به نام عشق
با ذکرصفا
یاد ِ صمیمیّت
تواضع ، صلح و خوبیّت
درست است ، غریبه گشته اند این واژه ها با آدمیت
خداوندا مدد کن ،
یاری ام کن در حیاتم کم ز این باشم
بگیر این دست ِ کوتاهم و زین دنیای فانی کوتهش کن ،
من نمی خواهم دگر باشم
اگر اوج ِ محبّت کینه و اصل ِ رفاقت خنجری از پشت
رفیقم باش و از هر سو که خواهی آن نثارم کن ،
چه سود اینجا که من باشم
ضیافت های خوبان مملو از بهتان و غیبت ،
تُهمت و زخم زبان بر جان
همه پچ پچ کنان با نیش خندهاشان
به سان ِ تیر ِ زهرآلود تبرّک گشته از شیطان
کنایه بهترین بوده
لبان ِ طعنه دیرینه
لبان ِ غیبت آلوده
قشنگی در همین بوده
عجب دشوار راهیست که این مخلوق پیموده
بیایید مژده ای دارم
چه ارزان گشته ، حراج است !؟
مقدس نام ِ کم دیده ،
خداوند کایناتش را بدین خاطر عطا دیده
بلی عشق است منظورم
کسی این جنس ِ با ارزش بدین قیمت کجا دیده !؟
خداوندا رحیمی ، رحمی هم بر عقل من بنما
هزاران چیز می دانسته و دیگر نمی داند
ز ترس ِ آبرویش دیده ام برتر نمی یابد
دلم گر خواهد امِا این خودم افزون نمی خواهد
نمی گویم دلم خُرد و شکسته
بل همی اندک ترک دارد
و امّا طاقت ِ این کم ترک ها بر من ِ کمتر نمی پاید
خداوندا فشاری بر ترک هایم بیاور ،
بشکنم ،
خردم کن و
زین پس مرا ترمیم نمی باید .
چه گویم کین زبان قاصر
لغت های قشنگ نادر خداوندا در این آخِر
روا کن حاجت ِ ما را
پیروز باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)