از فرهنگ ایرانی بدم میاد و حالم به هم می زنه.می دونید چرا چون فرهنگی داریم که در اون پسر هر کاری که دوست داشته باشه انجام میده ولی دختر باید بشینه شاید یکی اومد گرفتش.اگر هم با کسی دوست بشه تا بیشتر بشناستش واویلا میشه،فاسد میشه وهزار چیز دیگه بهش می بندن.برای ازدواج هم که اصلا جزءآدم نیست که خودش تصمیم بگیره.همه چیزها هم توی این فرهنگ زشت ما شده ظاهر.اگر پول دار باشی وخوب بتونی زبونبازی کنی تو دل مردم جا داری.دست همین پولدار و بگیر و برو به پدر و مادرت نشون بده نشناخته میگن خوبه ولی اگه یک پسر باشه که باهاش آشنا بشی و از همه نظر خوب باشه فقط پول نداشته باشه و تیپ آنچنانی نداشته باشه اصلا جزءآدم حسابش نمی کنن.اینارو گفتم چون میخوام پا بزارم رو این فرهنگ زشت خودم.می خوام آزاد باشم و آزادانه تصمیم بگیرم. من با نامزدم یا شوهرم تصمیم داریم ازدواج کنیم ولی نمی زارن و با حرفهاشون طوری اعصاب دوتامون رو ریختن به هم که تا همدیگر می بینیم بحثمون میشه.بهش توهین می کنن،منو تحریک می کنن که داهاتی این پسره ، با کلاس نیست.تصمیم گرفتیم هیچ وقت با هم ازدواج نکنیم و تا زنده هستیم دوست باشیم چون اگر ازدواج کنیم یک ثانیه هم نمی زارن آرامش داشته باشیم .کاش می شد برم به جایی یه سرزمینی که برای انسانیت انسانها ارزش قائل بودن اگر هم زمانی ازدواجی در کار بود بین این مردم ظاهر بین کور دل نباشم.اینو میگم برای اون خانمها و آقایونی که سر خونه و زندگیشون هستند اینقدر نق و نوق نکنید چون من و نامزدم این آرزو به دلمون خواهد موند که مثل شماها زیر یک سقف با هم تو این سرزمین جهالت زده زندگی کنیم.یک زمانی به ایرانی بودن خودم افتخار می کردم ولی حالا حالم از ایران و فرهنگش به هم می خوره.کاش یک نفر بود که می فهمید چی دارم میگم .که بعید می دونم کسی درکم کنه. فقط می خواستم دردل کنم تا خانم دخترها قدر زندگیشون رو بدونن و آسون از دستش ندن
علاقه مندی ها (Bookmarks)