سلام به همگي دوستان نا آشنا
راستيتش تازه اينجا رو پيدا كردم.بخونيد و راهنمايي كنيد.ممنون از همگي
من و سارا 2 سالي هست به هم علاقه داريم(عاشق هم ديگه ايم).با هم قرار 20 فروردين رو گذاشتيم كه برم خونشون.خونواده هامون تو يه سطح مالي و معنوي هستند اما وقتي سارا با مادرش مطرح كرد مادرش كه منو دورادور ميشناخت گفت:بگو نياد چون من دختر بهش نميدم و سبك نكنه خودشو.دخترم به قدر كافي خونه باباش سختي كشيده ميخوام بره خونه كسي كه راحت زندگي كنه.
حق رو به مادرش ميدم و نه!
2 سال پيش سارا اومد دفتر من و استخدام شد. بعد از 2 سال يه ارگان دولتي پولمو خورد و به نوعي 3 ماهه ورشكسته شدم . و حالا با داشتن 10 تا پرسنل بايد اين حرفا رو بشنوم.آدمي هستم كه از نظر كار التماسم ميكنن نگران نيستم اما
الان هيچي ندارم.هيچي.
اگه رفتم به نظرتون چه بايد كنم؟ جواب رد ميدن؟ يا.... خيلي اوضاي ذهنم آشفته اس ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)