سلا م
سال نو مبارک امیدوارم که همگی سال پر بار و خوبی داشته باشید
تا به حال خیلی از مشکلاتم با کمک شما عزیزان حل شده
اما یه موضوعی هست که هر بار در در موردش به اطمینان می رسم بازهم یه دودلی به جونم می افته و مثل خوره مغرم و می خوره.
من قبلا یه تاپیک باز کردم و راجع به این موضوع که آیا انتخاب همسرم ( که برای دومین بار هست ) درسته یا نه یا اینکه فقط به تجربیات اکتفا کنم . البته جوابم را هم از این تاپیک گرفتم و واقعا من و به ادامه راه امیدوار کرد . ولی متاسفانه این دو دلی که همیشه در وجود من هست بازهم به سراغ من اومده و من را از ادامه راه باز میداره .
من قبلا با شخص دیگری نامزد کردم و اون شخص بخاطر مشکلات خودش خواست تا به خارج از کشور بره . من هم به خاطر علاقه ای که به این شخص داشتم خواستم تا همراه ایشون برم . ایشون هیچوقت قصد ازدواج با من نداشتند اما شرایط کاری کرد تا این وضعیت پیش بیاد. ما باهم پولی را فراهم کردیم البته پولی که ایشان گذاشته بود خیلی بیشتر از من بود .
و تصمیم به رفتن گرفتیم . این آقا همیشه در کادو خریدن خیلی خوب بودند حتی در خارج نیز مناسبتهارا خوب به خاطر می سپرد اما ما همیشه سر مسائلی چه کوچیک چه بزرگ دعوا می کردیم و قهر می کردیم برای مدتهای طولانی.
تا اینکه او رفت و با هم تصمیم گرفتیم تا ایشان برود و بعد هم که توانست زندگی در آنجا دست و پا کند من بروم .
بعد از رفتن او هر با ر که زنگ می زد احوال پرسی ساده ای می کرد و کارش را می گفت و قطع می کرد کار به جایی رسیده بود که هر با که زنگ می زد من استرس می گرفتم . و کمکم به خاطر رفتار هایش من احساس کردم که اصلا فرد مناسبی نیست اصلا کسی نیست که من بتونم تحملش کنم و سعی کردم ماجرا را کمک به انتها برسونم .
و در حالی که با خاتمه دادنه ماجرا مشغول بادم شخص دیگری سر راهم قرار گرفت که از گذشته اورا می شناختم همان کسی که در تاپیک دیگر راجع به او صحبت کردم . با تجربه ای که سر اون فرد قبلی داشتم با دبدن رفتار های ایشان احساس کردم که خیلی فرد مناسبتری نسبت قبلی بوده . و از اول اشتباه کردم که ایشان رو انتخاب نکردم .
تمام ماجرا را برای این اقا تعریف کردم و بعد از فهمیدن همه چیز بعد از مدتها و صحبتهای که داشتیم با هم تصمیم به ازدواج گرفتیم . در پرسش و پاسخ قبلیم مطمئن شدم که این آقا شخص مناسبی هستن.
ولی الان که هر بار به ائفاقات فکر می کنم همش احساس می کنم که نکنه دارم اشتباه می کنم نکنه سر نامزد قبلیم عجولانه تصمیم گرفتم نکنه مسائل کوچیکی بین ما بوده و من اونهارو خیلی بزرگ کردم . نکنه حالا که او را رها کردم و می خواهم با این آقا ازدواج کنم به مشکل بر بخورم. نکنه اگر با او می رفتم خوشبخت تر می شدم تا کسی الان در کنارم هست .
به این سخص که الان در کنارم هست خیلی اعتماد دارم ولی فقط می ترسم که نتونه پول کافی برای آغاز زندگیمون جمع کنه .
نکنه بعد از ازدواج خوشبخت نیشم و خانواده تردم کنه .
من حتی الان هم اگر بخوام می تونم برم پیش نامزد قبلیم ولی حتی از این راهم می ترسم.
تازه حتی اگر خواستم برگردم این مردی که تا الان با من همراه بوده و خیلی کمک کرده رو چکار کنم دوست ندارم لطمه ای به او بزنم دوست ندارم آزارش بدم چون ایشان تا به حال یک بار هم امید مرا نا امید نکرده یکبار هم آنطور که اون آقا دلم و شکسته نشکسته .
من چیکار کنم خواهش می کنم من هر کار می کنم از این دودلی در نمیام.
خودم احساس می کنم که این دو دلی بیشتر بخاطر وضعیت مالی این آقا هست . ولی با خودم می گم این خیلی بی انصافیه.
خواهشمند راهنماییم کنید . شاید باورتون نشه ولی همش در حال فال گرفتم که چیکار کنم .که البته اونم بیشتر برای آروم کردنه دل خودمه.
من کلا آدم دو دلی هستم هیچوقت تا بحال نتونستم به راحتی تصمیم بگیرم حتی در هنگام یک خرید ساده .
(می ترسم آخر اینقدر بیام اینجا سوال کنم تا همه از دستم شاکی بشن:D بعدم دیگه جوابم و ندن
ولی ترا خدا این کارو نکنیدا:D آخه اینجا بعد از خدا تنها امیدمه.)
متشکرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)