دختری دم کنکوری هستم برای بهتر شدن وضعیت درسی از سال قبل در کلاسهای مختلف درسی شرکت میکردم
فکر میکنم دو ترم قبل بود . آقای بسیار مهربانی که حدودا 2 یا 3 سال از مادرم کوچکتربود ، یکی از استادان من بود . متاسفانه ایشان مجرد هستند و از آنجا که مثل ما پایبند یک سری اصول اخلاقی نیستند ، از گرفتن دست شاگردان و ... واهمه ای نداشتند و من هم یکی از این شاگردان بودم ! از آنجا که میدانستم هیچ قصد و غرضی در این کار نیست ، توجهی هم به آن نمیکردم ولی همواره دوستانم به این جریان معترض بودند و به همین دلیل از خانواده ام پنهان میکردم . فشار روحی از طرف دوستانم به طرز وحشتناکی آزارم میداد و بد تر از همه کسی بود که خیلی او را دوست میداشتم و مرتب به من هشدار میداد که از استادم فاصله بگیرم . استاد من یک موجود آنرمال بود و به صورتی افراطی مهربان و پاک بود ولی همه هر کار او را به صورت دیگری معنی میکردند و مرا بیشتر عذاب میدادند . کار به جایی رسید که دیگر به دوستانم هم چیزی نمیگفتم. درست آخرین جلسه بود . سوالی را اشتباه جواب دادم . استاد به شوخی دستش را بالا برد و به دوست کناری ام گفت : (( بزنمش ؟)). دوستم که کم هم شیطون نیست گفت بله . دستم روی میز بود ناگهان استاد خم شد و دستم را بوسید و گفت : این پاک است . نمیتوانم او را بزنم . آنقدر ناگهانی بود که هیچ حرفی نزدم . در آن زمان از چیز دیگری رنج میبردم و استاد بد خلقی تقصیر خودش میدانست . آن روز تا مادرم را دیدم برایش تعریف کردم. او مرا در آغوش گرفت و فقط پرسید ناراحتی ؟ و با جواب منفی من موضوع خاتمه یافت .
بعد از دو تر مادرم اجازه ی رفتن به کلاس را نمیداد . میگفت یا نرو یا به پدرت بگو ! تصمیم گرفتم به پدرم بگویم و بعد از تمام شدن حرفم او گفت : اشکالی ندارد . اگر خودت تشخیص داده ای که بی منظور بوده میتوانی بروی . از رفتار پدرم در تعجب بودم ولی دیگر فراموشش کردم . یک هفته بعد در کلاس استاد ماجرایی را تعریف کرد . بعد رو به من گفت : به مامان اینا هم گفتم !
وقتی به خانه برگشتم از مادرم پرسیدم و او بعد از کلی طفره رفتن اعتراف کرد که در این رابطه با استاد بیچاره ام صحبت کرده و او مجبور به عذر خواهی شده . از همان موقع تا شب گریه کردم . چطور مرا تا این حد تحقیر کرده بود ؟ او به من اعتماد نداشت ! تصمیم گرفتم مثل خودش بدون هماهنگی عمل کنم و برای اولین بار به استادم اس ام اس دادم و عذر خواهی کردم . نمیدانم . ادامه دادن به این کلاس درست است ؟ مادرم خبر ندارد که کس دیگری را دوست دارم و اوایل به عشق و ... شک کرده بود ولی به او ثابت کردم که چنین نیست . حالا چه کنم ؟ آیا واقعا رفتار استاد من ایراد داشت ؟ چطور با این مساله ی کوپک و دردسر ساز که یک هفته زندگی را به من زهر کرده برخورد کنم ؟ کمکم کنید !
علاقه مندی ها (Bookmarks)