به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 دی 91 [ 21:04]
    تاریخ عضویت
    1387-10-14
    نوشته ها
    768
    امتیاز
    18,761
    سطح
    86
    Points: 18,761, Level: 86
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 2,462 در 461 پست

    Rep Power
    92
    Array

    آزادي واقعي !!

    <p align="center">
    <object classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6" id="WindowsMediaPlayer1" width="480" height="40" style="border: 1px dotted #999">
    <param name="URL" value="http://www.safireaseman.com/sounds/musicfa/88_Zensual.mp3">
    <param name="autoStart" value="-1">
    <param name="volume" value="100">
    <param name="rate" value="1">
    <param name="balance" value="0">
    <param name="currentPosition" value="0">
    <param name="defaultFrame" value>
    <param name="playCount" value="1">
    <param name="currentMarker" value="0">
    <param name="invokeURLs" value="-1">
    <param name="baseURL" value>
    <param name="mute" value="0">
    <param name="uiMode" value="full">
    <param name="stretchToFit" value="0">
    <param name="windowlessVideo" value="0">
    <param name="enabled" value="-1">
    <param name="enableContextMenu" value="-1">
    <param name="fullScreen" value="0">
    <param name="SAMIStyle" value>
    <param name="SAMILang" value>
    <param name="SAMIFilename" value>
    <param name="captioningID" value>
    <param name="enableErrorDialogs" value="0">
    </object></font></body>


    راستي چطور مي‌شه آزاد بود و به آزادي دست يافت؟

    آزادي يكي از آرمان‌ها و آرزوهاي بسياري از انسان‌هاست. ما آدم‌ها اصولاً آزادي رو دوست داريم، دوست داريم آزاد باشيم و آزاد زندگي كنيم.

    اما براي اين‌‌كه بتونيم به اين آرزوي آرماني‌مون برسيم بايد راه رسيدن به اون رو پيدا كنيم؛ گام به گام. و براي اين‌‌كه بتونيم راه رو به درستي پيدا كنيم اول بايد كاملاً درست و دقيق بدونيم كه آزادي چيه و كجاست؟


    پس از خودمون بپرسيم آزادي چيه؟



    معمولاً اولين جوابي كه به ذهن مي‌‌رسه اينه كه ما در زندگي آزاد باشيم و بتونيم هر كاري كه خواستيم انجام بديم.

    خُب،‌ فقط قبل از اين كه گام‌هاي رسيدن به اين آزادي رو برداريم ببينيم اگه اين آزادي واقعاً محقق بشه اوضاع و احوال ما چه‌طوري مي‌شه؟



    اگه همه آزاد باشن كه هر كاري دلشون خواست انجام بدن، بعيد نيست كه قبل از اين كه بتونيم آزادي رو مزه مزه كنيم، يكي از كساني كه از ما بدش مي‌ياد يا چندان خوشش نمي‌ياد يا به ما حسودي‌اش مي‌شه دلش بخواد كه بزنه و ما رو بكشه!!! اون وقت راستي راستي كه خيلي بد مي‌شه!

    براي همين هم هست كه بعضي‌ها آزادي آدم رو محدود مي‌كنن! و مي‌گن هر آدمي تا جايي آزاده كه به آزادي ديگران لطمه نزنه. هر چند كه اگه خوب فكر كنيم مي‌بينيم كه با اين تعريف بايد دور اون آزادي‌ آرماني رو به كلي خط بكشيم و فراموشش كنيم! در اين صورت مرزهاي آزادي ما اون قدر محدود مي‌شه كه حتي نمي‌تونيم صداي راديومون رو بلند كنيم، مگه جز اينه كه بلند كردن صداي راديوي ما، يك جورايي يعني محدود كردن آزادي كسي كه اون موقع نمي‌خواد راديو گوش بده؟



    تازه از اين هم كه بگذريم، ‌اگه آدم آزاد باشه كه هر كاري انجام بده، مثلاً آزاد باشه كه مشروبات الكلي و مواد مخدر مصرف كنه، عملاً يعني آزاد بوده تا بدون داشتن دانش كافي از علوم ظاهري و باطني، به جسم و روح خودش صدمه بزنه!(1) در اين صورت آدم بي‌شباهت به بچه‌اي نيست كه آزاد باشه كه هر طرفي خواست بره و كسي مانع از اين نشه كه او از پشت بوم‌ به پايين بيفته! و يا...

    با اين وصف ديگه آزادي چيز چندان مثبت و جالبي به نظر نمي‌رسه، به اين ترتيب آيا عجيب نيست كه در اكثر مكاتب معنوي و الهي يكي از آرمان‌هاي مطرح شده رسيدن به آزادي باشه؟ پس تناقض در كجاست؟



    متفكران با تعمق در موضوع پاسخ رو اين طور مي‌دن كه اون آزادي‌اي كه آرمان مكاتب الهيه، آزادي روح انسانه و نه آزادي نفس او!

    اين كه آدم آزاد باشه كه هر كاري كه دلش (و به بيان درست‌تر نفسش) خواست انجام بده، آزادي نفسه. يعني انسان نفسش رو آزاد بگذاره كه در وجودش فرمانروايي كنه! كه افسار خودش رو بده به دست نفسش! آزادي اون طور كه در ذهن اغلب ما معني شده، چيزي نيست جز به بند و اسارت نفس در اومدن!!! اما آيا آرمان ما واقعاً اينه؟



    اون آزادي آرماني، دقيقاً برعكسه، آزادي حقيقي، آزاد شدن روح انسان از بند نفسشه، راه رسيدن به اون هم دادن افسار نفس به دست روح و كنترل هر چه بيشتر و مهار اونه و نه پرو بال دادن بهش و آزاد رها كردنش! به قول ديوژن:


    "تسلط بر نفس تنها آزادي قابل ذكر است."(2)



    1- تمام احكام و حدود الهي در واقع چيزي نيستند جز راه‌هاي ايمني و سلامتي جسم و روان و روح انسان. حكمت و چرايي بعضي از اين احكام، حتي از طريق علوم ظاهري هم بر انسان آشكار شده.

    2- برگرفته از كتاب گنجينه‌ي ما و شما، ص 30.

  2. 8 کاربر از پست مفید آرمان 26 تشکرکرده اند .

    آرمان 26 (یکشنبه 17 خرداد 88)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    66
    Array

    RE: آزادي واقعي !!

    متن زیباییه. ولی اگه اینو 10 سال پیش می خوندم، حتما به ديوژن خرده می گرفتم که چرا در جمله ش نوعی ستیزه وجود داره! جنگیدن با نفس و پیروز شدن بر اون!

    اما امروز می دونم تسلط بر نفس لزوما به شکل محدود کردنش نیست.

    اگه روح رو پرورش و گسترش بدی، نفس خود به خود در برابر عظمت روح سر تعظیم فرود میاره!

    مثلا وقتی به جایی می رسی، که فقط در جسم خودت زندگی نمی کنی، و در نگرش ها و احساساتت "انسان" فقط مجموعه ای شامل "خودت" نیست، وقتی "خیر" فقط برات به معنای "منافع من" نیست، اونوقت خود به خود صدای رادیوت پایین میاد. بدون اینکه از این موضوع احساس محدودیت کنی. بلکه برعکس! تو بزرگتر شدی، آزاد تر شدی، چون هم زمان هم خودت هستی، و هم همسایه ت!

  4. 3 کاربر از پست مفید THEN تشکرکرده اند .

    THEN (دوشنبه 18 خرداد 88)

  5. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,051
    امتیاز
    146,648
    سطح
    100
    Points: 146,648, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,651

    تشکرشده 35,973 در 7,399 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: آزادي واقعي !!

    سلام

    فیلوسرای عزیز

    سخن دیوژن به معنای ستیزه نیست
    تسلط در این کاربرد ، هیچ جا ستیزه معنا نمیشه .

    تسلط بر نفس ، برای مهار اون از افسارگسیختگی مضر است . و البته این ممکن نیست مگر با پرورش روح .
    نفس در تعادل ، پی گیر تأمین نیازهای مادی انسان بنا به اقتضائات زندگی زمینی است ، برای فراهم شدن شرایط تعالی روح .
    هدف ، تعالی روح است و نفس ابزاری برای طی این مسیر ، اگر پرورش نفس هدف شود ، انسان در حد حیوان و گاه پائین تر از آن سقوط خواهد کرد ، و در این موقعیت معنای آزادی می شود لذت جویی و نفس پرستی ، اما اگر پرورش روح مد نظر باشد آنچنانکه آرمان و شما نظر دارید ، مفهوم آزادی چیزی جز کنترل نفس و تسلط بر آن برای جلوگیری از افراط و تفریطهایی که مانع عروج روح و سعادت و آرامش اانسان است نخواهد بود .

    *

  6. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 08 تیر 88)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آزادي واقعي !!

    با اجازه ما فوقترين نيروي قدرت و عظمت





    آزادي چيست و آزاده كيست ؟

    آيا انسان آزاد بدنيا مي آيد؟ آيا در طبيعت آزادي وجود دارد؟ كلمه آزادي رها بودن موجودي را از همه قيدها و بندها، تسلطها، سدها همچنين مستقل بودن، دانا و بينا بودن را به ذهن انسان مي آورد. موجود آزاد بر همه چيز و همه كس تسلط خواهد داشت.

    اين مفهومي است مطلق از آزادي و آزاد بودن، البته امورمطلق نه وجود خارجي ملموس دارد، نه در ابعاد ذهني و چهار چوب زندگي انسان مي گنجد. زيرا همه امور نسبي است. اگر انسان آزاد يا انسان آزاده و آزاديخواه را بشناسيم درك مفهوم آزادي آسانتر خواهد شد.

    مفهوم آزاده بودن و آزاديخواهي يكي از مفاهيمي است، كه بشر هنوز بخوبي معناي آنرا درنيافته است. آيا در يك محيط استبدادي و رژيم خفقان و بربريت كسي مي تواند آزاد و آزاديخواه باشد؟ من مي گويم آري!! در هر سيستم حكومتي و هر منطقه اي از دنيا و در هر زمان انسان آزاده و آزاديخواه مي تواند با همه ابعاد آزادي زندگي كند و از هيچ چيز نهراسد.

    مي بينم مفاهيمي كه در ذهن شماست با آنچه مي خوانيد بسيار متفاوت است، پس قطعاً من و شما در تعريف آزادي و آزايخواه اختلاف نظر داريم. آزاد كسي است كه در بند خود نباشد. چه گفتم؟ گفتم انسان آزاده در بند خود نيست.

    هر اسيري در قيد و بند افكار خود گرفتار است نه در چنگال ستمگران

    مگر آدمي نبودي كه اسير ديو ماندي كه فرشته ره ندارد به مكان آدميت


    نمي خواهم شما را از تونل تاريخ به گذشته دور ببرم و در مكتب سعدي بنشانم، بايد شما در زمان زندگي كنيد و از سعدي زنده زمان درس بگيريد. برگرد قبر مردگان گرديدن، خلاف آزادي است. مرده پرستي و به اسارت ماندن در بند گذشته و اسير سنتهاي كهن ماندن، خود در بند بودن است.

    اي اسيران، بندها و زنجيرهايتان بسيار است: بند مذهب،‌ مليت، سنتها، اصالتهاي خانوادگي، دوستي و دشمني هاي تاريخي، نژاد پرستي و همه بندهائي هستندكه به خود بسته ايد و يا شما را به آن بندها بسته اند و خود نمي دانيد. اگر آزاد شديد، معني اسارت را مي فهميد زيرا هر چيزي با ضدش شناخته مي شود. شما كه درشرق زندگي مي كنيد معني زندگي شرق را نمي دانيد. به غرب برويد، شرق را بنگريد تا بفهميد. قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد. اگر به زندان بيفتيد قدر ديدن اين آسمان آبي و تنفس در فضاي آزاد را مي دانيد و من مكرر آزموده ام. گفتم آدم آزاد است، يعني خواستم بگويم و اين مفهوم را با شعر سعدي گفتم :

    مگر آدمي نبودي كه اسير ديو ماندي كه فرشته ره ندارد به مكان آدميت

    حيوان در جنگل آزاد نيست. اشتباه نكنيد!! زندگي حيواني مطلقاً آزادي ندارد. بشر كه حيواني خودآگاه مي باشد ولي در عالم بشريت به ناخودآگاهي مبتلا است آزاد نيست. اما از حيوان آزادتر است و اگر در قالب نسبيت بسنجيم مي بينيم براستي آزادتر است. اما در بعد انسانيت آزاد نيست.


    انسان كه بشر تكامل يافته مي باشد، آزاد نيست. اما از بشر كه حيواني خودآگاه مي باشد آزادتر است. انسان يعني بشر خودآگاه كه به علوم پي برده به تكنيك دست يافته و زندگي ماشيني دارد و اسير چنگال ديو ماشين و مصنوعات خويش مي باشد او بي ماشين هيچ كاره است.

    ما امروز در عصر انسانيت يعني دانش و تكنيك زندگي مي كنيم و بشر كه حيواني خودآگاه بود در عصر پيامبران زندگي مي كرد كه پايان عصر انبيا، پايان دورة بشريت و ابتداي عصر انسانيت است. زماني بشر توانست انسان بشود و مختصري از قوانين طبيعت را كشف كرده و با دانش به صنعت برسد. اين دوران هزار سال طول كشيده است كه كم كم به آخر اين راه رسيده ايم و بايد دوران آدميت شروع شده باشد.


    آيا حال بيزاري از تكنيك و ماشين در نهاد پاره اي از انسانهاي روشنفكر پيدا نشـده است؟

    آدم كيست؟ همان شخصيتي كه آزاد است، اگر عالم بشوي آزاد نمي شوي ولي اگر آدم بشوي آزاد خواهي بود. سعدي هم گفت: مگر آدمي نبودي كه اسير ديو ماندي؟ قرآن مي فرمايد بشر و انسان آزاد نيست و شخصيتي ندارند اما: « ولقد كر منا بني آدم » « براستي آدم محترم است و شايستة تكريم» اگر فهميديم كه آدم كيست مي دانيم آزادي چيست.

    اسكندر مقدوني در عصر خود شخصيتي بود خودكامه ، كه هر كسي با هر شأني و مقامي آرزو داشت بر ركاب او پياده بدود . فهميديد چه گفتم؟ بشر و انسان چنين است. آرزو دارند كه با مذلت بر ركاب صاحب قدرتان زمان خود را به زمين بكشد. بشر و انسان، ذلت را دوست مي دارد و به راحتي زير نفوذ زر و زور مي رود و به خواري و مذلت خود افتخار مي كند.

    اسكندر مقدوني روزي از كنار ديوجانوس، فيلسوف بزرگ يوناني مي گذشت، ديوژن، آدم بود افلاطون خم نشين را مي گويم برهنه و فارغ البال در خمرة آبي نشسته بود، تفكر مي كرد. اول آفتاب بود، اسكندر پسر فيليپ سوار بر اسب غول پيكري، روي سرش ايستاد ساية اسبش بر سر افلاطون خم نشين افتاد با تواضع و تكريم به حكيم سلام كرد. پس از مذاكراتي گفت: اي حكيم بـزرگوار از من چيزي بخواه. حكيم بي اعتنا به پسر فيليپ گفت: مي خواهم ساية خود را از سر من كم كني. اين سخن دو معني مي داد و از نظر ادبيات فارسي قشنگ است:

    يكي اينكه ـ بگذار آفتاب صبحگاهي بر من برهنه بتابد كه گرمايي است بي‌منت.

    دوم اينكه ـ اي جبار زمان، اي آدم كش از صحنة زمين دور شو.


    به قصة ديگري توجه كن تا معني آزادگي را بفهمي، زيرا بايد از هنر رمـان و سبك رمانتيك استفاده كرد‌. بچه ها به داستان بيشتر دل مي بندند و از فيلمها بهتر درس مي گيرند. سراسر مثنوي مولوي و قرآن محمدي «ص» به همين دليل قصه و داستان است زيرا هنوز اكثر مردم در دوران كودكي بسر مي برند.

    ناصرالدين شاه قاجار، مردي كه پنجاه سال خودكامه بر ايران سلطنت كرد آوازة افلاطون زمان خود، حاج ملاهادي سبزواري، فيلسوف اكبر را شنيده بود. آن آدم آزادي كه از حوزة درسش فلاسفه بزرگ برخاستند.(ناصرالدين شاه) نامه اي به حاكم سبزوار نوشت و اظهار تمايل كرد كه حكيم سبزواري، براي ملاقات شاه به تهران بيايد. حكيم به عذر اينكه درس شاگردانش نيمه تمام خواهد ماند، دعوت شاه را اجابت نكرد. ناصرالدين شاه كه ادب دوست بود و خود اهل فضل بود و به علت آرامش مملكت از بيكاري رنج مي برد و مي خواست خلا وجود خود و زندگيش را با بودن در محضر فضلا، علما و شعرا پر كند به قصد زيارت مشهد مقدس بار سفر بست ولي در حقيقت زيارت حكيم سبزواري بود. به سبزوار وارد شد، از حاكم سبزوار احوال شيخ را پرسيد. براي زيارتش اظهار تمايل كرد زيرا حكيم را با اينكه بزرگترين مجتهد سبزوار و والاترين شخصيت علمي آن روزگار بود و قاعدتاً مي بايد او خير مقدم گفته و شاه را استقبال مي كرد، در بين پيشواز كنندگان نديد.

    شاه لباسي ساده پوشيد و به عزم زيارت حكيم براه افتاد. كسي را بهمراه نبرد نشاني گرفت و قدم در كوچه هاي تنگ و پراز گرد و خاك سبزوار گذارد. به درب كوچك منزل حكيم كه رسيد خم شد و از دالان تاريك عبور كرد. در اتاقي كوچك كه فرش آن بوريا بود حكيم در تاريكي نشسته و در روشنائي شمع نيم سوخته اي كتاب مي خواند.

    ورود ناصرالدين شاه را احساس نكرد و يا شايد به فراست ايمان دريافت، و اعتنا نكرد. بعد از ربع ساعتي سر از روي كتاب بلند كرد و گفت: فرزندم چه مي خواهي؟ ناصرالدين شاه با آن ابهت سلطنت دو زانو بر خاك نشسته، سر را خم كرد و با دستپاچگي عرضه داشت: اي پدر بزگوار به قصد زيارت شما از تهران شتافته ام، حكيم به سادگي گفت: از ما چه مي خواهي؟ ( ناصرالدين شاه مي گويد؛ سخت خود را باخته بودم و در مقابل عظمت سلطنت علم، خود را ناچيز مي‌ديدم، ندانستم چه بگويم) عرض كردم:‌ آقا ما در تهران گاهي مثنوي مولوي مي خوانيم معني بعضي از اشعار آنرا نمي دانيم تمنا دارم تفسيري بر مثنوي مرقوم فرمائيد كه فيضي ببريم.

    حكيم فرمودند: با اينكه براي چنين كارهايي وقتي نداريم انشالله از سفر مشهد كه برگشتيد خواسته شما برآورده شده است به بچه ها مي گويم جزوه اي در اين باره بنويسند.

    ناصرالدين شاه كه از سفر مشهد برگشت، كتاب عظيم «شرح مثنوي معنوي» حاضر شده بود. زيرا حكيم روزي نيم ساعت براي تفنن خارج از درس رسمي طلاب فلسفه تقريراتي كرده و اشعار مهم مثنوي را شرح نموده بود.

    ناصرالدين شاه مي گويد: كيسه اي از سنگهاي قيمتي كه خيلي آنها را دوست مي داشتم از شال كمر خود بيرون آورده و دودستي به حكيم تقديم كردم، بـا نوك عصـا به آن زد و فرمود: ما مصرف اين سنگها را بلد نيستيم به كسي بدهيد كه دندان خوردن سنگريزه داشته باشد. ما را همين نان جو لبكي كافي است. ناصرالدين شاه مي گويد: برخاستم و اجازه مرخصي گرفتم و از خانة حكيم بيرون آمدم در حاليكه حس كردم هيچ نيستم. ناصرالدين شاه دستورداد شرح مثنوي را به خط خوبي نوشتند كه خوشبختانه اخيراً كتابخانة سنائي همان چاپ را منتشر كرد. فكر مي كنم فهميديدكه آزادگي يعني وارستگي ، وارسته شو تا آزاده شوي.

    راستي شما معناي وارستگي را مي دانيد؟ معني آن ساده است. خيلي مشكل و بغرنج نيست و آن بي نيازي است بي نياز شو تا آزاد شوي. آدم بي نياز است زيرا انسان كامل است، آيا مي توان بي نياز شد؟

    كمي فكر كنيد تا حال بي نيازي را ادراك نمائيد. انسان هر خواري و ذلتي را در راه نيازهاي خود مي پذيرد. آدم بي نياز است و در هر نوع سيستم حكومتي و در هر زمان و مكان آزاد زندگي مي كند زيرا به مقام وارستگي رسيده است. بقول حافظ:


    غـلام هـمت آنـم كـه زير چرخ كبـود ** ز هر چه رنـگ تعلـق پذيرد آزاد است
    من هماندم كه وضوساختم ازچشمة عشق ** چهارتكبير زدم بر همه و هرچه كه هست
    بـنـدة پـيرخرابـاتـم كـه درويـشان او ** گنج را از بي نيازي خاك برسر مي كنند




    چطور مي توان بي نياز شد؟


    من با زبان خودم سخن مي گويم به قالبهاي صوري و معنوي شما كاري ندارم. زيرا از شما بي نيازم و اجباري ندارم كه قالبهاي شما را بپذيرم. من بي نيازم زيرا براي بشر اراده و اختياري قائل نيستم. من بي نيازم زيرا معتقدم كه ديگران نمي توانند در زندگي من موثر باشند زيرا وارسته هستم. من وارسته ام زيرا يقين دارم كه نيرويي مافوق كه من از ذرات وجود او هستم مرا در وجود خود به اين شكل و هيأت جلوه داده حركت مي دهد، تحول و تكامل مي بخشد و از شكلي به شكلي در مي آورد. در اين حركت و تحول و دگرگوني من اراده و نقشهايي از خود ندارم و هيچ ميل ندارم كه اراده و فكر و نقشه اي داشته باشم زيرا چنين راحتتر هستم.

    من به قوانين طبيعت اعتراضي ندارم و هر چه هست و انجام مي شود بنظرم درست و نيكو و زيباست. من عقلي ندارم كه خود را از طبيعت و اين عالم بي نهايت داناتر بدانم و بگويم كاش چنين مي شد يا چنان بشود. بنظر من آنچه شده و مي شود، خوب است و خير است و صلاح است بدترين نوع زندگي براي من بهترين آن است



    به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست * عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

    به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقيست * به ارادت بكشم دردكه درمان هم ازاوست

    غم و شادي بر عارف چه تفاوت دارد * ساقيا باده بده شادي آن كين غم ازاوست

    سعديا سيل فنا گر بكند خانة عمر * دل قوي دار كه بنياد بقا محكم از اوست

    .


    ----------------
    مسعود رياضي

  8. کاربر روبرو از پست مفید keyvan تشکرکرده است .

    keyvan (دوشنبه 08 تیر 88)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آزادي واقعي !!

    جمله ای که اکنون به ذهنم رسید.

    جهاني فكر كنيد، اجتماعي باشيد، هر چه مي خواهيد براي همه مردم از هر دين و نژاد بخواهيد. از افكار پست و كوچك خود خواهانه بگذريد تا آزاده باشيد.

  10. 2 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (دوشنبه 18 خرداد 88)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوري از همسر به طور مقطعي
    توسط ارغوان62 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 مهر 93, 20:27
  2. ضعف روابط اجتماعي = تنهايي = افسردگي
    توسط m1000 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 06 آبان 91, 22:00
  3. وجه ي اجتماعي شغل
    توسط aramesh_1390 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 30 مرداد 90, 17:10
  4. عشق واقعي
    توسط tina_62 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 بهمن 87, 13:27
  5. معناي واقعي زندگي
    توسط erfan25 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 17 اردیبهشت 87, 12:48

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.