تا حالا دقت کردهايد که روزي چند بار شکايت ميکنيد؟ شکايت و گله از همسر، فرزندان، اطرافيان و مردم کوچه و بازار! آيا به آنچه داريد فکر ميکنيد يا همواره در انديشه و غم کمبودها و نداشتهها هستيد و معمولا دچار کشمکش و فشار رواني؟ آيا در برابر خدمات و محبت ديگران رفتاري تشکرآميز و متواضعانه داريد يا طلبکارانه؟ ...
نسبت به الطاف و نعمتهاي بيپايان خداوندي، چهطور؟ اين احساس قدرشناسي بخشي از شخصيت و رفتار شماست يا گله و شکايت از همه چيز و همه کس رويه متداول زندگيتان شده است؟
در يک ارزيابي منصفانه از خود درمييابيم که ما کمتر به آنچه داريم فکر ميکنيم، در عوض هميشه به آنچه نداريم، ميانديشيم.اين اتفاق تا آنجا ادامه مييابد که مشکلات طبيعي زندگي که عمدتا با انديشه و تلاش و صبوري قابل حل هستند، غالبا موجب شکايت ما ميشوند و تا جايي ادامه ميدهيم که قابليتها و توانمندي خود را براي مقابله با آنها از ياد ميبريم.
در حالي که توجه به نعمتها همراه با احساس قدرشناسي ميتواند رضايت واقعي انسان را در زندگي خانوادگي و اجتماع فراهم کند. يکي از رمزهاي موفقيت، توانايي تشکر کردن از آنچه داريم، است. به قول بنيامين فرانکلين«ما هرگز ارزش حياتي آب را درک نميکنيم، مگر هنگامي که چاهمان خشک شود.» سپاسگزاري در واقع يک سرمايه اجتماعي است که ميتواند روابط انساني و کانون خانوادگي را گرم کند و تقويت نمايد و به بروز احساسات مثبت بينجامد. از سوي ديگر، ميتوانيم با لذت بردن، به ديگران و چشاندن طعم خوش زندگي به محرومان اجتماعي خاطرههاي خوشي را در زندگي تجربه کنيم و با اين کار به نوعي سپاسگزار آنچه داريم باشيم. ميدانيد چرا معمولا براي گله کردن و ابراز توقع خود عبارات و واژههاي گوناگوني را بلديم که ماهرانه قادر به پردازش آنها هستيم ولي وقتي نوبت سپاسگزاري ميرسد، زبان ما بند ميآيد؟ چون قدرشناسي را در خود باور نداريم.
يکنکته،يکپزشک - دکتر سيدحسين علمالهدايي/ عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد
علاقه مندی ها (Bookmarks)