به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 90 [ 23:16]
    تاریخ عضویت
    1386-10-11
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    4,031
    سطح
    40
    Points: 4,031, Level: 40
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    +سردرگمی در ارتباط

    با سلام و خسته نباشد من آدمی هستم که در دوران دانشگاه نتونستم درس بخونم و موفق نشدم عاملش هم افسردگی بود و اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم اوایل خوب درس می خوندم ولی بعد دیگه بدتر شد موضوع درسی رو خوب می دونستم یا موقع امتحان اظطراب داشتم و خراب می کردم و یا می گفتم من نمی تونم از پس این کتاب بر میام و کتابو نمی خوندم چون اعتماد به نفس نداشتم به حر حال در اواخر درسم به جای اینکه تو 2 سال تموم کنم 3 سال طول کشید و من درسم تموم نشد و اومدم بیرون و به خودم گفتم که حالا تحصیلات دانشگاهی که معیاری برای خوشبخت بودن یا بالغ بودن فکری نیست که در هر حال من که رفتم دانشگاه ولی مدرک نگرفتم و گفتم اول کار پیدا می کنم و بعد در کنار اون اگه بتونم مدرک می گیرم یا درسم رو ادامه می دم چون نباید موقعیت کاری رو از دست نداد از این طرف بیماری افسردگی منو عذاب می داد و تو رفتن به شغل و یا انجام دادن تمام کارها تو مشکل بودم تا اینکه وارد یک محیط اداری شدم و تو اونجا برای سرمایه گذاری رفتم تو اونجا با خانمی آشنا شدم که کارش خدمات بازرگانی بود بود و من که بیشتر کنجکاو در مورد کارها را داشتم بیشتر از او سوال می کردم ایشون هم نامردی نمی کردن و مارو خوب راهنمایی می کردن ولی بعده 3 ماه یواش یواش به علاقه مند شدم خانمی با کمالات و با متانت و سنگین شاید زیبایی بسیار زیادی نداشته باشه و یا وضع مالی مناسبی داشته باشن در حد متوسط ولی مهم این بود که ایشون لیسانس بودن و شاغل در هر حال افکار منو بیشتر بهم ریخته بود که من به چه چیز این خانم علاقه مند شدم از طرفی هم افسردگی هم داشتم با خودم گفتم که باید به جلو برم و خواستمو بگم و شرایطمو و ایشون هم اگه احل منطق باشن جوابمو میدن من احساس می کردم که ایشون از من بزرگتر هستن شاید 3 الی 4 سال ولی هر بار خواستم که نظرمو بگم می ترسیدم در آخر در قالب یک پیشنهادی به ایشون گفتم و گفتم به به ایشون علاقه مندی دارم و می خوام بیشتر با هم آشنا بشیم و با همکاری هم داشته باشیم در زمینه کاری و از تجربیات استفاده کنیم ولی ایشون گفتن که باید فکر کنن و شماره ای دریافت نکردن ولی دو روز بعد به پیش ایشون رفتم و ایشون از من عذر خواهی کردن و گفتن اون روز عجله داشتن و حرف های منو نفهمیده بودن ولی اگه نفهمیده بودن چرا پیشنهاد همکاری و کاری رو فهمیده بودن و ابراز علاقه رو نه من به ایشون گفتم می خوام دوباره با هاتون صحبت کنم و ایشون گفتن مشکلی نداره و دوباره خواستمو بیان کردم و ایشون به من گفتن که فکر می کنن که من سنم خیلی پایین است و شرایط سنی ایشون اجازه نمیده که از این رابطه ها داشته باشن و یا از صفر این رابطه رو شروع کنن من سنمو گفتم البته با دو سال بیشتر 25 و ایشون هم که سنشو نمی گفتن گفتن که 25 سال دارن و وقت زیادی ندارن چون تا عصر تو اداره کار می کنن و نمی تونن کارشونو با خونشون قاتی بکنن و در کل از من راه چاره می خواستن و در آخر گفتن که از من شناختی ندارن و می خوان که با آدم پخته سرو کار داشته باشن البته این حرفو قبل گفتن سنم گفته بودن اون زمون اون فکر می کرد که خیلی سنم پایین است و در کل گفت که یک جلسه با هم صحبت می کنیم و راه چاره پیدا می کنیم و گفتن تا الان هیچ حسی نسبت به من ندارن آیا واقعیت داره ایشون چند بار البته از رفتار ایشئن فهمیدم که یه حسی هم دارن و یا تو اداره موقع اومدن به من نگاه می کنن یا دنبال من می گردن البته با چشم حالا تواین موقعیت چی کار کنم باهاش صحبت کنم و به ایشون تمام مشخصات و مشکلاتمو بگم که افسردگی دارم و کاری ندارم البته در حال شروع کردن کاری با درآمد خوب هستم و به خودم اعتماد به نفس هم می دم این کارو ادامه بدم آیا ایشون در مورد سنشون واقعا درست گفته یا ایشون به من اصلا حسی ندارن دوست ندارم با شخصیت مجازی و دروغی با ایشون ارتباط داشته باشم می خوام منو با این شرایط بپذیره البته من تمام مشکلات رو دارم حل می کنم از جمله کارمو به ایشون وعده بدم بعد یک سال موقعیت بهتری دارم یا اینکه بگم شرایطم خوبه بعد از اینکه شرایطم بهتر شد و از گذشته به ایشون چیزی نگم نظر شما چی است از طرفی هم اگه موقعیت ازدواج هم داشته باشم البته بعد از یک سال و ایشون به من مهلت دادن بابت کارم آیا من انتخاب درستی کرده ام و ایشون همسر مناسب من است یا نه و شرایط سنش چطور ممکنه در طول ارتباط با من یک خواستگار بیاد و اون از او بزرگتر باشه یا شرایطش فرق کنه البته خواستگار در اون موقع چطور اون تصمیم می گیره ایا چون به تعحد داده و منو راها نمی کنه آیا ایشون تاثیری در بیماری و اعتماد به نفس من خواهد گذاشت و یا پیشرفت شغلی یا پیدا کردن شغل و ادامه تحصیل و از این قبیل چیزها با تشکر

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: سردرگمی در ارتباط

    درود بر شما هموند ارجمند؛آنچه من از سخنان شما دریافتم و سپس پردازش کردم را در چند بند به آگاهی شما می رسانم:
    1-نخست آنکه شما با این اندیشه پویا و تلاشی که دارید و نیز احساسی که به آن خانم دارید،به هیچوجه افسرده نیستید و یا دستکم هم اکنون افسردگی ندارید.این جریان افسردگی داشتن را این اندازه در خود القاء نکنید.شما بسیار هم شادابید.
    2-بیایید عوض آنکه خود را افسرده پنداشته یا احساس ناتوانی کنید،اندکی با شکیبایی و آرامش *نگاهی واقع بینانه* به زندگی داشته باشید.مانند جریان تحصیلات شما که بنده نیز همین مشکل را داشتم،اما الان که به آن برهه از زندگیم می نگرم می بینم که بهتر آن بود تحصیلم را همان جا تمام می کردم و . . . .
    ولی اکنون که این کارها را نکرده ام دیگر احساس پشیمانی نمی کنم:پس شما هم خودتان را دست کم نگیرید و از فرصتهای همین حالای خود بیشترین بهره برداری را نمایید.البته با طمأنینه و مشورت و تفکر؛
    3- در مورد آن خانم نیز با این توصیفاتی که کردید،به دید بنده هر دوی شما هنوز شناختی کافی از همدیگر ندارید.به این نکته توجه کنید که شما ممکن است در محیط کاری با برخی شناسه ها و ویژگیهای شخصیتی ایشان آشنا شوید،اما باید با گفتگو خیلی چیزها را درباره خودتان روشن سازید.
    روش منطقی آن است که دچار احساسات نشوید.می دانید که زندگی و ازدواج شوخی نیست،پس تکرار می کنم دچار احساسات نشوید.شما باید نخست به صورت رسمی و با آگاهی خانواده خود و آن خانم و با اطلاع آنان نسبت به هم شناخت بهتر و بیشتری پیدا کنید.
    مورد دیگر تفاوت سطح تحصیلات و نیز اختلاف اندک سن شما دوتا و نیز عدم داشتن کار است.یک وقت اشتباه نکنید من قصد شبهه یا منفی بافی ندارم و این ها را هم مشکلی بر سر ازدواج نمی بینم،اما در این سه مورد باید با خردورزی،دقت و البته آرامش دیدگاه خود را گسترده تر کنید و در باب این سه بیشتر توجه کنید.
    کوتاه سخن اینکه:ضمن دوری از احساسات با نگاهی واقع بینانه و توأم با آرامش و افزایش آگاهی ها،به سوی اهداف خود پیش روید؛؛؛بدرود.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 90 [ 23:16]
    تاریخ عضویت
    1386-10-11
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    4,031
    سطح
    40
    Points: 4,031, Level: 40
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    سردرگمی در ارتباط2

    با سلام و خسته نباشید من چند روز پیش مشگلم رو بیان کردم و جوابی رو رو هم دریافت کردم ولی الان بدجوری بهم خوردم من دوباره به سمت کس مورد علاقه ام رفتم و در مورد پیشنهاد دوستی و آشنایی از او سوال کردم و او به من گفت که فعلا فکر نکرده است و من هم به گفتم که اگه ممکنه با هم در جایی بدون استرس و مشغله کاری با هم صحبت کنیم البته این حرف اول پیشنهاد او بود ولی ایشون فعلا منو بلاتکلیف گذاشتن و زمانی رو مشخص نکردن و نمی کنن و به من گفتن که شما هم فکر کنید بعدا پشیمون نشید معنای این حرف چیست اگه ایشون جواب منفی تو فکرشون است ایا با این فکر و حرف گفتن می خوان منو پشیمون کنن تا با این روش من زیاد از جواب ایشون ناراحت نشم یا ایشون اصلا از من شناختی ندارن اگه ندارن مصلما همین طور است پس چرا برای یک مذاکره و صحبت منطقی این قدر لفت میدن یا اینکه ایشون با این افکار و حرکات ضدو نقیض می خوان منو تو چالش بکشن که چقدر من به ایشون علاقه مند هستم حالا یک مسئله اگه ایشون قبول هم کردن و به من گفتم هدف از این آشنایی چی است آیا می خواین ازدواج بکنید یا وقت بگذرونید من که دوست دارم آشنا بشم و با عقاید ایشون آشنا بشم ولی خوب چه جوابی بدم در این حال هم شرایط ازدواج هم ندارم ایشون نمی گن برو وقتی شراط مساعد بود اون وقت بیا یا ایشون منتظرن که یک خواسگار بیاد برای ایشون و بعده 1 ماه اشنایی با ایشون به ایشون جواب مثبت یا منفی بدن و اعتقادی به این جور آشنایی ها نداشته باشن به نظر شما چی کار کنم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.