مشکل عجیبی برایم پیش آمده.. قصد هک کردن نداشتم ولی نامه های ایمیل شوهرم را محض کنجکاوی باز کردم!! کاش هیچ چیز از کامپیوتر نمی دانستم.. متوجه شدم همسرم با یک مرد!! رفیق شده و کلی حرفهای عاشقانه بین آنها رد وبدل شده. نمی خواستم موضوع را جدی بگیرم ولی وقتی دیدم همسرم عکس و شماره موبایل ایرانسل خود(درست) را برای او ایمیل کرده دیگر تحملم تمام شد. شب یواشکی سراغ تلفن ایرانسل همسرم رفتم (دوتا موبایل دارد) دیدم فرد مزبور با همسرم مکالمات تلفنی و اس ام اس های عاشقانه داشته البته هم مربوط به این هفته اخیر می شده. یعنی یک هفته است این اتفاق افتاده.. و هنوز ملاقاتی بین آنها صورت نگرفته تنها چیزی که به عقلم رسید این بود که گوشی را پنهان کنم تا جلوی این ارتباط را بگیرم. همسرم صبح فردا در حالت آشفته کلی دنبال گوشی گشت و فکر کرد گم شده........ شاید اگر فرد مزبور یک زن بود من خود را مقصر می دانستم و فکر می کردم کوتاهی از من بوده!! امامن چگونه می توانم رقیبانی از جنس مرد برای خودم تصور کنم؟؟. به شدت به همسرم بدبین شدم اما به احترام 5 سال زندگی چیزی به رویش نیاوردم. و فقط گریه می کنم... از تصور اینکه با مردی زندگی می کنم که تمایلی به جنس زن ندارد حالم بد می شود. تصمیم قطعی به جدایی گرفته ام...... مسائل بهداشتی یک طرف و مسائل عاطفی از طرف دیگر اجازه ادامه زندگی را به من نمی دهد........ باید بیشتر در مورد زندگیم بنویسم ... شاید نیاز به یک روانشناس و مشاوره حضوری دارم تا بهتر تصمیم بگیرم. به هر حال در صورت جدایی هم تصمیم دارم آبروی همسرم را حفظ کنم و موضوع را از همه پنهان کنم. اینجا هم اگر می نویسم به خاطر این است که شما همسر مرا نمی شناسید. فکر می کنید در مشاوره حضوری باید این مورد را به روانشناس بگویم یا در مقابل او هم آبروی همسرم را حفظ کنم؟؟؟؟؟؟؟
در این 5 سال زندگی همسرم به طور کل بسیار سردمزاج بوده از همان اوایل. فقط در دوران نامزدی سمت من می آمد . حتی شب عروسی هم سر من داد کشید و گفت خسته ام...... ما چند ماه یکبار به اصرار من رابطه جنسی داشتیم . من هنوز نیمه باکره ام و بچه ای ندارم. من حتی نیازی به قرصهای ضد بارداری نداشتم..... من تصمیم به عمل بکارت گرفتم ولی موافقت نکرد...... حالا هم دیگر تمایلی به این کار ندارم.
قبلا هم سر مسائل مختلف گاهی با هم بحث داشتیم که روز به روز کمتر می شد و این اواخر زندگی خیلی خوبی داشتیم. البته این اولین بار است که من به فکر جدایی افتاده ام. اوایل حتی اگر قعر هم می کردم ولی فکر طلاق را نمی کردم. در این 5 سال 2 بار قعر کردم به خانواده پدرم رفتم . همسرم دنبالم نیامد و خودم برگشتم!!!!!! .....
و خلاصه آنچه را که نباید می دانستم دانستم و یک شبه تصمیم به جدایی گرفته ام .. دیگر نمی توانم به همسرم اعتماد کنم کار او طوری است که ساعت معینی ندارد...... و او می تواند هر کاری کند یک خط ایرانسل و یک ایمیل که من از آنها بی اطلاع باشم کافیست تا همسرم به راحتی بتواند به من خیانت کند
علاقه مندی ها (Bookmarks)