به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-3-06
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    3,792
    سطح
    38
    Points: 3,792, Level: 38
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    سلام به همه
    کاش بتونید منو راهنمایی کنید چون دیگه فکرم کار نمی کنه ، دارم تموم می شم . نمی دونم تا کی می تونم ادامه بدم
    قبلا یه چیزهایی از اخلاف همسر و مادر شوهرم نوشته بودم ولی یکبار دیگه مرور می کنم شاید فکری به ذهن شما برسه وبتونید بهم کمک کنید
    من و همسرم 4 ساله که ازدواج کردیم و بعد از ازدواج با خانواده همسرم در یک آپارتمان زندگی می کنیم
    مادرشوهرم بارها گفته که می خواد روی بچه هاش تسلط داشته باشه و داره ، همیشه با کولی گری و داد و بیداد حرفشو پیش برده و همه و همه هم ازش حساب می برن .
    دوست داه قومی قبیله ای زندگی کنه و هرجا می ره همه بچه هاش دنبالش باشن . و متاسفانه همسر من چون بچه اوله توقعی که ازش دارن چندین برابره و اون هم قبول داره
    رفتم پیش مشاور ، مشاور گفت همسرت مسولیت پذیری افراطی داره و اونها هم دارن سوء استفاده می کنن
    من اولا همش از همسرم انتقاد می کردم ولی حالا می بینم اون بیچاره هم اون وسط گیر افتاده ، پدرش کاملا خودشو کنار کشیده و همه چی افتاده گردن همسر من ، رسما نقش شوهر و پدر خانوده رو اجرا می کنه
    ما تصمیم داشتیم بچه دار بشیم ولی من می توسم ، می دونیم که مشکلات من چندین برابر میشه چون یه سری دخالتهای دیگه هم اضافه می شه ولی تا کی ؟
    برامون فعلا مقدور نیست که از اون خونه بریم ، کمکم کنید ، خیلی افسره شدم ، دارم از پا در میام
    مادرشوهرم فکر میکنه از همه برتره و هر حرفی می زنه درسته ، داره منو روانی می کنه

    کمک

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    به نظر من شما بايد كاري كني كه كانون توجه و احساس مسووليت همسرتون، از مادر و خانوادش، به شما منتقل بشه. يه راهش محبت بيشتر به همسرتون هست. به نظر من اومدن يه بچه به زندگي شما هم ميتونه اون توجه رو كمتر كنه (البته اين فقط نظر شخصي منه).
    شما بايد بدونيد كه مادر شوهرتون دشمن شما نيست. به احتمال زياد مثل خيلي از مادراي قديمي بزرگ شده و اخلاقش با "مادر شوهر سالاري" عجين شده. اين اخلاق قديما توي فاميل ما هم ديده مي شده. مادر بزرگ من به اتفاق همه جاري هاش توي خونه ي مادر پدر بزرگم زندگي مي كردن (تقريبا 5 خانواده در يك خانه) و خاطراتي از حكمراني مادر شوهرش (مادر پدربزرگم) تعريف مي كنه كه اشك آدم در مي آد.
    شايد مادر شوهر شما هم توي همچين خانواده اي بزرگ شدن و اين مطلب كه مادر شوهر اختيار دار عروسش هست رو يه چيز طبيعي و "حق مسلم" خودشون مي دونن. در اين صورت تغيير دادن اون به اين راحتي ها نيست.
    اگه مشكلات مالي مانع تغيير محل زندگي شما شده كه خوب چاره اي ندارين. ولي اگه براتون مقدور شد، سعي كنين در محل جداگانه اي زندگي كنين.
    اين خوبه كه شوهر شما به فكر خانواده خودشه، شما بايد از اين خصلت شوهرتون تعريف كنيد و البته به اون يادآور بشين كه اون در قبال شما و فرزند آينده تون هم مسووليتهايي داره.
    ضمنا بد نيست گاهگاهي به مادرشوهرتون هم محبت كنيد. چون معمولا علت برخي بدخلقي ها و ناراحتي ها، نياز به توجه و محبت هست. لازم نيست نازو نوازشش كنيد، با يه سري كاراي ظريف مي تونيد نشون بديد كه به اون توجه داريد. مثلا از حرفاش تعريف كنين (از حرفاي درستش البته...) يا مثلا وقتي پيش بيني هاش به واقعيت مي رسه، خيلي شگفت زده و "خوشحال" بشين.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-3-06
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    3,792
    سطح
    38
    Points: 3,792, Level: 38
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    سلام دوست عزیز
    خیلی ممنونم از راهنمایی شما .

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 فروردین 88 [ 13:42]
    تاریخ عضویت
    1387-12-03
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    2,922
    سطح
    33
    Points: 2,922, Level: 33
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    سلام دوست عزیز
    من هم شرایطم شبیه به شماست فقط با یه تفاوت و اون اینکه مادرشوهرم که متاسفانه بیوه هم تشریف دارن و در نتیجه توقعشون از بچه هاشون دو برابر مادر شوهر شماست چند خیابونی با ما فاصله دارن ... مطمئن باش دیگه توی این سن و سال نمی تونی اونو عوض کنی همونطور که من و جاریم نتونستیم و شاید از روی غرض نباشه اگه بگم که روز به روز بدتر و فضول تر و بدعنق تر هم می شه و از حس مادر و فرزندی سو استفاده های بدی می کنه مثلا در خفا کاری کرد - اینکه می گم در خفا واسه اینه که در ظاهر عکس این حرفها رو به همسرم می زد و مظلوم نمایی می کرد - که همسر من به این نتیجه رسید باید من رو طلاق بده تا بتونه همیشه به خانوادش برسه و دینش رو به مادرش ادا کنه و ما از هم جدا شدیم و بعد از سه ماه شوهرم که دید نمی تونه بدون من زندگی کنه دوباره اومد سراغم و کلی ادای پشیمونا رو در آورد و قول داد که هر کسی رو به جای خودش دوست داشته باشه اما ... اما سر قولش نموند و هنوز هم اوضاع ما بی ریخته ... فقط می تونم بت بگم بچه دار نشو که مثل جاری من خونت توی شیشه است همین !!!!!!!!!!!

  5. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    کوچه علی چپ بهترین کوچه برای زندگیه.
    می دونم خیلی سخته ولی بهترین راه حل تو شرایط شما .
    فعلا فکر بچه دار شدن رو هم نکن عزیزم. بچه مسئولیت می خواد آرامش می خواد تربیت درست می خواد . نه تو این شرایط درهمی که خودتم توش گیر کردی.

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-3-06
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    3,792
    سطح
    38
    Points: 3,792, Level: 38
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    سلام به همه دوستان عزیزی که بهم کمک می کنند
    بهار عزیزم ممنونم ازت که منو درک می کنی ، عزیزم من هیچ وقت نخواستم کسی رو عوض کنم فقط خواستم دیگران آرامش زندگی منو بهم نزنن
    نازنین خوبم از راهنمایی شما هم ممنونم ، این هم راه حل خوبیه و میشه امتحانش کرد . در مورد بچه هم چون همسرم خیلی بچه دوست داره و فکر می کنم که اگه بچه دار بشیم بیشتر وقتش برای بچه صرف میشه و توجهش بیشتر به خانواده خودش جلب میشه . نمی دونم شاید اشتباه میکنم؟

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    به: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    شايد كوچه علي چپ براي مخفي شدن خوب باشه، اما براي راه رفتن و رسيدن مطمئنا بايد از اين كوچه خارج شد.
    شايد بهتر باشه كمي آهسته تر بريم و وسايل سفر رو دوباره وارسي كنيم.
    من وقتي ازدواج مي كنم مي دونم كه اين فقط همسرم نيست كه وارد زندگي من ميشه، پدر و مادرش، خواهر و برادراش و هر كسي كه قبل از زندگي من فقط با اون در ارتباط بوده، با من خواهند بود و خواه ناخواه توي زندگي من تاثير مي ذارن. نم گم براي هميشه، حداقل تا مدتي (كه نمي دونم چقدر طول مي كشه) بايد اين موضوع رو به عنوان يك مساله غير قابل اجتناب پذيرف و راه كنار اومدن با اون رو ياد گرفت.

    همينطور كه "نازنين" گفته يه راهش اينه كه خودمونو به كوچه علي چپ بزنيم و كاملا بي تفاوت باشيم. اما اگه اين مساله باعث ايستايي و سكون ما شد چي؟

    يكي از بهترين راهها، كه من واقعا اونو توي زندگي تجربه كردم، "تفكر مثبت" و توجه به "قانون جاذبه" هست. شايد شما از كساني باشيد كه با شنيدن اين كلمات احساس "تهوع" كنيد و اونا رو بي ارزش بدونيد. اما كافيه چند روز امتحان كنيد. چند روز مادر شوهرتون رو از صميم قلب دوس داشته باشيد (فكر نكنم چيزي رو از دست بديد!!!!) تا با چشماي خودتون ببينيد كه دنيا به خدمت شما درمياد.

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1387-3-06
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    3,792
    سطح
    38
    Points: 3,792, Level: 38
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    mostafun عزیز باز هم ازت ممنونم
    نمی دونم این خوبه یا نه ولی من همه کسانی رو که کنارم هستن دوست دارم و تحمل ناراحتی هیچ کدومشونو ندارم
    همیشه خانواده همسرمو دوست داشتم و پیش خودم می گفتم همینطوی که من پدر و مادرم رو دوست دارم اون هم همینطوره
    ولی این تسلط و حکم رانی بی حد مادرشوهرمه که کاسه صبرمو لبریز کرده

  9. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    به: تحملش برام سخت شده ، کم آوردم

    احساس شما كاملا قابل دركه. حتي من هم گاهي كه حس مي كنم مادرزنم داره توي زندگي مون دخالت مي كنه (با اينكه واقعا قصد اينكار رو نداره و روي احساس مادري نسبت به دخترش يه حرفي مي زنه) واقعا ناراحت مي شم.
    اما همينطور كه مي دونيد، تغيير دادن ديگران كار واقعا سختي هست. شما بايد شرايط خودتون رو درك كنيد. اگه با مادرشوهرتون دوست بشيد، مي تونيد كاري كنيد كه اون دستوراي مطابق ميل شما بده. به شرطي كه بخواهيد. به هر حال اخلاق ايشون اينجوريه ديگه و بايد بدونيد كه با سخت گرفتن و حساس كردن موضوع، خودتون هستيد كه رنج مي كشيد فقط.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.