به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: آدم سازي

  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,583 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آدم سازي

    خانوده آشفته و خانوده ي بالنده

    آدمي كه با خوي مردمي زندگي كند كسي است كه چون تن خود را زيبا و مفيد مي بيند آن را درك مي كند و ارج مي نهد و مي پرورد ,انساني است واقعي كه نسبت به خود و ديگران صادق است , انساني است مشتاق خطر كردن و خلاق بودن و اهليت نشان دادن و مي تواند , در صورت ,لزوم خود را تغيير دهد و براي تطبيق با آنچه تازه است و با سابق فرق دارد راهي بيابد و آنچه را از گذشته قابل استفاده است حفظ كند و باقي را به كنار نهد .
    وقتي همه اين خصوصيات را روي هم بگذاريد , آدمي خواهيد داشت كه از لحاظ جسمي سالم , از نظر عقلي و روحي هشيار ,با عاطفه ,با محبت ,بذله گو ,قابل اعتماد و خلاق است , آدمي كه مي تواند روي پاي خود بايستدو عميقا دوست بدارد و منصفانه و به طور موثر مبارزه كند و با قهر و مهر خود , هردو , به نحوي كنار بيايد و تفاوت بين آن دورا تشخيص دهد و در نتيجه براي رسيدن به هدف هاي خود به طور موثري بكوشد .
    خانواده «كارخانه »اي است كه درآن چنين كسي ساخته مي شود . به عبارت ديگر شما بزرگسالان , آدمساز هستيد .

    در تمام خانواده هاي آشفته :

    ارزش «خود»پايين است ,
    ارتباط غير مستقيم , مبهم و به راستي نادرست است ,
    قا عده هاي خشك و بي روح و ناسازگار و يكنواخت است و پيوند با اجتماع براساس ترس و آرام كردن خشم و سرزنش است .

    در خانواده هاي نا آشفته وبالنده :

    سطح ارزش« خود» بالاست ,
    ارتباط مستقيم , واضح , صريح و صميمانه است ,
    قا عده ها قابل انعطاف , انساني , مقتضي ودستخوش تغيير است , پيوند با اجتماع نيز باز و اميد بخش است .

    [color]در خانواده بالنده :[/color]
    پدران و مادران خود را رهبر مي دانند نه ارباب .
    در درجه اول وظيفه خودرا اين مي دانند كه چگونه درهر موقعيتي انسان واقعي بودن را به فرزندشان بياموزند .
    با فرزندشان در مورد اشتباه و قضاوت به همان سهولت سخن مي گويند كه در مورد درست بودن آن و در مورد آسيب و خشم و ناكامي به همان آساني كه در مورد خوشي و شاديشان .
    رفتار آنان با فرزند به آنچه كه به او مي گويند و ياد مي دهند ,مطابقت دارد .
    مراقب زمان هستند و مي كوشند تا در هر فرصتي كه فرزندشان آمادگي گوش كردن داشته باشد با او صحبت كنند .
    وقتي فرزند مرتكب اشتباهي شد پدر و مادر دركنار او قرار مي گيرند تا از او حمايت كنند و اين موجب خواهد شد كه فرزند متخلف براساس ترس يا گناهش فائق آيد و از آموزشي كه پدر و مادر مي خواهند به او بدهند ,حد اكثر استفاده را ببرد .
    پدران و مادران بالنده مي دانند كه فرزندشان عمدا بد نيستند واگر عملي خرابكارانه رخ داد متوجه مي شوند كه يا سوءتفاهمي دركاراست يا ارزش فردي به حد خطرناكي كم شده است .
    مي دانند بچه وقتي آمادگي يادگيري دارد كه خودرا باارزش بداند و احساس كند كه ديگران هم براي او ارزش قائلند پس هيچ گاه به اعمال اوچنان پاسخ نمي دهند كه وي احساس بي ارزشي كند ,مي دانند كه هرچند با شرمنده ساختن و تنبيه كردن امكان تغيير رفتار كودك وجود دارد اما اثر زخمي كه باقي مي ماند به سرعت شفا نمي يابد .
    وقتي بچه اي مانند همه بچه هاي ديگر بايد كارش تصحيح شود , پدر و مادر بالنده بناي كاررا بر گوش كردن ,حس كردن ,فهميدن و در نظر گرفتن زمان مي گذارند .اين نكات به آنان ياري ميدهد كه آموزگاران كارايي باشند.در خانواده بالنده پدرو مادر توجه دارند كه مشكلاتي پيش خواهد آمد كه لازمه ي زندگي است , اما گوش به زنگ خواهند بود كه براي هر مشكل تازه اي كه پديدار شود,راه حلي خلاق پيدا كنند . اما در خانواده هاي پريشان تمام نيرو صرف تلاش بي خود براي جلوگيري از بروز مشكلات مي شود . لذا زماني كه چنين مشكلي رخ دهد .كه مسلما رخ خواهد داد وسيله اي براي حل آن ندارند .
    شايد يكي از خصلت هاي پدرومادر بالنده اين باشد كه مي دانند «تغيير:اجتناب ناپذير است .بچه ها به سرعت از مرحله اي به مرحله ديگر تغيير مي كنند .پدرومادر بالنده ,هيچگاه سد راه رشد و تغيير نمي شوند آنان تغيير را به عنوان جزءغير قابل اجتناب حيات مي پذيرند و سعي مي كنند آن را خلاقانه به كار برند تا خانواده را بالنده تر سازند .
    هركس مي تواند سرزنده بودن در چنين خانواده اي را ببيند و بشنود .
    حركات بدن مليح و حالت چهره ها آرميده است .هركس به ديگري نگاه مي كند نه به وراي وجود او , و افراد با آهنگي پرمايه و روشن حرف مي زننزد . در روابطشان با هم رواني و هماهنگي وجود دارد .حتي وقتي خردسالند به نطر گشاده رو و مهربان مي آيند و بقيه افراد خانواده هم با آنها مثل آدمهاي بزرگ رفتار مي كنند .
    هر خانه اي كه اين افراد درآن مي زيند گرايش دارد كه سرشار از نور باشد .
    آشكارا مي توان ديد خانه جائي است كه مردم درآن زندگي مي كنند و براي راحتي و لذت خود برنامه طرح مي كنند , نه به عنوان نمايشگاهي براي همسايگان .
    زماني كه سكوت برقرار است ,سكوتي است آرامش بخش , نه سكوتي از سر ترس يا احتياط . وقتي كه سرو صداست ,صداي فعاليتي پرمعني است , نه غرشي رعد آسا براي خفه كردن صداي ديگران .گويي همه مي دانند كه درنهايت بخت و امكان آن را خواهند داشت كه حرف خود را به گوش ديگران برسانند .بنابراين اگر كسي هنوز فرصت صحبت كردن پيدا نكرده باشد به دليل تنگي وقت است نه كمي محبت .
    افراد خانواده بالنده آزادانه با هم درددل مي كنند . درباره هر موضوعي مي توان حرف زد :ناكامي ,ترس ,صدمه ,خشم و انتقاد,يا خوشي و كاميابي . اگر پدر اتفاقا به دليلي بدخلقي كند, پسر مي تواند صادقانه بگويد :«بابا,چه اتفاقي افتاده ؟امشب بداخلاق شده اي .»و ازاين كه پدر برسراو فرياد بزند كه« چطور رويت مي شود كه با پدرت اين طور صحبت كني !»به جاي اين كار پدر هم مي تواند با صداقت بگويد «البته كه امشب خوش اخلاق نيستم چون امروز به من جهنم گذشت!»و پسر مي تواند جواب دهد «خيلي ممنون كه علتش را به من گفتيد . فكر مي كردم از دست من عصباني هستيد .»
    خانواده هاي بالنده برنامه ريزي مي كنند , اما اگر چيزي مزاحم برنامه شان شد , مي توانند به آساني خود را با آن تطبيق دهند . اين طريق آنان را قادر مي سازد تا با آسودگي خيال بيشتري مسائل زندگي را حل كنند . به عنوان مثال ,فرض كنيم بچه اي ليوانش را بيندازد و بشكند . در خانواده هاي آشفته اين حادثه ممكن است منجر به نيم ساعت سخنراني , خوردن سيلي و شايد تبعيد كردن بچه با چشمان پراشك به اطاقش بشود . در خانواده بالنده در چنين وضعي به احتمال زياديك نفر خواهد گفت,«جاني ,ليوانت شكست ؟ببينم انگشتت را هم بريده اي ؟من برايت يك نوار زخمبندي مي آورم ,بعد بروجارورا بياور و تكه هاي شكسته را جمع كن ».
    اگر پدر يا مادر متوجه شده باشد كه جاني ليوان را محكم نگرفته بود شايد اين مطلب را هم اضافه كنند كه «گمان مي كنم ليوان از دستت افتاد, چون آن را دو دستي نگرفته بودي.»بدين ترتيب اين اتفاق مي تواند به عنوان فرصتي براي آموزش به جاي تنبيه كه ارزش خودرا به جاي مورد ترديد قرار دادن بيشتر مي كند , موردر استفاده قرار گيرد . در خانواده هاي بالنده مي توان دريافت كه زندگي آدمي و احساسات بشري از هر چيز ديگر مهمتر است ..

    خانواده آشفته :

    وضع بدن و چهره افراد بيان كننده وضع نا خوشايند آنان است . بدنها شقو سفت يادولا و خميده , چهره ها عبوس و غمگين و يا مانند صورتكي بي احساس به نظر مي رسد :چشمها فروافتاده است و نگاه ها از مردم مي گريزد.بديهي است كه گوشها نمي شنوند .صدا هميا خشن و گوشخراش است يا به سختي قابل شنيدن .
    نشانه دوستي درميان افراد خانواده كم است و شادي از وجود يكديگر ناچيز.گويي همبستگي خانوادگي نوعي وظيفه است و افراد خانواده صرفا تلاش مي كنند يكديگر را تحمل كنند .بزرگترها آن قدر سرگرم امرو نهي به فرزند خود هستند و به او بكن و نكن مي گويند كه هرگز نمي فهمند او كسيت و هرگز از وجود او به عنوان يك انسان محفوظ نمي شود .گاهي اين مطلب كه افراد خانواده اي ناراحت مي توانند از وجود يكديگر لذت ببرند باعث تعجب شديد آنان مي شود .
    بعضي از همين افراد كه خيلي آسان از هم مي گريزند واز مواجهه با يكديگر احتراز مي كنند در محيط خارج از خانه چنان به كار يا فعاليت هاي ديگر مي پردازند كه به ندرت با افراد خانواده شان تماس واقعي دارند.
    بودن با اين خانواده ها تجربه اندوهناكي است . بيچارگي , بي ياوري و تنهايي .
    كساني هستند كه سعي مي كنند باشجاعت برروي همه چيز سرپوش بگذارند ,شجاعتي كه عاقبت ممكن است آنان را از پاي درآورد .كساني هستند كه هنوز به عوامل اميد وار كننده كوچكي چنگ مي زنند و هنوز مي توانند برسر يكديگر فرياد بكشند , نق بزنند يا زوزه بكشند .اما افرادديگري نيز هستند كه به هيچ چيز توجه ندارند . اين افراد سالهاي سال بدبختي خودرا تحمل مي كنند و يا در عالم نااميدي آن را به ديگران انتقال مي دهند .
    بر طبق سنت,به خانواده به عنوان جائي نگريسته ايم كه درآن مي توان به عشق, تفاهم و پشتيباني دست يافت , حتي اگر همه چيز ديگر ازميان رفته باشد .جائي كه درآن مي توان نفس تازه كرد و براي مقابله با دنياي خارج نيروي تازه گرفت .ولي براي ميليون ها خانواده آشفته چنين چيزي در حكم افسانه است .

    البته هيچ كس ازروي عمد اين راه آشفته زندگي را پيش نمي گيرد .بلكه خانواده ها آن را فقط به اين دليل مي پذيرند كه راه ديگري نمي شناسند .
    براي چند دقيقه خواندن را كنار بگذاريد و كمي فكر كنيد !

    اول تشخيص دهيد خانواده تان آشفته است يا نه ؟

    اميدي به آن داشته باشيد كه همه چيز ممكن است تغيير كند و به صورت ديگر درآيد .
    لازم است براي شروع فرايند تغيير دست به عمل بزنيد .
    بكوشيد نگراني هاي خانواده را واضح تر ببينيد.
    اين امر به شما در توجه به اين موضوع ياري خواهددادكه هرچه در گذشته اتفاق افتاده باشد بهترين كاري بوده است كه شما درآن زمان مي توانستيد بكنيد . دليلي براي اينكه گناهگارشماريد يا سرزنش كنيد نيست .

    آيا در حال حاضر از زندگي در خانواده تان احساس خوشي مي كنيد ؟
    آيا احساس مي كنيد كه در حال حاضر با دوستان زندگي مي كنيد , با مردمي كه دوستشان داريد و به آنان اعتماد مي ورزيد و آنان نيز متقالا دوستتان دارند و به شما اطمينان دارند ؟
    ايا عضوي از خانواده شما بودن خوشايند وهيجان انگيز است ؟

  2. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,583 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ارزش خود :ديگي كه كسي مراقب آن نيست

    ارزش خود :ديگي كه كسي مراقب آن نيست !
    وجودمون را مانند ديگي در نظر مي گيريم . حالا از خود مي پرسيم . آيا ديگ من پراست ؟ پراز چيست ؟و تا كجا پراست؟اكنون احساس مي كنم اين ديگ پراست ؟خالي است ؟كثيف است ؟يا ترك خورده است ؟!محتواي ديگم , احساس ارزش است يا گناه ,شرم يا بي ثمري ؟!
    در خانواده هريك از افراد چه قدر درمورد «ديگ »وجودشان با هم صحبت مي كنند؟
    مثلا پدري وارد منزل مي شود و مي گويد «ديگ من امروز پراس»و بقيه افراد خانواده مي فهمند كه او مسلط است و با نيروي كامل و روحيه خوب و احساس امنيت و وقوف بركارايي خود به رتق و فتق امور مشغول است .
    يا پسري مي گويد : «من احساس ديگ خالي مي كنم »اين گفته براي ديگر اعضابيان كننده اين مطلب است كه او احساس بيكارگي مي كند , احساس خستگي و بي حوصلگي و بخصوص احساس اين كه نمي تواند جلب محبت كند حتي گاهي ممكن است اين عبارت به اين معني باشد كه او هميشه احساس بدي داشته و بايد به هرچه به او مي دهند قانع باشد و نمي تواند شكايت كند .
    بله ! خانواده ها با استفاده از اصطلاح «ديگ »راحت تر مي توانند احساسات خود را بيان كنند و به احساسات ديگران پي ببرند .خود را راحت تر مي بينند و از اين فرهنگ كه نبايد از احساسات خود صحبت كرد رهايي مي يابند .زني كه ترديد دارد آيا به شوهرش بگويد كه احساس بي كفايتي ,افسردگي و بي ارزشي مي كند يا نه , مي تواند صادقانه به او بگويد «الان ديگ من وضع مناسبي ندارد »
    لغت ديگ =«ارزش خود»يا «احترام به خود»
    عامل قاطعي كه دردرون مردم و در بين مردم وجود دارد تصويري از ارزش خودي است كه هركس هميشه با خوددارد ,يعني «ديگ او».كمال ,درستي , مسئوليت ,شفقت, عشق همه از فردي تراوش مي كنند كه «ديگش»پراست .
    او احساس مي كند كه براي خودش آدمي است و دنيا جاي بهتري است چون او درآن زندگي مي كند و به شايستگي خودش مومن است و قادراست از ديگران ياري بطلبد ,درعين حال معتقد است كه مي تواند خودش تصميم بگيرد و خود بهترين وسيله را در اختيار دارد .ضمن آن كه به ارزش خود ارج مي نهد ,آماده است ارزش ديگران را ببيند و به آن احترام بگذارد و نور اميد و اعتماد بيافشاند . او عليه آنچه احساس مي كند , قاعده خاصي ندارد و همه چيز خودرا طبق اصول مردمي مي پذيرد .
    افراد سرحال بيشتر اوقات احساس «ديگ »پرمي كنند . حقيقت اين است كه براي هركس اوقاتي دست مي دهد كه احساس مي كند بايد دست ازهركاري بكشد , يعني زماني كه احساس خستگي زياد مي كند يا پشت سرهم بدمي آورد و احساس نااميدي مي كند :زماني كه مشكلات زندگي بيشتر از آن است كه قادر به تحمل آن باشد . اما افراد سرحال , اين گونه احساسات موقتي ديگ سرخالي را همانطوركه هستند مي پذيرند :دوره بحراني كه وي مي تواند ازآن به كلي بيرون آيد و چيزي كه درآن احساس ناراحتي مي كند , اما پنهان كردنش هم لازم نيست .
    اما بسياري ازمردم بيشتر زندگي خود را درشرايط ديگ سرخالي مي گذرانند و چون احساس كم ارزشي مي كنند , انتظار دارند كه ديگران آنان را بفريبند ,زير پا بگذارند و مردود بشمارند .چون انتظار چيز بدتري دارند , خواهان آن مي شوند و معمولا به وصال آن مي رسند!براي دفاع از خود ,خودرا در پشت ديوار بي اعتمادي مخفي مي كنند يا درحالت وحشتناكي كه براي آدمي ممكن است , يعني تنهائي وگوشه گيري , غرق مي سازند .آن ها بخاطر گوشه گيري و انزوا,اشتهاي خورا ازدست مي دهند و نسبت به خود و اطرافيان احساس بي تفاوتي پيدا مي كنند .براي چنين افرادي ديدن , شنيدن , يا انديشيدن مشكل است و در نتيجه آمادگي دارند كه حق را زير پا بگذارند و ديگران را مردود شمارند .
    وحشت ,پيامد طبيعي اين گونه بي اعتمادي و انزواست . ترس شمارا محدود مي سازد و كور مي كند و مانع ازآن مي شود كه براي يافتن راه هاي تازه براي حل مشكلتان سعي كنيد , در نتيجه موجب رفتاري مي شود كه بيشتر به شكست خود شما مي انجامد .
    هروقت كسي كه بيشتر اوقات احساس «ديگ »سرخالي دارد با شكست روبرو شود – شكستي كه حتي باعث مي شود شخص سرزنده هم براي مدتي احساس «ديگ »سرخالي كند –دستخوش نوميدي مي گردد . از خود مي پرسد «چطور آدم بي ارزشي مثل من مي تواند چنين مشكلي را تحمل كند ؟»جاي تعجب نيست اگر گاهي آدمي با «ديگ سرخالي»تحت فشارهاي زياد موجود به مواد مخدر روي بياورد يا دست به خود كشي يا قتل نفس بزند .واقعا به اين مساله معتقدم كه بيشتر ناراحتي ها , درد و رنج ها ,زشتي هاي زندگي –حتي جنگ , نتيجه سرخالي بودن «ديگ»كسي است كه نمي تواند صريحا از آن حرف بزند .
    آيا مي توانيد در اين اواخر زماني را به ياد بياوريد كه روحيه شما عالي بود ؟شايد رئيستان به شما گفته بود كه ارتقاءمقام يافته ايد ,يا شايد لباس تازه و برازنده اي پوشيده بوديد و افراد بسياري به شما تبريك گفتند ,يا شايد به نحو احسن توانسته بوديد مشكلي را كه با يكي از بچه ها داشتيد حل كنيد ؟ سعي كنيد يك بار ديگر به آن زمان بينديشيد و همان احساس را كه درآن زمان داشتيد به خود ياد آوري كنيد .چنين احساسي به «ديگ»پر شباهت دارد .
    آيا مي توانيد زمان ديگري را به ياد بياوريد كه لغزشي شديد , يا خطائي شديد برايتان گران تمام شد؟يا با عصبانيت و سرزنش خشمالود رئيس يا همسرتان مواجه شديد ؟آيا درحل مشكلي با فرزندان احساس سختي و ناتواني كرديد؟بارديگر با وجود دردناك بودن ,گذشته رابه يادآوريد و سعي كنيد احساسي را كه درآن وقت داشتيد زنده كنيد .چنين احساسي به احساس «ديگ»سرخالي شباهت دارد .
    احساس زبوني و احساس «ديگ »سرخالي داشتن واقعا يكي نيستند . احساس «ديگ »سرخالي بدين معني است كه درحال حاضر شما احساس نامطلوبي راتحمل مي كنيد و سعي داريد طوري رفار كنيد كه گوئي چنين احساسي وجود ندارد . مقدار زيادي اعتماد لازم است تا شما بتوانيد احساس «كمبوداحترام به خود »را برطرف كنيد . ديگ سرخالي نوعي دروغ گفتن به خود وديگران است .
    حالا براي يك لحظه آرام باشيد, بعد وضع «ديگ»خودتان را امروز احساس كنيد .«ديگ»پراست يا سرخالي؟آيا اتفاق بخصوصي باعث چنين احساسي شده , يا بيشتر اوقات شما چنين احساسي داريد ؟



    مثال ديگري مي زنم :
    سماور را ديده ايد.مرتب سماور را چك ميكنيد و آب سر آن مي كنيد .اگر آن را به حال خود رها كنيد چه مي شود ؟
    بله!سماور مي سوزد !
    پس بهتر است تا جلز و ولزتان در نيامده آب سماور وجودتان را كنترل كنيد (لطفا!).تا بتوانيدتحمل حرارت شعله ها را داشته باشيد .


    منبع :كتاب آدم سازي در روانشناسي خانواده
    نوشته: ويرجينيا ستير
    ترجمه:دكتر بهروز بيرشك

  3. کاربر روبرو از پست مفید setareh تشکرکرده است .

    setareh (دوشنبه 18 خرداد 88)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با عشق مجازي چه كنم !
    توسط mina450 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: شنبه 14 اسفند 89, 19:44
  2. تاثير مهرورزي در اخلاق و رفتار
    توسط محمدابراهیمی در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 مهر 89, 14:40
  3. راه اندازي محفل عاشقان چشم به راه ...
    توسط آرمان 26 در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 فروردین 88, 23:52
  4. شباهت ازدواج كردن و سربازي رفتن!!!!
    توسط keyvan در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 بهمن 87, 03:15
  5. بازي زدن بوش با كفش
    توسط mke در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 دی 87, 22:34

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.