....
من یک تالار دارم
و دوستانی...........
که مدتی بود ناپدید بودند!!!
تنها در این تالار .....انگار سال هاست که می نویسم.
من یک تالار در اختیار دارم
و دست نوشته های از جنس خود. ......
خودی که "من" واقعیش را فراموش نکرده!
ومعتقدم عشق مانند دست نوشته هاست:: همه جا موجود است ...در هر جایی تاثیرگذار.... در هر موقعیتی حرف دل....نه در هر دلی!
تو و من می نویسیم چون می دانیم و می خواهیم چون می توانیم پس::هستیم.
بس از دیگر از این همه شعار خسته شدم.....
چرا هر وقت خدا خواستم چیزی بگویم : نگاهی کردی .سکوتت را فهمیدم .حرف نمی زدی اما بودی و من گرمای حضورت را درک می کردم.
اما می خواهم بگویم یکبار هم شده که ::تو قدری عشق را جانانه زندگی کنی؟؟؟ شده نفس هایت را قدری جانانه کشی تا بفهمی من هم از توام....تو از من....
پس می نویسم چون خواسته ای از من!
خواسته ای از من.....یک پیشنهاد خوب برایت دارم:
خیلی خیلی خسته ام!
خسته ام از تکرار شدن....عادت.
خودت بهتر می دانی که.....
در این نوشدن من هم نقابم را برداشته ام ....و از ته دل می گوییم :
من بیشترها هم شما را آزرده بودم.
ببخش مرا وقتی خود نبودم.
>>>دوستان عزیز امیدوارم در این بازگشایی جدید ما هم یک بازیابی عمیق در خود به وجود آورده باشیم تا دست در دست هم و پرانرژی تر از همیشه.....آماده باشیم برای ترقی و راهنمایی......پایدار باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)