اين است كه بايد فراتر از ظواهر به حقيقتي دست يافت تا اين روح عطشناك سيراب شود.بايد ديد محدود را وسيع كرد واين براي همه لازم است وگرنه تمام انبيا واولياء كه خبر از ظرفيت انسان دارند ما را به آن دعوت نمي كردند ! والبته در اين راه پله پله رفتن را نبايد فراموش كرد!
    دوست عزيزم شاد درموضوع جنگل گفته اند:" بعد به خورشید فکر کردم، خورشید یک دروغ بزرگ هست، یک مانع که نمی ذاره حقیقت آسمون رو ببینیم و همه برعکسش رو فکر می کنیم، فکر می کنیم خورشید کمکمون می کنه تا همه چیز رو بهتر ببینیم ... اما آیا واقعا همینطوره؟ خورشید عظمت پشت خودش رو پنهان میکنه، خورشید ما رو گول می زنه که با همین زمین و مشغولیات خودمون سرگرم باشیم،"
    اين مثال منظور مرا واضح تر مي كند.البته نفس خورشيد بد نيست ونعمتي از خداست واين ديد ما به خورشيد مناسب نيست ,بايد متوجه باشيم پشت آن نيزخبرهايي است.البته خود خورشيد نيز اگر خوب بنگريم نشانه اي است.اگر خوب بنگريم همه چيز اين دنيا نشانه است وحكمتي در بر دارد.(خدا كند اهل عمل باشيم)

    باز هم تاكيد مي كنم كه حرف مديرمحترم درمورد پله پله رفتن درست است .
    من تا آنجا كه توانسته ام سعي كرده ام بگويم نبايد درگير آرامش هاي كوچك شد بلكه بايد آن را به آرامشي حقيقي متصل كرد.اگرگفته ام آرامش كجاست؟منظورم آن آرامش حقيقي است .كه اگربه آرامشهاي كوچك و زودگذر تكيه كنيم آن روز كه دارايي هايمان (مثل همسر,فرزند,دوست داشته شدن ,سقفي براي زندگي و...)از ما گرفته شود(كه اين حقيقتي اجتناب ناپذير است) درمانده خواهيم شد.
    پس آرامش هاي كوچك وقتي ارزش دارند كه زير مجموعه ي آرامش حقيقي باشند.
    "ان الذين لايرجون لقائنا ورضوا بالحيات الدنيا واطمانو بها والذين هم عن اياتنا غافلون اولئك ما واهم النار بما كانوا يكسبون"

    آنان كه به لقاءما اميد ندارند و به زندگاني دنيا دل خوش شده اند و در آن مطمئن شدند و آرام گرفتند و كساني كه از آيات و نشانه هاي ما غافلند هم اينان عاقبت به خاطر آن چه كسب مي كردند در آتش دوزخ ماءوا گيرند .

  16. 5 کاربر از پست مفید faezeh تشکرکرده اند .

    faezeh (شنبه 02 مرداد 89), فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 اسفند 90 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1387-7-21
    نوشته ها
    1,027
    امتیاز
    8,463
    سطح
    62
    Points: 8,463, Level: 62
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 287
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    4,165

    تشکرشده 4,222 در 1,018 پست

    Rep Power
    119
    Array

    RE: چاره ي غم ها : آه...اين آرامش كجاست؟

    خیلی خوبه که بحث مفصلی در مورد خود واقعی بودن (حالا چه در این تایپیک و چه تایپیک های دیگه)داشته باشیم که باور دارم بیشترین پیشرفت رو در راه کمال و ارامش واقعی باعث میشه

  18. 4 کاربر از پست مفید gole maryam تشکرکرده اند .

    gole maryam (چهارشنبه 14 مرداد 88), فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)

  19. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: چاره ي غم ها : آه...اين آرامش كجاست؟

    یا صاحب الزمان
    اي بهترين پدر!
    اي مهربان‌تر از مادر!
    اي خوب ترين ياور!
    دستي به نوازش درآر، گرد غربت از روی فرزندانت بزداي و بوته‌اي از گل ياس در دل ما بکار، اي باغبان آفرينش و اي بهترين روزگار.

    به امام زمانت پناه ببر! آرامش را تجربه خواهي كرد
    .

  20. 5 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (چهارشنبه 14 مرداد 88), فرشته مهربان (پنجشنبه 21 فروردین 93), واحد (دوشنبه 19 آبان 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
    توسط darya.f در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 مرداد 91, 16:33
  2. چطور دو نام کاربری مشابه ممکن است؟!
    توسط هستی در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 16:24
  3. من نذاشتم یا خدا نخواست؟ درد های درونم رو چطور درمان کنم؟
    توسط sarshar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 05 فروردین 91, 00:41
  4. X:X اندازه قلب شما چقدر است؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 17:12
  5. کمک کردن به دیگران وظیفه ی ماست؟!
    توسط چشم بارانی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آذر 89, 15:57

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.